eitaa logo
مسیر مؤمنانه
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
98 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه به امیدطلوع فجر ظهور منجی
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️داستان بلعم باعورا – مردی که 70 سال خدا را عبادت کرد و کافر از دنیا رفت بلعم باعورا مردی بود که سال‌ها به عبادت خداوند مشغول بود و از جمله کسانی به شمار می‌رفت که به اسم اعظم الهی دسترسی داشت. او در میان مردم به زهد و تقوا مشهور بود و دعاهایش مستجاب می‌شد. ♦️آزمایش الهی و سقوط بلعم در زمان حضرت موسی (علیه‌السلام)، هنگامی که بنی‌اسرائیل به سرزمین کنعان نزدیک شدند، پادشاه ظالم آن منطقه (که برخی نام او را بالاق ذکر کرده‌اند) از بلعم خواست که موسی و قومش را نفرین کند تا شکست بخورند. بلعم ابتدا امتناع کرد و گفت: «موسی پیامبر خداست و نمی‌توانم او را نفرین کنم.» اما پس از اصرارهای پادشاه و تطمیع شدن با وعده‌های ثروت و مقام، نفس او وسوسه شد. بلعم تصمیم گرفت از علم و عبادت خود سوءاستفاده کند. او به کوهی بلند رفت و اسم اعظم الهی را برای نفرین موسی (ع) به کار برد. اما در همان لحظه، خداوند قدرت استجابت دعای او را از او گرفت. نه‌تنها نفرینش مستجاب نشد، بلکه خودش دچار ذلت و خواری گردید. در برخی روایات آمده که زبان او از دهانش بیرون افتاد و مانند سگ، همیشه له‌له می‌زد. ♦️نتیجه و عاقبت شوم بلعم باعورا پس از این حادثه، به جای توبه و بازگشت، بیشتر در مسیر گمراهی فرو رفت و با دشـ.ـمنان حضرت موسی (ع) همراه شد. او با سوءاستفاده از دانش خود، به روش‌هایی برای فریب بنی‌اسرائیل دست زد و برخی را به انحراف کشاند. در نهایت، او در حالی که به دنیا و هواهای نفسانی دل بسته بود، در حال کفر از دنیا رفت. درس‌های داستان بلعم باعورا ♦️این داستان در سوره اعراف، آیات 175-176 به‌صورت رمزگونه بیان شده است: > وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ٱلَّذِیۤ ءَاتَیْنَٰهُ ءَایَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ ٱلشَّیْطَٰنُ فَکَانَ مِنَ ٱلْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَٰهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُۥۤ أَخْلَدَ إِلَى ٱلْأَرْضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ ٱلْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَٰلِکَ مَثَلُ ٱلْقَوْمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُوا۟ بِـَٔایَٰتِنَا خداوند او را به سگی تشبیه کرده که چه چیزی به او بدهی و چه ندهی، باز هم له‌له می‌زند. این نشان‌دهنده حرص بی‌پایان او به دنیا بود که باعث سقوطش شد. داستان بلعم باعورا هشداری است که عبادت طولانی‌مدت و دانش دینی، اگر با تقوا و اخلاص همراه نباشد، تضمینی برای نجات انسان نیست. اگر کسی در برابر آزمایش‌های دنیوی و وسوسه‌های شیطانی تسلیم شود، ممکن است سقوطی بزرگتر از کسانی داشته باشد که هرگز مسیر عبادت را طی نکرده‌اند. »
4.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت امام زمان (عج) روز جمعه ❀ ﴾﷽﴿ ❀ ســـلام صبحتون بخیر و سلامتی امیدواریم زندگیتون غرق الطاف بیکران خداوندی باشه الهی که دل هاتون سرشار از آرامش و حس خوب خوشبختی باشه صبح تون زیبـا عليه السلام: ‌هر كه خانه اى داشته باشد و مؤمنى، به سكونت در آن نيازمند باشد و او آن را از وى دريغ دارد، خداوند عزّوجلّ فرمايد: فرشتگان من! بنده ام از سكونت دادن بنده ام در دنيا بخل ورزيد. به عزّتم سوگند كه هرگز در بهشت من سكونت نكند. 🗓  جمعه   ۳۰      خرداد      ۱۴۰۴   ۲۴   ذی الحجه   ۱۴۴۶   ۲۰     ژوئن         ۲۰۲۵  »
♦️حکایت عبدالله دیوونه ♦️اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه 💔 .. »
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ 🍀در راه و بیراهه‌ے دنیا و میان همهمه‌ و شلوغےِ روزگار که گرفتار مے‌شوم تو را مےبینم🌹 🍀که قدم به قدم کنارم راه مے‌روے و پناهِ خودم دلم و تمامِ روزگارم هستے ...🌹 ☘تو پناهگاه منے وقتے که تمامِ مشکلات دنیا با تمام بزرگیشان درمانده‌ام‌ میکنند السلام علیک یا کهفِ الحَصین✋ 🌹در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... »
