در نهایت
اگر روزگار بر کسی وفادار بود،
حسینبنعلی
از من و شما به مراتب سزاوار تر بود...(:
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
این آستین ریشریش را خوب ببینید. و این دست پیر و پر چین را. دوربینهای جهان را صدا بزنید. چشمها را فرابخوانید. همه را بیاورید. که آن آستین سپید ساده و آن پیرهن کهنه مندرس را که نخهایش بیرون زده، مقایسه کنند با کتوشلوارهای کلاسیک رنگرنگ بر تن سیاستمداران جهان. با تحقیر یک رئیسجمهور مقابل دوربینها بخاطر یک دست کتوشلوار. با آن اتاق بیضی مطلّا در کاخ سفید. با آن میز طویل و دربهای بزرگ طلاکوب در کرملین. رداهای زربافت ریاض. نگاهکنید. لنزهایتان را خوب قاب ببندید. این همان آستینیاست که علی با شمشیر کوتاه کرد و میلی به بازدوختناش نداشت. آستینی که نمدار میپوشید و از جیفه دنیا لباس دیگری برنگرفته بود. صاحب این لباس، یاور مستضعفان ستمدیده است. این تصویری از ملاقات اوست با کارگزاناش. میبنید؟ او از دنیای شما به پیرهنی سپید و انگشتری سرخ بهذکر «العزه لله» بسنده کرده. بگویید که عزت و قدرت، دست خداست. عزت از آستین این پیرهن بیرون آمده. تا شما مشغول دنیای پرزرق و آلات طلاکوبتاناید، این دست پیر بیرون زده از آستین، بیرق توحید را به تارک رسانده. ولو کره الکافرون!
«مهدی مولایی»
مبتلایِحسین:)
میشه سه تا الهی به فاطمه بگید برام :)) برای یه شروع، نگرانم حضرت زهرا دستتونو بگیره
چیزی که این روزا با هر نفسم از خدا میخوام همینه :)))
همون چیزی که واسه داشتنش لحظه شماری میکنم...
#احوالات
هدایت شده از 「حُب」
برایخودشدرقرآنضمیرِ
خصوصیداشت:« کَ »
همین«تو»یِخودمان:)
خدامحمدصدایشنمیکرد.
دوسهجابیشتراسمشرانیاورد؛
آنهموقتیبودکهداشتبامردم
حرفمیزد!وقتیحرفهابینِ
خودشانبود،همیشههمین
« کَ »رامیگفت:
وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ(قلم/٤)
اینضمیرمالهیچکس
نبودجزخودش!
- کیوان کیانی
هدایت شده از 「حُب」
آمدیجهلبشربلکهسرافکندهشود؛
آمدیبانفست،دینِنبیزندهشود:)
یاصادقِآلِعبا🕊