💠 معارفی از جزء بیست و دوم قرآن کریم
🔸آیه ای که بر رعایت حجاب تاکید کرد
یَأَیهَُّا النَّبىُِّ قُل لّأَِزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِْنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَالِكَ أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (59- احزاب)
اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران كسانى كه مؤمن هستند بگو: روسرىهاى بلند خود را بر خویش فرو افكنند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [پوشش] به اینكه [به عفت و پاكدامنى] شناخته شوند نزدیكتر است، و در نتیجه [از سوى اهل فسق و فجور] مورد آزار قرار نخواهند گرفت و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
كلمه «جلابیب» جمع جلباب است و آن پوششی است سرتاسرى كه تمامى بدن را مىپوشاند و یا حداقل پوششی است بزرگتر از روسری و مقنعه که سر و سینه را کاملا در برگرفته و می پوشاند. (1)
منظور از این جمله که فرمود: «یُدْنِینَ عَلَیهِْنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ» این است كه آن را طورى بپوشند كه زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد. بعد فرمود این «پوشاندن تمام بدن» در برابر نامحرم، معرف عفت و پاکدامنی آنهاست و همین امر سبب می شود تا اهل گناه و شهوت متعرض آنها نشوند.(2)
از این آیه استفاده مىشود كه حكم «حجاب و پوشش» براى زنان قبل از این نازل شده بود(3)؛ ولى بعضى از آنها روى سادهاندیشى به خوبی آن را رعایت نمی کردند که آیه فوق نازل شد و بر رعایت دقیق آن سفارش و تاکید کرد.
با توجه به این آیه دیگر مجالی برای توجیه برخی پوششهای امروزی باقی نمی ماند. آنچه که امروز بر سر و اندام برخی زنان مسلمان به چشم می خورد نه تنها آن پوشش کاملی که قرآن می گوید ندارد بلکه بر خلاف فلسفه بازدارندگی حجاب که در آیه هم آمده است به شدت جلب توجه کرده و دلهای مریض و چشمان هوس باز را به سوی خود جلب می کند.
(1) الرداء الّذی یستر تمام البدن و یلبس فوق الثیاب: التحقیق ج2 ص95 ؛ الجِلْبابُ: ثوب أَوسَعُ من الخِمار، دون الرِّداءِ، تُغَطِّی به المرأَةُ رأْسَها و صَدْرَها: لسان العرب ج1 ص272
(2) المیزان ج16 ص339
(3) نمونه ج17 ص429
#جزء_بیست_و_دوم
https://eitaa.com/moballeghan
هدایت شده از مبلغان
💠شرح دعای هر روز ماه مبارک رمضان
#دعای_روز بیستودوم
أللَّهُمَّ افْتَحْ لی فیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أنْزِلْ عَلَیَّ فیهِ بَرَکاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فیهِ لِمُوجِباتِ مَرْضَاتِکَ وَ أسْکِنِّی فیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین
خدایا! در این روز بر من درهای فضل و کرمت را بگشا، برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده. ای پذیرندۀ دعای پریشانان!
🔹پیامهای دعا
1- درخواست گشایش دربهای فضل الهی
2- طلب بركات الهی در ماه رمضان
3- موفقیت در کسب رضای خدا
4- استدعای سکونت در بهشت؛
5- درخواست اجابت دعای مضطر
🔸پیام منتخب
✍️امام جواد(ع) میفرمايد: «اَلْمُؤمِنُ يَحْتَاجُ إلَی تَوْفِيقٍ مِنَ اللهِ... ؛ مؤمن به... توفيق الهی محتاج است.
ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 457
مردی به امام كاظم(ع) عرض كرد: مگر من قادر به انجام تكاليفم نيستم؟ فرمود: «قدرت از نظر تو چيست؟ وی گفت: توان بر كار. فرمود: آری، توان به تو داده شده است؛ اگر كمک نيز به تو شود.» مرد گفت: «مرادتان از كمک چيست؟ فرمود: توفيق. وی گفت: توفيق چه اثری دارد؟ فرمود: اگر توفيق داشتی، كار را انجام میدهی؛ چهبسا کافری توانش از تو بيشتر است؛ ولی چون توفيق ندارد، به انجام كار نيک دست نيابد. سپس فرمود: به من خبر ده چه كسی اين نيرو را در تو خلق كرده است؟ گفت: خدای متعال؟ امام پرسيد: آيا با آن نيرو میتوانی ضرر را از خود دفع و نفع را به سوی خویش جلب كنی؟ گفت: نه! امام فرمود: پس آنچه را نمیتوانی، ادّعا نكن! و سپس فرمود: اين ادّعا كجا و سخن بندۀ صالح خدا كجا كه میگويد، من توفيقی جز از جانب خداوند ندارم.