💠 صراط‍‌ چيست‌؟ ▫️عنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ اَلطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي اَلدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي اَلْآخِرَةِ وَ أَمَّا اَلصِّرَاطُ اَلَّذِي فِي اَلدُّنْيَا فَهُوَ اَلْإِمَامُ اَلْمُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِي اَلدُّنْيَا وَ اِقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى اَلصِّرَاطِ اَلَّذِي هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِي اَلْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِي اَلدُّنْيَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ اَلصِّرَاطِ فِي اَلْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِي نَارِ جَهَنَّمَ. ▫️مفضّل بن عمر گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم، صراط‍‌ چيست‌؟ فرمودند: راه بسوى است، و صراط‍‌ دو گونه است: 1- صراط‍‌ در اين سراى، 2- صراط‍‌ در آن سراى؛ اما صراط‍‌ دنيا مى‌باشد كه فرمانبردارى از او واجب است، هركس كه در دنيا او را شناخت و رهنمودهاى او را بكار بست، در آخرت از صراط‍‌ كه پلى است به روى جهنّم خواهد گذشت، و هركس در اينجا امام خود را نشناخت، هنگام گذشتن از صراط‍‌ آخرت گامش خواهد لغزيد و در آتش دوزخ خواهد افتاد. 📚معانی الأخبار، صفحه۳۲ »
♦️حسادت (رَشک) چیست؟ حسادت، احساسی ناخوشایند است که از کمبود یا احساس محرومیت از چیزی که شخص دیگری دارد، ناشی می‌شود. این احساس ممکن است با آرزوی داشتن آن چیز یا با آرزوی این که دیگری آن را از دست بدهد، همراه باشد. به عبارت دیگر، حسادت نوعی ناراحتی و ناخشنودی از خوشحالی، موفقیت، یا دارایی‌های دیگران است.  حسود کیست؟ حسود کسی است که به طور مکرر این احساس حسادت را تجربه می‌کند. او ممکن است نسبت به موفقیت‌ها، دارایی‌ها، یا ویژگی‌های مثبت دیگران احساس ناراحتی و ناخشنودی کند و حتی ممکن است آرزو کند که این چیزها از دیگران سلب شود. حسودان ممکن است رفتارهای مختلفی از خود نشان دهند که نشان‌دهنده حسادت آنهاست، مانند غیبت، بدگویی، یا تلاش برای آسیب رساندن به فرد مورد حسد.  تفاوت حسادت و غبطه: مهم است که حسادت را از غبطه (آرزوی داشتن چیزی که شخص دیگری دارد بدون آرزوی از دست دادن آن توسط دیگری) متمایز کنیم. در غبطه، فرد آرزو می‌کند که چیزی را که دیگری دارد، داشته باشد، اما آرزوی از دست دادن آن توسط دیگری را ندارد. در حالی که در حسادت، فرد آرزو می‌کند که دیگری آن چیز را از دست بدهد.  ریشه‌های حسادت: حسادت می‌تواند ریشه‌های مختلفی داشته باشد، از جمله: ناامنی: افراد ناامن ممکن است به دلیل احساس ضعف و بی‌ارزشی، نسبت به دیگران حسادت کنند.  رقابت: رقابت با دیگران، به خصوص در موقعیت‌های رقابتی، می‌تواند منجر به حسادت شود.  کمال‌گرایی: افراد کمال‌گرا ممکن است به دلیل مقایسه خود با دیگران و احساس عدم موفقیت، حسادت را تجربه کنند.  احساس حقارت: افرادی که احساس حقارت می‌کنند، ممکن است به دلیل احساس کمبود در خود، نسبت به دیگران حسادت کنند.  آثار حسادت: حسادت می‌تواند آثار منفی زیادی بر فرد و روابط او با دیگران داشته باشد، از جمله:  آثار روانی: نفرت، خشم، اضطراب، و افسردگی. آثار رفتاری: غیبت، بدگویی، دروغ، و تهمت زدن. آثار اجتماعی: آسیب به روابط، از دست دادن اعتماد به نفس، و انزوا. درمان حسادت: حسادت یک احساس ناخوشایند است که می‌توان با راهکارهای مختلفی آن را درمان کرد، از جمله:  افزایش اعتماد به نفس: با شناخت نقاط قوت و توانایی‌های خود، می‌توان احساس حسادت را کاهش داد. تغییر دیدگاه: با تغییر دیدگاه نسبت به دیگران و موفقیت‌هایشان، می‌توان حسادت را کنترل کرد. افزایش رضایت از خود: با تمرکز بر خود و آنچه داریم، می‌توان حسادت را کاهش میدهد »
