eitaa logo
مُـبـتَــلا
521 دنبال‌کننده
306 عکس
146 ویدیو
0 فایل
✅ شاید برخی ابتلائات ، مقدمه ی بعضی اِفاضات باشد!  📨 معمولا دوست دارم وقایع و اتفاقات رو ثبت کنم ❣️وقتی دلم میگیره دست به قلم میشم! یه جورایی نوشتن آرومم میکنه! 🖋دست نوشته های یک لباس شخصی آی دی من: @sh_amirhossein
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی دوازده سالم بود. سرِ کلاس ژیمناستیک، به‌خاطر یک شیطنت، به‌خاطر یک پُشتک بیجا پام شکست... خیلی درد داشت.... می‌دونی بعد از اینکه پات میشکنه چی میشه؟ باید پات رو گچ بگیری، تا چند وقت هم نباید حرکتش بدی، بعد یاد می‌گیری که چطوری با عصا راه بری. آهسته، نامطمئن و بی‌تعادل، اما به هرحال راه میری... چند وقت بعد وقتی دکتر داره گچ رو باز می‌کنه بهت میگه که کم‌کم همه چیز مثل گذشته میشه، ولی نمیشه... به نظرم هیچ کسی بعد از اینکه شکستگی رو تجربه می‌کنه، مثل گذشته نمیشه.!!! حتی اگه کاملا خوب بشه، حتی اگه هیچ اثری از شکستگی روش نمونه.! نمیگم بدتر میشی یا بهتر، فقط دیگه اون آدم سابق نیستی.... اون اتفاق، یا چنان شجاعتی بهت می‌ده که باعث می‌شه که دیگه از شکستگی هراس نداشته باشی و حتی باز هم شکستگی رو تجربه کنی، یا اینکه انقدر می‌ترسوندت که از حاشیه امنت تکون نخوری... در هر صورت تو دیگه اون آدم سابق نیستی👌🏻 @mobtalai
شور و شعف خاصی داره وقتی سر بزنگاه و برخلاف میل باطنی و سود شخصی و لذت آنی ، کاری که سخته ولی درسته! رو انجام میدی... شب سرتو راحت میذاری روی بالشت و روزتو مرور میکنی... اون لحظه یا لحظات برات پررنگ تر و برجسته ترن... انسانیت به چشمت میاد و از خودت راضی هستی!!!! @mobtalai
نشسته ام تو حرم سیدالشهدا ع دیدم همینطور جمعیت میاد و میره یهو چشمام پُر شد😔 یاد یه بیت شعر افتادم... تو بِه ز من سر کویت هزار ها داری... ولی بدان که گدایت فقط تورا دارد... @mobtalai
عیدتون هزاران بار مبارک التماس دعا @mobtalai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 امام خمینی از چه چیزی خوف داشت؟ امامی که گفت والله در طول عمرم از چیزی نترسیدم، از چه چیزی خوف داشت؟ 🔻این کلیپ رهایی دارد اگر با جان بشنوید رهایتان میکند از بند نفس .. اعوذبالله من نفسی رونوشت: اول به خودم دوم به همه مسئولین،مدیران،کارگزاران و کارمندان جمهوری اسلامی @mobtalai
نشسته بودیم توی ماشین... یک ساعت راه داشتیم تا مقصد! حوصله ام سر رفته بود! گفتم یکم باهاش حرف بزنم تا برسیم! از اینکه تو این چندسالی که با ایرانی ها کار میکرد و هنوز فارسی یاد نگرفته بود حرصم میگرفت ولی خب صحبت کردن باهاش بهتر از سکوت بود! نگاهش کردم و گفتم: +اخی _بلی؟ +حدّثيني عن الثورة و النّضال... _ذهب الذين نحبّهم لا صوت للأحزان.. +آه.... _إحذروا الموت الطبيعي ولا تموتوا إلّا بين زخات الرصاص. + الآن الهمّ تراكم ثلجاً في باب القلب القهر تجمع مرضاً بين مفاصلي الوهنى حزني يتصبب فوقي طيناً يثقلني وأكابر كي أحبس دمعي يخنقني.. أعان الله قلباً تمنى ما ليس مكتوباً له... +برادرم _بله؟ + از درگیری ها و از جنگ بگو... _آن‌ها که دوست‌شان داشتیم رفته اند و اندوه بی صداست... +آه... _از مرگِ طبیعی بپرهیزید، و تنها میان بارانِ گلوله جان دهید..... + اکنون غم، به‌‌سان برف بر دروازه‌‌ی دلم انباشته شد و رنج، چونان مرضی میان مفاصل سست و ناتوانم جمع شد!!! اندوهم، بر سرم گِل می‌‌ریزد، و بر من سنگینی می‌‌کند... مغرورانه اشکم را پنهان می‌‌کنم و نفسم می‌‌گیرد.. خدا یاری‌کند قلبی را که در آرزوی چیزی‌ست که تقدیرش نیست...!!! همین چندکلمه آنچنان بس بود که تا آخر مسیر دیگر سخنی بر زبان نیاورم... @mobtalai