مجلسی، بحار الأنوار، ج 5، ص 42
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸عهدی که با خدا بسته ایم
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنى ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمُْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(60) وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ(61- یس)
اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را بندگى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است؟ و گفتم که مرا بندگى کنید که این، راه مستقیم است.
روی صحبت این آیه با مجرمین است که با توبیخ آنها را به یاد عهدی می اندازد که به آن بی توجهی کردند و در دام دشمنی معروف به نام شیطان افتاده و از راه مستقیم خارج شدند.
علت این که خداوند مجرمین را به عنوان بنى آدم خطاب کرده این است که دشمنى شیطان با این عده که باعث انحراف و هلاکت اینها شد روی غرض خاصى نسبت به آنها نبوده؛ بلکه به این دلیل بوده که آنها فرزندان آدم بودند. و این دشمنى در روز اول آن جا بروز کرد که مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استکبار کرد. نتیجهاش هم این شد که از درگاه خدا رانده شد و از آن روز با فرزندان آدم(ع) نیز دشمن گردید و همه را تهدید کرد.(1)
متن عهدنامه را هم در آیه بازگو کرده است: شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نکنند و تنها خداوند متعال را پرستش و عبادت کنند. منظور از «عبادت کردن و پرستیدن شیطان»، اطاعت و پیروی از وسوسه های اوست.
اما اینکه ما کی و کجا این عهد را با خدا بستیم مفسران نظرات گوناگون داده اند که به نظر می رسد این عهد همان عهدی است که در عالم فطرت بین انسان و خدای او منعقد شد و اگر روی آن را با غبار غفلت و معصیت نپوشانده باشد هر لحظه که به آن توجه کند به یاد آن عهد می افتد.(2)
دست و پای مجرمین به آن گناهانی که با آن انجام دادهاند شهادت مىدهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مىدهد که صاحب دست به وسیله آن مرتکب شده؛ مانند سیلىهایى که به ناحق به مردم زده، اموالى که به ناحق تصرف کرده، نوشته هایی که به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مىدهند که صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدمهایى که به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنهانگیزى و امثال آن برداشته است
خلاصه اینکه منشأ انحراف و تباهی ما بی توجهی به آن عهدی است که با خدا بسته ایم و نتیجه این بی توجهی هم چیزی نیست جز افتادن در دام شیطانی که بر تباه کردن ما قسم یاد کرده است.(3)
(1) المیزان ج17 ص102
(2) برای اطلاع بیشتر به کتاب فطرت در قرآن آیت الله جوادی آملی رجوع کنید.
(3) قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (82- ص)
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸روزی که دست حرف می زند و پا شهادت می دهد
الْیَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکلَِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کاَنُواْ یَکْسِبُونَ(65- یس)
امروز بر دهانهایشان مُهر سکوت می زنیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان به اعمالى که همواره مرتکب مىشدند، گواهى مىدهند.
براساس این آیه،دست و پای مجرمین به آن گناهانی که با آن انجام دادهاند شهادت مىدهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مىدهد که صاحب دست به وسیله آن مرتکب شده؛ مانند سیلىهایى که به ناحق به مردم زده، اموالى که به ناحق تصرف کرده، نوشته هایی که به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مىدهند که صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدمهایى که به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنهانگیزى و امثال آن برداشته است.(1)
ازهمین جا روشن مىگردد که هر عضوى به عمل مخصوص به خود شهادت مىدهد و نام دست و پا در آیه شریفه از باب ذکر نمونه است و گرنه چشم و گوش و زبان و هر عضو دیگر نیز به کارهایى که به وسیله آنها انجام شده،شهادت مىدهند.(2)
(1) المیزان ج17 ص103
(2)مانند آیه 36 سوره اسراء
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸زنده و مرده در فرهنگ قرآن
لِّیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیًّا وَ یحَِقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِینَ(70- یس)
قرآن برای آن است تا کسانى را که زندهاند هشدار دهد و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
از تقابلی که در این آیه بین «حیّ؛ زنده» و «کافر» وجود دارد معلوم می شود که این عبارت در واقع این بوده است که برای رعایت صنایع ادبی به این شکل درآمده است آن عبارت این بوده: قرآن مومن را چون زنده است از نافرمانی و عذاب الهی هشدار می دهد ولی برای کافر که مرده است اثری ندارد و عذاب در انتظار اوست.
