فاطمیه از کدامین غصه باید جان سپرد ؟
دردِ حیدر ، داغِ مادر یا غریبیِ حسن ..
'مُـــبتلــابــهاَللّٰـه'
"
مردجنگیهم اگر باشی؛
-کمرخممیکنی!
همسرت راروبهچشمانت . . .
بماندبگذریم :)
نماهنگ منتصرون.mp3
5.11M
امت عاشق وعده صادق جاء نصر الله
آیه شد نازل زهق الباطل جاء نصر الله
#مداحی_استودیویی❤️🩹
'مُـــبتلــابــهاَللّٰـه'
اینجا تمام حنجرهها لاف میزنند... هرگز کسی هر آنچه که میگفت، آن نبود(: #🫀...
اگرچه دستو دلی سخت ناتوان دارم
تو را نمیدهم از دست تا توان دارم ...
#🫀...
۱• نصصصرت😂💀
(عینِ همین پیام توی پیامهای ناشناس پیج روبیکاهم بود..)
2• جملهی 'خبری' بود؟😶
(اینم بود...)
3• اگه مارو تو دعاهاتون یاد کنین؛ بلی!
4• بفرستید مشاهده بشه؛ اگه مورد تاییدِ همهی ادمینها قرار گرفت، بلی!
5• پوفففف😖واقعا متاسفام...
6• با تشکر از همکاریِ شما🤨
7• بلی خودم هستم😉🪴
چرا که نه! حتما...
ببین میتوانی بمانی بمان_(0).mp3
3.5M
حالا که داری میری؛ قرارمون باشه؛
ساعت ۳ روز عاشورا تهِ گودال ...!
#مداحی_استودیویی❤️🩹
"بسیجی" های اصلی رو اغتشاشات 401 کشتن...
اینا که دیمروز حضرتآقا باهاشون دیدار داشت "میر بسیجی" بودن
نماهنگ انا اعطیناک الکوثر.mp3
4.5M
آخ خجالتزده شد حیدر...
#مداحی_استودیویی❤️🩹
'مُـــبتلــابــهاَللّٰـه'
آخ خجالتزده شد حیدر... #مداحی_استودیویی❤️🩹
–مولای ِسخن به لکنت افتاد..!
.
نوشته بـُود ؛
لعنــَتِخدا به هرکسی
که تو را
با عـَـلی نخواست :)
.
'مُـــبتلــابــهاَللّٰـه'
- میگفت یهجوری گریه کن؛ که اگر کسی رد شد... -بفهمه مادرمون فقط ۱۸ سالش بودھ💔!
يا مُقلِب القَلوب ثَبت قَلوُبنا على
حُبِ فاطِمة والبراءِة مَن أعَدائها ؛
- ای دگرگون کننده قلبها !
دلهای ما را بر محبت فاطمهۜ و
دشمنی با دشمنان فاطمهۜ پابرجا بدار :)
آتشبس؟
اونم از زبانِ دشمن؟
زهی خیال باطل!
پ.ن: وایسا کارت ندارم!
'مُـــبتلــابــهاَللّٰـه'
اگرچه دستو دلی سخت ناتوان دارم تو را نمیدهم از دست تا توان دارم ... #🫀...
هرگــــز گمان مبر ز خیالِ تو غافلم...
گر ماندهام خموش خدا داند و دلم(:
#🫀...
