eitaa logo
مسیر مؤمنانه
1.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی مدیر عزیز مسیر مؤمنانه به امیدطلوع فجر ظهور منجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋یوسف علیه السلام دردهای سختی را تحمل کرد اینکه برداران عزیزت نقشه قتلت را بکشند، فقط به خاطر حسادت، درد سختی است، اما از خدا خواست تا نجاتش دهد و خداوند در دل صحرا، کاروانی را فرستاد تا او را نجات دهد. 🌺🌿عزیز دل پدرش بود اما تبدیل به غلام و برده ای در مصر شد و باز هم تنها از خدا کمک خواست. 🦋به او تهمت زدند، به خاطر عمل انجام نداده اش زندانی اش کردند، سالها در زندانی تاریک و سیاه بود، اما باز هم تنها از خداوند کمک خواست و به او امیدوار بود که روزی نجاتش می‌دهد. ❤️🌿و بالاخره خداوند او را نجات داد عزیز مصر شد، 👑 و پدرش را بعد از سالها به او رساند 🌺🌿به خداوند اعتماد کنیم و دردمان را تنها به او بگوییم شک نکنیم از دل سختترین مشکلات زیباترین معجزه ها را بیرون می‌کشد 🌺🌿قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ 🦋ﮔﻔﺖ : ﺷﻜﻮﻩ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﺍم ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺑﺮم ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ .(٨٦) سوره یوسف🌿 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_6003636506189627568.mp3
8.19M
🔉 (۷) اگر به دنبال تغییرات شگفت انگیز و کاربردی در زندگی خودتون و اطرافیانتون هستید حتما این صوت رو گوش بدید 👌 و ادامه ش رو در این کانال دنبال کنید 👇 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ فهرست اصوات استاد پناهیان
باسلام و احترام وتبریک به مناسبت میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام وروز جوان خدمت همه سروان گرامی کانال مسیر مؤمنانه: 🍃پنج اصل تربیتی🍃 🔰 جوان به پنج تربیت نیاز دارد و علے اڪبر مظهر این پنج تربیت است. 1️⃣تربےت دینے : خداشناسے، اهمیت ارتباط باخدا و اهل بیت را باید به جوان آموزش داد و رسول خدا(ص) روے این موضوع خیلے سرمایه گذارے مے ڪرد. 👈 این تربیت آنقدر مهم است ڪه حتے اگر پدر و مادر خلاف آن را گفتند، نباید پذیرفت. 👈افرادی مے گویند نماز تڪرارے است و روزے ۵ بار باید خوانده شود و این ڪار خسته ڪننده است. باید دانست ڪه زندگے انسان تڪرار است از خوردن، غذا درست ڪردن، خوابیدن و مدرسه رفتن و ... همه تڪرارے هستند و با تڪرار است ڪه زندگے جریان پیدا مے ڪند. 2️⃣تربےت اخلاقے : آموزش مسائل اخلاقے به فرزندان از جمله صداقت و راستگویے و دورے از غیبت و دروغ از مواردے است باید دورے شود. 👈تربیت بچه ها آنچه ڪه ما دلمان میخواهد نمے شود بلڪه آن چه ڪه هستیم، مے شوند. 3️⃣تربےت اجتماعے : متاسفانه آمارے ڪه روانشناسان مے دهند نشان از رشد درون گرایے در جوانان است ڪه یک مشڪل جدے است و در آینده بعد از ازدواجشان به مشڪل برمے خورند. 👈 انفاق، صدقه، مشارڪت در ڪارهاے عام المنفعه، صله رحم، ملاقات مریض و ... از عوامل رشد اجتماعے جوانان و ڪودڪان است. 4️⃣تربےت علمے: این تربیت از اصولے است ڪه باید رعایت شود و در علم نیز اولویت سنجے باید ڪرد.علمی ڪه به درد زندگے جوان بخورد. 👈از شبهه نترسید بلڪه از در شبهه ماندن بترسید. و سعے ڪنید همیشه با یک آدم دینے در ارتباط باشید. 5️⃣تربےت سیاسے : نظام ولایت فقیه یک نظام سیاسے نیست بلڪه یک نظام دینے است و امام خمینی(ره) آمد و یک حڪومت دینے را تشڪیل داد و جوانان باید به این موضوع آگاه باشند. 👈دےن دارے از سیاست جدا نیست چرا ڪه تمامے امامان و معصومین ما به دلیل سیاسے بودنشان به شهادت رسیدند. 🌸 حضرت علے اڪبر مظهر تربیت دینے، اخلاقے، اجتماعے، علمے و سیاسے بود و آینه تمام نماے پیغمبر(ص) بود. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
حیدر کرارِ کربلا.mp3
6.64M
💚ـ ویژگیهایی که حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام را از دیگران ممتاز می‌کرد چه بود؟ ـ راه میانبری‌ که بتوان به چنین کسی نزدیک و شبیه شد؛ چیست؟ 🌺🌸🌼 علیه السلام و مبارک🌺🌸🌼 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ مستحبّات سجده 👑 ۱. مستحب است كه مردها آرنج‌ها و شكم را به زمين نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگه دارند؛ همچنين زنها آرنجها و شكم را بر زمين بگذارند و اعضاى بدن را به يكديگر بچسبانند. 👑 ۲. مستحب است كه انسان در واجب ، ذكر بگويد و دعايى را كه وارد شده ، « لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اللّٰهُ حَقّا حَقّا ، لاَ إِلٰهَ اِلاّ اللّٰهُ اِيماناً وَ تَصْدِيقاً ، لاَ إِلٰهَ إِلاَّ اللّٰهُ عُبُودِيَّةً وَ رِقًّا ، سَجَدْتُ لَكَ يٰا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا ، لاَ مُسْتَنْكِفاً وَ لاَ مُسْتَكْبِراً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِيلٌ ضَعِيفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ » بخواند. 👑 ۳. مستحب است كه محل سجده نمازگزار به گونه اى باشد كه همه پيشانى روى آن قرار گيرد. 👑 ۴. مستحب است كه در سجده شكر باز و قفسه سينه و شكم خود را به زمين بچسباند. 📒 توضيح المسائل ، مسأله ۱۰۹۱ و ۱۰۹۹ و ترجمه تحريرالوسيله ، جلد ۱ ، صفحه ۲۷۲ و ۲۷۷. 📲 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنیدو در ثواب آن شریک باشید. @mobarz2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ - مناجات شعبانیه فایل دوم_3.mp3