این همان حیات و مرگ معنوى است که از مرگ و حیات ظاهرى به مراتب برتر و فراتر است و آثار آن گستردهتر و وسیعتر. این حیات و زندگى مختص انسانی است که به معنى «نفس کشیدن» و «غذا خوردن» و «راه رفتن» نیست؛ زیرا اینها اموری اند که در همه حیوانات یافت می شوند. حیات انسانى شکوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداکارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست.(1)
نتیجه اینکه در فرهنگ قرآن مومن زنده است و کافر مرده؛ مومن حق را می بیند و می شنود و در قلب و اندیشه او اثر کرده و در عمل او ظاهر می شود اما کافر و کسی که منکر دین است چون مرده است؛ کر است و کور است و قلب و اندیشه اش هیچ تاثیری از قرآن و کلام حق نمی پذیرد.(2)
(1) ر.ک به نمونه ج18 ص441-442
(2) آیه 179 سوره اعراف
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
🔸آنچه که ابلیس را ملعون ابد کرد
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَسْتَکْبرَْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ(75) قَالَ أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(76) قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ(77) وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتىِ إِلىَ یَوْمِ الدِّینِ(78- ص)
خداوند متعال فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع شد بر مخلوقى که من آفریدم سجده نکنی؟ تکبر ورزیدى، یا بالاتر از آن بودى که فرمان سجود به تو داده شود؟ ابلیس [گزینه اول را انتخاب کرد و] گفت: من از او (آدم) بهترم، چرا که مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل. خداوند به او فرمود: از صفوف ملائکه، از آسمان برین، بیرون رو که تو رانده درگاه منى و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت ادامه خواهد یافت.
«اى مردم! وحشتناکترین چیزى که از ناحیه آن بر شما مىترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مىدارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما می برد.»
سه درس آموزنده و مهمی که در این گفتگو نهفته است
1-در پاسخ ابلیس اشارهاى است به اینکه از نظر ابلیس اوامر الهى به خودی خود لازم الاجرا نیستند؛ بلکه فرامین الهی وقتى لازم الاطاعة هستند که حق باشند و چون امرش به سجده کردن، حق نبود پس اطاعتش هم واجب نبود. برگشت این حرف به این است که ابلیس اطلاق مالکیت خدا و حکمت او را قبول نداشته و این همان اصل و ریشهاى است که تمامى گناهان و عصیانها از آن سرچشمه مىگیرد؛ چون معصیت وقتى سرمىزند که صاحبش با انکار ربوبیت خدا و با این توجیه که ارتکاب معصیت بهتر از ترک آن است، از حکم الهی سرپیچی کند.(1)
اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست
2-این مجازات سنگین برای ابلیس تنها برای ترک یک سجده نبود؛ آنچه باعث این سقوط و لعنت ابدی ابلیس شد استکبار او بود. استکباری که با اظهار نظر و استدلال در برابر امر الهی وجودش ثابت شد. اگر استدلال ابلیس را تحلیل کنیم سر از کفر عجیبى در مىآورد او با این سخن خود در حقیقت به خدا گفت که برخی از دستورات تو اساس و پایه درستی ندارد (انکار حکمت الهی) و نیز برخی از دستورات تو کاملا نادرست است معاذالله جاهلانه است (انکار علم الهی) و من بهتر از می فهمم.
3-کسی که عالمانه و از روی عمد مرتکب معصیت می شود در حقیقت همان راهی را رفته است که ابلیس رفته. یعنی به خدا می گوید تو گفته ای نکن ولی نظر من این است که انجام این کار اشکالی ندارد و بعد مرتکب می شود.