پذیرش تکثر واقعا دشواره... می‌بینم گاهی رفقام از همه مدل آدمی دوست و آشنا دارن و باهاش صمیمی‌ن، ولی من نمی‌تونم... دوست‌های مختلف زیاد دارم، ولی حس صمیمیت نمی‌تونه از تفاوت حاصل بشه! وقتی با کسی که موافقت‌های بنیادین ندارم دوست‌م، حتی وقتی بی‌نهایت دوست‌ش دارم، احساس دورویی میاد وسط... هی نهیب می‌زنه که متوجهی این اداست و وقتی که زمانش برسه، توی موقعیت حساس، همه این‌ها باد هواست؟ تعامل صمیمانه داشتن و صمیمی‌نبودن، واقعا دشواره! حتی وقتی باید به نتیجه‌ای برسی و این فقط از رهگذر "ادای دوستی درآوردن" میسر می‌شه، می‌خوام نباشه.... اصلا فایده‌گرایانه نیست، با آدم‌ها نمی‌شه ابزاری برخورد کرد، و این داره خیلی توی زندگی ضربه می‌زنه.... که من با فلانی صمیمی بشم چون فلان جا به کارم میاد یا نفع مالی داره برام یا از بُرشش میتونم استفاده کنم!!!! یا فعلا سواری رو میگیرم ازش تا بعد ببینیم چی‌ پیش میاد! بنظرم سوء‌استفاده‌کردن از آدما یک نوع توانایی نیست بلکه یک نوع خباثته! :)) پ.ن: چقدر شبیه این وقتایی شد که از یکی می‌پرسن مشکلت چیه، و جواب می‌ده زیادی مهربون‌م... البته منظورم این نیست، هرچند دلیلی هم ندارم که چرا این نیست :)) @mobtalai
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 من را همانند حضرت مسلم بن عقیل شهید کردند! ♦️شهید مدافع حرم حاج جواد الله کرم دوست داشتنی را می گویم. همانی که ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در حلب سوریه به کاروان عاشورا پیوست و پیکرش تا اردیبهشت سال ۹۹ مفقود بود و نهایتا از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد. ♦️قبل از تفحص پیکرش مطهرش یکی از دوستان خواب او را می بیند که می گوید: «من را به بالای یک بلندی بردند و سرم را بریدند و پیکرم همانند حضرت مسلم بن عقیل به پایین پرت کردند.» ♦️زمانی که پیکر مطهر حاج جواد تفحص شد، رزمندگان سوریِ مطلع از موضوع، محل شهادت وی را نشان داده و گفتند که داعشی ها جواد را بالای این تپه بردند و سرش را بریدند و سپس پیکر بی جانش بی رحمانه به پایین پرت کردند. ♦️تپه محل شهادت شهید به همراه فیلمی از حاج جواد دوست داشتنی را در جبهه ببینیم و با این همه چه زیباست این جمله شهید آوینی که فرمود: «خون پیكره‌ حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست كه سرچشمه می گیرد و اگر حقیقت را بخواهی، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است. كاروان تاریخ روان است و یاران عاشورایی سیدالشهدا (ع) یكایک از صلب پدران و رحم مادرانشان پای به سیاره‌ زمین می گذارند و در زیر خیمه‌هایی پشمینه و یا در خانه‌هایی كاه گلی بزرگ می شوند و خود را به صحرای كربلا می رسانند.» @mobtalai
التماس دعا😔
وقتی به کسی می‌گم می‌خوام استعفا بدم می‌گن حیفه کارتو از دست بدی. صد ها نفر آرزو داشتن جای تو بودن و از این داستانا... حتی یه نفر نگفت کار خوبی می‌کنی حیف خودتی که داری از دست می‌ری....
مُـبـتَــلا
وقتی به کسی می‌گم می‌خوام استعفا بدم می‌گن حیفه کارتو از دست بدی. صد ها نفر آرزو داشتن جای تو بودن
نمی دونم اسمشو بالغ شدن می شه گذاشت یا نه، ولی قبلنا خیلی حوصله داشتم، الان به وضوح خیلی کمتر شده، دوست ندارم دوستای زیادی داشته باشم، دوست ندارم موبایلم زیاد زنگ بخوره، نمی خوام راجع به قدمای بعدیم به کسی توضیحی بدم، دوست ندارم دلیل رفتارام یا درمورد هرچیزی به کسی توضیحی بدم، حتی حوصله ی واکنش نشون دادن به کارای بد دیگران و حواشی که همیشه پیش میاد رو ندارم، تو اون نقطه از زندگیمم که می خوام دورم خلوت و سکوت باشه تا ذهنم بتونه تموم تمرکزشو بذاره روی خودم و زندگیم...