سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم: الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت: به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی، میرسونمت...
حالا خدای من🙏🏻
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه میکنم، میبینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت...
خدایا ما رو میرسونی؟
یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟
الهی و ربی من لی غیرک...
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
#مبلغان_نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
ارسالی توسط یکی از اعضاء محترم کانال:
#طنز
ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺰﺩ مدير کانال ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﯼ مدير ، ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ بي تابم😥😔😢
مدير تابی ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺧﺎﻧﻪ ات ببند !!!
ﺁﻥ شخص ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯽ تاب ﻧﺒﻮﺩ...
رسيدگي به مشکلات اعضاءاز ويژگي هاي مدير هر کانالی است!😌😂
#مبلغان_نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ها نخوابید تا.....☝️
نبینی از دستت رفته!
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
نَقل:
استاد ما حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم
آیت الله کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه. ازش چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک
آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهرا(س)
به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت چندبار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن
به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه
اللهم عجل لولیک الفرج
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
عرض سلام و احترام
امروز صبح برای رفتن به کلاس اسنپ گرفتم...
در راه به یک سخن زیبا از؟
رئیس جمهور محترممون!!!😊
دیدم که روبروی فرمانداری شهرری واقع در میدان فرمانداری نصب شده بود که کلی خندیدم با اجازتون😅🙈
جمله چی بود؟؟؟
رای مردم حق الناس است!!!!
بزرگواران من شرایط عکس انداختن نداشتم ولی خدایی هرکسی تونست عکس و به آی دی زیر بفرسته بزاریم کانال دل ملت شاد بشه😅😂😂😂
آخه برادر من تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟؟؟؟!!!!
آی دی من برای ارسال عکس
@Balamdaar
بهرمان عَلَمدار
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
“منطق مورچه ای”
مورچهها منطق فوق العادهای دارند،
«یک مورچه هرگز تسلیم نمی شود»
اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقفشان کنید، به دنبال راه دیگری میگردند.
بالا میروند، پایین میروند، دور میزنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه میدهند.
«مورچهها کل تابستان را زمستانی میاندیشند»
نمیتوان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است.
پس مورچهها وسط تابستان، در حال جمع آوری غذای زمستانشان هستند.
آینده نگری اصل مهمی است و باید در تابستان، فکر طوفان را هم کرد.
باید همچنان که از آفتاب و شن لذت می برید، به فکر سنگ و صخره هم باشید.
«مورچهها کل زمستان را مثبت میاندیشند»
در طول زمستان، مورچهها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمیکشد؛ به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت.
در اولین روز گرم بیرون میآیند. آنها برای بیرون آمدن، نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
و اما آخرین بخش،
یک مورچه در تابستان، چه قدر برای زمستان خود جمع میکند؟
«هر چه قدر که در توانش باشد»
پس بیاییم و مورچه ای فکر کنیم:
هرگز تسلیم نشویم،
آینده را ببینیم (زمستانی بیاندیشیم)،
مثبت بمانیم (تابستان را به خاطر بسپاریم)،
و تا حد توان بکوشیم و حرص نزنیم…
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
🌸🍃🌸🍃
#قضاوتهای_امیرالمومنین
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من ۱۷ شتر و ۳ فرزند دارم.
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند.
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این ۱۷ شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند.
بنابراین انها به نزد امام علی ( ع ) رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند.
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را به شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم؟ گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم.هر کسی دوست دارد یک شتر اضافی تر داشته باشد .
پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد (۹=۲÷۱۸) . به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد (۶=۳÷۱۸) و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد (۲=۹÷۱۸) .
و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.(۱۷=۹+۶+۲) .
تصمیم سازی و قضاوت درست از ویژگی های ضروری یک مدیر توانمند می باشد.
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2