(1)ر.ک به المیزان ج17 ص225-226
#جزء_بیست_و_سوم
https://eitaa.com/moballeghan
💠شرح دعای هر روز ماه مبارک رمضان
#دعای_روز بیستوسوم
أللَّهُمَّ اغْسِلْنی فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنی فیهِ مِنَ الْعُیُوبِ وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ یا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِین
خدایا! در این روز مرا از گناهان پاکیزه گردان، از هر عیب و نقص پاک ساز و دلم را با رتبۀ دلهای اهل تقوا آزمایش کن. ای پذیرندۀ عذر لغزشهای گناهکاران!
🔹پیامهای دعا
1- درخواست آمرزش گناهان
2- طلب پاكی از عيوب
3- امتحان و آزمایش با تقوای قلب
4- توبهپذیری خداوند
🔸پیام منتخب
✍️هر كدام از اعضا و جوارح ما، برای خود شأن و منزلت و حقوقی دارند كه رعايت تقوا دربارۀ آنان لازم و ضروری است. قرآن تقوا را به دلها منسوب کرده و میفرمايد: «ذَلِكَ وَ مَن يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ و هر كس شعائر دين خدا را بزرگ و محترم بدارد، اين از ويژگیهای دلهای باتقواست.» حج، آيه 32
علامه طباطبايی ذيل اين آيه مینويسد: «اضافهشدن تقوا به قلوب، اشاره است به اينكه حقيقت تقوا و دوری از غضب خدای متعال و تورع از محارم او، امری است معنوی كه قائم است به دلها و منظور از قلب، دل و نفس است.»
طباطبایی، محمدحسین، تفسیرالميزان، ج 14، ص 528
اگر میخواهيم باتقوا باشيم، بايد ابتدا دل را اهل تقوا كنيم تا در پی آن، جسم نيز اهل پرهيزكاری شود.
#محتوای_مناسبتی
https://eitaa.com/moballeghan
💠 معارفی از جزء بیست و چهارم قرآن کریم
🔸امان از انسان ناشکر و نمک نشناس
فَإِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثمَُّ إِذَا خَوَّلْنَهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ عِلْمِ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَاكِنَّ أَكْثرََهُمْ لَا یَعْلَمُونَ(49- زمر)
وقتى انسان گرفتار زیان مىشود، ما را مىخواند و هنگامى كه ما از جانب خود نعمتى به او مىدهیم [به جای شکر گزاری] مىگوید: این با تلاش و درایت خودم به دست آمده است؛ در حالی که آن نعمت وسیله ای برای امتحان او بود و بیشتر مردم از واقعیت بی خبرند.
این آیه به یکی از ویژگیهای طبیعت انسانی اشاره می کند كه به پیروى هواى نفس گرایش دارد و به نعمتهاى مادى و اسباب ظاهرى پیرامونش مغرور است و فراموشكار نیز هست؛ که هر وقت دچار گرفتارى می شود رو به خدا کرده و او را به خلوص مىخواند ولی همینکه پروردگارش نعمتى به او داده و او را از گرفتاری خلاص می کند فورا آن نعمت را به خودش نسبت مىدهد و مىگوید: «هنر خودم بود» و پروردگارش را فراموش مىكند و نمىداند كه همین خود وسیله ای است كه با آن امتحانش مىكنند.
دو نکته:
1. انسان هم دارای طبیعت است و هم دارای فطرت. طبع و طبیعت او ریشه در جنبه مادی و خاکی او دارد(1) ولی فطرت او متعلق به عالم بالا و آن جنبه ملکوتی اوست.(2) بنابراین هر چه که برای انسان طبیعی و مربوط به طبیعت او می شود اگر تحت مدیریت وحی و فطرت در نیاید عامل سقوط و هلاکت انسان می شود. یکی از این طبیعی ها همین حالت است که در آیه به آن اشاره شد.
2. انسان باید تمام داشته های خود را نعمت الهی دانسته و شکرگزار او باشد و نیز بداند که داده های خدا جنبه آزمون و امتحان هم دارد که اگر با مصرف درست آنها در مواردی که رضای الهی در آن است شکر آن را بجا آورد علاوه بر حل مشکل دنیائیش، بهشت خود را هم آباد کرده است و اگر به محض دریافت نعمت، دهنده آن را فراموش کرد و در مسیر کفر و ناسپاسی قدم گذاشت؛ همان نعمت تبدیل به نقمت شده و جهنم او را شعله ور می کند.
(1) هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ طینٍ (2- انعام)
(2) فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی (29- حجر)
#جزء_بیست_و_چهارم
https://eitaa.com/moballeghan