این حدیث آمد زِ زهرای بتول ،
فاطمه؛ صدیقه بنت الرسول ،
روزی آمد خانه ما مصطفی ،
گفت با حالی شبیه اِلتجا ،
ضعف دارم جان بابا دخترم ،
پهن کن بابا عبایی بر سرم ،
آن عبایی را که دارم از یمن ،
آن عبا بر من بکش ای مُمتَحَن ،
گفتمش بابا بلا دور از شما ،
در پناه مهر و الطاف خدا ،
من کشیدم آن عبا بر روی او ،
یک نظر کردم به ماه روی او ،
صورتی زیبا تر از قرص قمر ،
روشن و زیبا ؛نکوتر از سحر ،
ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ،
گفت ای مادر سلام و صد دعا ،
گفتمش مادر سلامم بر شما ،
نور چشمم ای عزیز با وفا ،
گفت مادر خانه دارد عطر گل ،
هست بوی جدّ ما ؛ختم رسل ،
گفتمش ای نور چشمم بوی او ،
آمده در خانه با گیسوی او ،
رفت نزد حضرت خاتم؛ حسن ،
گفت بابا جان فدایت ؛جان و تن ،
گفت بابا صد سلام و صد درود ،
بر شما ای خاتم رب ودود ،
با اجازه رفت در تحت کسا ،
در کنار مصطفی شد مجتبی ،
بعد از آن آمد حسین و با سلام ،
گفت بوی جدّم آید بر مشام ،
گفتمش ای نور چشمانم حسین ،
ای عزیز فاطمه ای نور عین ،
جدّتان در خانه در زیر کسا ،
آمده امروز شد مهمان ما ،
با اجازه رفت در زیر کسا ،
در کنار مصطفی شد با حیا ،
بعد از آن آمد علی مرتضی ،
گفت زهرا جان سلامم بر شما ،
بوی یار مهربان آید همی ،
بوی جوی مولیان آید همی ،
گفتم او را یار ختمی مرتبت ،
صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ،
آمده مهمان ما بابای من ،
آمده مانند جان در جسم و تن ،
رفت نزد احمد و گفت این سوال ،
چیست رمز و راز این وقت و مجال ،
با اجازه رفت در زیر کسا ،
در کنار مصطفی شد مرتضی ،
بعد از آن رفتم کنار اهل خود ،
تا بجویم با عزیزان وصل خود ،
ما همه بودیم در زیر کسا ،
دست خود برداشت بابا بر دعا ،
گفت یارب اهلبیتم را ببین ،
بهترین خلق خدا روی زمین ،
خونشان با خون پاک من قرین ،
جسم و جان دارند از من با یقین ،
جسمشان را از بدیها دور کن ،
قلبشان را خانه ای از نور کن ،
لطف کن بر خاندانم با کَرم ،
تا ابد آباد گردان این حرم ،
دشمن آنها مرا هم دشمن است ،
پیش چشمم جلوه اهریمن است ،
هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ،
می شود محبوب من در دو جهان ،
بانگ حق برخاست از عرش برین ،
کای ملائک بشنوید این با یقین ،
هر چه را من آفریدم در جهان ،
این زمین و جمله هفت آسمان ،
کوه و دریا را اگر من ساختم ،
نُه فلک را اینچنین پرداختم ،
هر چه زیبائیست در شمس و قمر ،
ظلمتِ شبها و نور در سحر ،
ساختم اینها به عشق مصطفی ،
ساختم با مِهر این اهل کسا ،
بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ؟،
صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا؟ ،
بانگ حق برخاست: زهرا و پدر ،
معدن ایمان و کان هر گوهر ،
حیدر و فرزند پاکش مجتبی ،
هم حسینِ بنِ علی در کربلا ،
گفت جبرائیل ای ربّ جلی
میروم من نزد زهرا و علی ،
با اجازه نزد ما زیر کسا
آمد و می خواند ، پیغام خدا
گفت ای پیغمبر عالی مقام ،
می رسانَد حق به درگاهت سلام ،
هر چه که در کلّ عالم خلق شد ،
از برای اهل زیر دَلق شد ،
گفت از این خانواده تا ابد
دور شد ناپاکی و هر فعل بد ،
جسم و روح خاندانت پاک شد ،
نامشان بر تارک افلاک شد ،
گفت حیدر چیست رمز جمع ما ،
چیست مزد راوی این وضع ما
گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ،
در میان دوستان مرتضی
هر غمی دارد خدا شادی کند ،
بر اسیران بانگ آزادی کند
مشکلات جمعشان حل می شود ،
سِحر درد و غصه باطل می شود ،
گفت مولا رستگارانیم ما
همچنان گل در بهارانیم ما ،
شیعه با این نقل می گردد سعید
بهتر از این مژدگانی کس ندید ،
"حدیث کساء به روایت شعر✍🏼"
'مُـــبتلــابــهاَللّٰـه'
-
قطرهی اشک علی تا به ته چاه رسید...
چاهفهمید كه كسی همچو عـلی تنها نیست!