°•💔•° هر ڪُجا هستے بگو تا آسمان #بآرآن ببارد جمعہ‌هایِ بے تو حالم هیچ تعریفـی ندارد..🍃 #جمعہ‌هاےانتظار ‌

پناهِ روزهاےِ غریب و غربت زده‌ما؛ این غروب #جمعہ هم گذشت و نیامدے.. :)

🌛🦋🌛🦋🌛🦋 🌛🦋🌛🦋🌛🦋 #نیایش_شبانه خدایــــــــــــــــــــ♥ـــــــــــــــــــــــا . . . 💟وقتےهمہ چیز را بہ تو مےسپارم ، 💟نورِ بےکرانِ تو در من جریان مےیابد ؛ 💟ودعایم بہ بهترین شیوه ےممکن متجلےمےشود 💟پس هم اکنون خودرادرآغوش تورهامےکنم 💟تا تمام آشفتگےها و سردرگمےهایم ، 💟در حضور امن و گرمِ تو ، 💟به آرامےذوب شوند و از میان بروند . . . 🌛🦋🌛🦋🌛🦋 🌛🦋🌛🦋🌛🦋 ✾★✾

◼️♦️◼️♦️◼️♦️◼️♦️ #افزایش_ظرفیت_روحی ۲۰ #اهمیّت_تذکّر_درونی 🔶 خیلی وقتا میشه که آدم با یه سری آموزش های دینی و اخلاقی خیلی عالی آشنا میشه و حتّی به مرحلهء #عمل هم میرسه ولی بعد از یه مدّت کم کم اون ها رو فراموش میکنه. 🔵 بله ما با مفاهیم زیبای بسیار زیادی در طول زندگی آشنا شدیم و ممکنه خیلی هاش رو هم عمل کرده باشیم ولی بعد از یه مدّت اون کارهای خوب کمرنگ یا فراموش میشه. راه حل این موضوع چیه؟ 👈🏼 اینه که انسان "یه مراقبت دائمی" از خودش داشته باشه. همیشه به خودش #تذکّر بده. همیشه با سوء ظنّ به هوای نفس خودش نگاه کنه. آدم نباید خودش رو ول کنه.... 🔸 فلسفه برخی از اعمال دینی همین یادآوری و تذکّر هست. چرا به ما گفتن هر روز 5 وعده نماز بخونید؟ نمیشد که آدم همه نماز ها رو جمع کنه و آخر هفته یه دفعه ای بخونه؟🙄 - نه! مهمّ این یادآوری و تذکّر مداوم هست. همونطور که شیطان و هوای نفس به طور مداوم مشغول فریب انسان هستند از این طرف هم باید تذکّر به طور مرتّب باشه. 📚 جهاد با نفس 📚 ➖➖➖➖➖➖➖➖

#چهل_حدیث #امام_حسین «ع» ۱۰. دوستى اهل بيت سبب ريزش گناهان‏ «إِنّ حُبّنَا لَتُسَاقِطُ الذّنُوبَ كَمَا تُسَاقِطُ الرّيحُ الْوَرَقَ». امام حسين (ع) فرمود: «محبّت ما اهل بيت سبب ريزش گناهان است، چنان‏كه باد، برگ درختان را مى‏ريزد». (حياة الامام الحسين، ج ۱ ص۱۵۶ ) #محرم  

ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ‏(ﭘﯿﻨﻪ ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‏) ﻣﯿ ﮑﻨﺪ. ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ، ‏عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ. ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﺗﺬﮐﺮﻩﺍﻻﻭﻟﯿﺎ عطار

•° #تلنگرانه ✨ برخے کہ خیلے گناھ دارند مےگویند: یعنے خدا من را مےبخشد؟! آنہا نمےدانند وقتے بہ این حآل میرسند یعنے اینکہ بخشیده مےشوند.| :) | . . #حآج‌اسماعیل‌دولابے 🗣