✨﷽✨ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ✨ به خدا اعتماد کن تا تموم خیر و نیکی سهم دلت بشه چه تکیه گاهی بهتر از خدا❤ ♡پروردگارابا هر دمى از عشق تو نفس می کشیم و با هر بازدم تو را شکر می گوییم الـــــهى عشقت را در قلبمان بیشتر و بیشتر کن؛ نور ایمانت را در قلب ما منور بفرما، و ما را زیر سایه خودت قرار ده و باران رحمت و مهربانی ات را بر ما ببار ... 🤲الهی آمین یا رب العالمین ‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎♡••࿐ 🤍خدایا نگاهت رو ازمون نگیر متبرک به نگاه مهربان خدا »
29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅حکایت شنیدنی پاداش عظیم خداوند به تقوای یک دزد 🔰 »
💢مرده‌ها حرف می‌زنند💢 ◀️مرده‌ها با شما حرف می‌زنند، ولی شما صدای آنها را نمیشنوید اگه میخواید بدونید چی میگن، روایت زیر رو بخونید: ⚜قطب راوندی در لب اللباب نقل میکند: مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان می‌آیند و و با صدای اندوهناک و گریه، فریاد می‌زنند: 🔻ای اهل خانه من، ای فرزندان من! ای خویشان! 🔻با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، 🔻ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. 🔻بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده‌ایم. 🔻به ما رحم کنید و دعا و صدقه را از ما دریغ نکنید. 🔻شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید، خدا به شما رحم فرماید، 🔻ای بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. 🔻این ثروتی که در دست شما است روزی در دست ما بود، 🔻ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم، پس آنها برای ما وبال شد و منفعتش برای دیگران ماند؛ 🔻به ما مهربانی کنید ولو به یک درهم یا قرص نانی یا پاره‌ای از چیزی. 🔶پس فریاد می‌کنند: چقدر نزدیک است که بر نفس‌های خود گریه کنید و به شما نفعی ندهد. چنانکه ما گریه می‌کنیم و سودی برای ما ندارد؛‌ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید. 📕سفینة البحار، ج 8، ص 132 / مستدرك الوسائل، ج‏2، ص: 163 🔷واقعا از کلمه کلمه این فریادها، غربت و تنهایی می‌بارد اگر کسی بخواد متنبه بشود، همین ناله‌ها برای او کافیست. »
🌹  اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛  اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما تاریخ کشور خودت رو ندونی؛  اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛  اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛  اینه که ماشین گرون قیمت سوار بشی وقوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛  اینه که دم از دموکراسی بزنی ولی،تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛  اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛  اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛  اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت باشه؛  اینه که به جای کمک به یه آدمی که نیازمند کمکه، موبایلت رو دربیاری و ازش فیلم و عکس بگیری؛  اینه که تمامیِ ابزار مدرنِ آشپزی توی آشپزخونه ات باشه ولی فقط نیمرو درست کردن بلد باشی؛  اینه که به زنت بگی که خودش رو بپوشونه ولی خودت منتظر باشی تا یه زنِ بی حجاب ببینی؛ »
♦️حکایت کوتاه از شمس تبریزی روزی شمس تبریزی در حال عبور از یک مسجد بود که دید یک مرد نماز می‌خواند. مرد در حال عبادت، بسیار متمرکز و در خود بود. شمس به او نزدیک شد و گفت: «چه می‌کنی؟» مرد پاسخ داد: «من در حال نماز هستم.» شمس تبریزی نگاهی به او کرد و گفت: «آیا در نمازت با خدا صحبت می‌کنی یا فقط در حال حرف زدن با خودت هستی؟» مرد کمی متعجب شد و گفت: «با خدا.» شمس تبریزی گفت: «پس چرا از خدا خواسته‌هایت را می‌خواهی؟ چرا از او نمی‌پرسی که “چه می‌خواهی از من؟” در نماز، این تو نیستی که فقط باید بخواهی. نماز زمانی واقعی است که در آن به دنبال جواب باشی، نه فقط سوال.» این حکایت به این معناست که در دعا و عبادت، نباید تنها به خواسته‌ها و نیازهای خود فکر کنیم، بلکه باید از خود بپرسیم که چگونه می‌توانیم در خدمت هدفی بزرگتر باشیم و چه رسالتی داریم. »