2.77M
🌙 🌟 💎استاد طاهرزاده 🕰 5:44 دقیقه ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ سخنرانی های ماه شعبان
🔰 نماز شب دوازدهم 🔹 پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند : ✨ هركس در شب دوازدهم ماه شعبان دوازده رکعت نماز بگذارد که در هر رکعت سوره حمد یک بار و سوره تکاثر را ده بار بخواند ، ✨ خداوند گناهان 40 ساله او را می آمرزد و برای او 40 درجه بالا می برد و برای او 40000 فرشته طلب امرزش می کنند و برای او ثواب کسی که شب قدر را درک کرده خواهد داشت . ❇️ ثواب 12 روز روزه داری ماه شعبان 💠 پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند : هر کس 12 روز از ماه شعبان را روزه بدارد در هر روز تاروزی که در شیپور قیامت دمیده می شود 90000 فرشته او را زیارت میکنند. 📚 امالی صدوق صفحه 30 ثواب الاعمال صفحه 87 ✨خود این فریضه را بجای آورید و با اشتراک گذاشتن، فرصت عاقبت بخیری به دیگران بدهید و در ثوابش با دیگران شریک باشید. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ برنامه های ماه شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت :3⃣2⃣ دمِ غروب، دیدیم عده ای روی پشت بام اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می روند، پا می کوبند و شعر می خوانند. وسط سقف، دریچه ای بود که همه خانه های روستا شبیه آن را داشتند. بچه ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت بام هستند.» همان طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می دادیم، دیدیم بقچه ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن ها دست زدند و گفتند: «قدم! یاالله بقچه را بگیر.» هنوز باور نداشتم صمد همان آقای داماد است و این برنامه هم طبق رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر، از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.» یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هلم داد روی کرسی و گفت: «زود باش.» چاره ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. صمد انگار شوخی اش گرفته بود. طناب را بالا کشید. مجبور شدم روی پنجه پاهایم بایستم؛ اما صمد باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده هایش را از توی دریچه می شنیدم. با خودم گفتم: «الان نشانت می دهم.» خم شدم و طوری که صمد فکر کند می خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. صمد که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی خواهم بقچه را بگیرم. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ قسمت :4⃣2⃣ طناب را شل کرد؛ آن قدر که تا بالای سرم رسید. به یک چشم بر هم زدن، برگشتم و بقچه را توی هوا گرفتم. صمد، که بازی را باخته بود، طناب را شل تر کرد. مهمان ها برایم دست زدند. جلو آمدند و با شادی طناب را از بقچه جدا کردند و آن را بردند وسط اتاق و بازش کردند. صمد باز هم سنگ تمام گذاشته بود؛ بلوز و شلوار و دامن و روسری هایی که آخرین مدل روز بود و پارچه های گران قیمت و شیکی که همه را به تعجب انداخت. مادرم هم برای صمد چیزهایی خریده بود. آن ها را آورد و توی همان بقچه گذاشت. کفش و لباس زیر و جوراب، با یک پیراهن و پارچه شلواری و صابون و نبات. بقچه را گره زد و طناب را که از سقف آویزان بود به بقچه وصل کرد و گفت: «قدم جان! بگو آقا صمد طناب را بکشد.» رفتم روی کرسی؛ اما مانده بودم چطور صدایش کنم. این اولین باری بود که می خواستم اسمش را صدا کنم. اول طناب را چند بار کشیدم، اما انگار کسی حواسش به طناب نبود. روی پشت بام می خواندند و می رقصیدند. مادرم پشت سر هم می گفت: «قدم! زود باش. صدایش کن.» به ناچار صدازدم: «آقا... آقا... آقا...» خودم لرزش صدایم را می شنیدم. از خجالت تمام بدنم یخ کرده بود. جوابی نشنیدم. ناچار دوباره طناب را کشیدم و فریاد زدم: «آقا... آقا... آقا صمد!» ادامه دارد...✒️
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
💚✨ 🦋اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ... ╔═.🍃.════╗ @mobarz2 ╚════.🍃.═╝
﷽❣ ❣﷽ سلامتۍآقا‌امـام‌زمـ💛ـان‌صلوات ♥️ چه روزی شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوشبو کنم 🌼 💓 هرگاه سلامتان می دهم بند بند وجودم لبخندتان را احساس می کند 🌞سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ☀️ 🤲 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
