۲۰ روزسوریه بودم وروز ۲۹ اسفند سال ۹۳ ساعت ۸:۴۵ صبح روزجمعه آسمونی میشم
لحظه شهادت ساعتم روی مچم بودوموج انفجار باعث میشه باتری ساعتم بخوابه وزمان ولحظه شهادتم ثابت ومشخص می مونه😔. حلقه ازدواج وساعتم روبعداز۶ ماه درروزتولدهمسرم براش می برن😔
@moarefi_shohada
☘10☘
به روایت ازهمسربزرگوارم:
همیشه توی ماشین و سجاده اش یه زیارت عاشورا داشت.. دوران مجردی هرهفته درکنار قبور شهدا زیارت عاشورا میخواند.. برای حاجت روایی چله زیارت عاشورا برمیداشت و هدیه میکرد به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
و حاجت روا هم میشد..کار هر روزش بود ؛ بعد از نماز باید زیارت عاشورا میخوند.... حتی اگه خسته بود.
حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد..... شده بود تند میخوند ولی میخوند.....تاکید داشت باید با صدای بلند توی خونه خونده بشه و علی اکبرمون رو توی بغلش میگذاشت و میگفت باید اخت پیدا کنه با دعا و زیارت..و واقعا زندگی و مرگش مصداق این فراز زیارت عاشورا بود:" اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ"..
تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین (علیه السلام)چی بود..
#شهید_علیرضا_نوری🌷
☘11☘
🔻دیدار خانواده ام بارهبر معظم انقلاب..5بهمن 94
هدیه قرآن ازطرف #امام_خامنه ای به خانواده ام❤️😊
☘13☘
قسمتی از وصیتنامه ام به پسرم علی اکبرتنهایادگارم😊❤️:
ازروزی که خدا تورا به ما داد زندگیمان رنگ و بوی دیگری گرفت.
تو و مادرت از بزرگترین سرمایه های زندگی من بودید.
در زندگیت به مادرت بسیار احترام بگذار که از زنان پاک و بزرگ روزگار است.
و هرچه میخواهی ازمادرت بخواه تا برایت دعا کند.
برایت خیلی حرفها دارم ولی زمان و مکان این اجازه را نمیدهد تا برایت بنویسم،فقط بدان که بسیار بسیار دوستت دارم.
در زندگیت همواره رهرو و پشتیبان رهبری باش که امتداد آن ولایت حضرت مهدی امام عصر (عج) می باشد و فرمانش فرمان ولایت و فرمان خداست.
@moarefi_shohada
☘15☘
فرازی از وصیتنامه ام:👇👇👇
همواره بر پدرومادر احترام بگذارید که عاقبت یخیری در دنیا و آخرت برگرفته از احترام به پدرومادر است
همیشه برایم دعا کنید و مرا از یاد نبرید و همیشه پشتیبان رهبر و ولایت فقیه باشید و در دستوراتشان شک نکنید و با جان و دل بپذیرید
و در پایان اگر جنازه اینجانب برگشت مرا در گلزار شهدای نجف اباد به خاک بسپارید.و تا میتوانید بر سر مزارم بیایید و برایم طلب آمرزش کنید.
☘16☘
تعجب کردم...
آخر اين اولين باري است که براي اداي احترام از جايت برنمي خيزي...و دست و پای پدر را بوسه باران نمی کنی...😭
#وداع_آسمانی_8_فروردین_94
#پدر_بزرگوار_شهید
وعلی اکبرنازدانه شهید
☘18☘
به روایت ازدوست بزرگوارم:
با علیرضا تو یه گردان خدمت می کردیم.
چندروز قبل از اعزامش دیدم تانک را روشن کرده و داره با جدیت تمام تمرین می کنه؛من نمیدونستم قراره بره سوریه.
بهش گفتم علیرضا ممکنه من بخوام برم برای دفاع از حرم ولی چند وقت روی تانک نبودم ممکنه حالا که شرایط جوره و تانک آمادست یه چیزایی بمن یاد بدی؟
اصلا نگفت حالا وقت ندارم یا قراره برم ماموریت .
بعد از 10 دقیقه رفتم محضرش و علیرضا شروع کرد مطالب را مو به مو توضیح دادن.
ولی نمیدونم چرا با وجود این که با هم رفیق بودیم و چند وقت هم توپچی تانک من بود از رفتنش حرفی نزد تا 2 روز بعد که رفت ومن فهمیدم.
شاید نمی خواست خداحافظی کنه یا هرچیزی که دلش را بلرزونه تو لحظات آخر
خبر شهادتش را نمی شد باور کرد..
دیگه اون لبخند معروف علیرضا را تو دنیا نمی دیدیم.
موسی جمشیدیان که فرمانده گروهانش بود خیلی باهاش جور بود و خیلی به هم علاقه داشتند.
بعد از علیرضا، موسی حسابی بهم ریخت و حسابی هوای رفتن کرد. توچهرش کاملا میدیدم. تا این که باهم رفتیم اطراف محل شهادت علیرضا...
اونجا موسی موند پیش علیرضا و خیلی ها مون...😔
☘19☘