❇️ امروز ⬇️ ⚜ جمعه ⚜ ☀️ ۶ فروردین ۱۴۰۰ خورشيدی 🌙 ۱۲ شعبان ۱۴۴۲ قمری 🎄 ۲۶ مارس ۲۰۲۱ میلادی 📿 : 💯 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 💯 زیارت روز جمعه ❄️ ✍🏻 امام سجاد(ع): 🌼«کسي که در زمان غيبت قائم ما (عج) بر موالات ما ثابت بماند خداوند به او پاداش هزار شهيد از شهداي بدر عطا مي فرمايد». 📗اعلام الوري/ ص402🍃 🦋 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 🦋 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌿توکل کردن به خداوند ، یک سلوک هوشمندانه است. توکل یعنی به خدمت گرفتن تمامی نیروهای غیب و شهود. آن که به خدا توکل کند، هستی با تمام قوایش در خدمت اوست. چنین کسی تنها نیست اگر چه در بیابانی خشک و بی آب و علف باشد. و نشانه ی توکل، پذیرش و تسلیم در برابر اراده ی اوست. و از آنجا که اراده ی او جز خیر و صلاح نیست، توکل کننده همواره در حوزه ی خیر بسر می برَد. هر چه پذیرش و تسلیم بیشتر باشد، توکّل از اقتدار و نور بیشتری برخوردار است. با توکّل، تو "کل" می شوی! و آن که کل شود، عملاً از کل برخوردار شده است. 🌺🌿 وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ 🦋 ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ. (٣) سوره طلاق 🌿 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5969631463400802479.mp3
4.13M
🎙 ؛ 📝 موضوع: 📌 قسمت چهاردهم 👤 استاد 🔺 اینگونه عاشق شو... ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ فهرست اصوات مهدویت
🌐 زمین در تب است؛ زمان تاب ندارد. گویا می‌خواهد هر چه سریع‌تر خودش را به تو برساند. 🌅 خورشید هر غروبش را به امید طلوعِ دیدار تو پشت سر می‌گذارد و ماه هر شب به شوق استقبال از تو ستاره ها را با خود می‌آورد. 💢 ما را چه شده است که هنوز احساس نبودنت را میزبان نیستیم؟ 📎 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیبای «اینجا بدون تو» 🖤 بی تو زنده‌ایم اما زندگی نمی‌کنیم! ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خدایا من بنده گنه کار توام ، و مملوک توبه کننده به پیشگاهت ، مرا از کسانی که رویت را از آنان برگرداندی قرار مده ، و نه از کسانی که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
۲ - مناجات شعبانیه فایل دوم_5.mp3
2.94M
🌙 🌟 💎استاد طاهرزاده 🕰 6:05 دقیقه ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ فهرست سخنرانی های ماه شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎥موضوع: انواع شیطان ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
🌹🍃 🍃 ‍ ‍ قسمت :5⃣2⃣ قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود. صمد که صدایم را شنیده بود، از وسط دریچه خم شد توی اتاق. صورتش را دیدم. با تعجب داشت نگاهم می کرد. تصویر آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد. اشاره کردم به بقچه. خندید و با شادی بقچه را بالا کشید. دوستان صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق که مردها نشسته بودند. بعد از شام، خانواده ها درباره مراسم عقد و عروسی صحبت کردند. فردای آن روز مادر صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: «قدم جان! برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گلین خانم همه شان را دعوت کرده.» چادرم را سرکردم و به طرف خانه خواهرم راه افتادم. سر کوچه صمد را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خندید و ایستاد و سبد را زمین گذاشت و گفت: «سلام.» برای اولین بار جواب سلامش را دادم؛ اما انگار گناه بزرگی انجام داده بودم، تمام تنم می لرزید. مثل همیشه پا گذاشتم به فرار. خواهرم توی حیاط بود. پیغام را به او دادم و گفتم: «به خواهرها و زن داداش ها هم بگو.» ادامه دارد... ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ قسمت :6⃣2⃣ بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم صمد الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم. بین راه دایی ام را دیدم. اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: «چی شده قدم؟! چرا رنگت پریده؟!» گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.» دایی خم شد و در ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.» از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچ کوچه که گذشتیم، از توی آینه بغل ماشین، صمد را دیدم که سر کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد. مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود. چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد. صبح زود سوار مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقب مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. ماشین به کندی از سینه کش کوه بالا می رفت. راننده گفت: «ماشین نمی کشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.» من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سر ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، اما من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسط خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم. ادامه دارد...