eitaa logo
مدافعان حرم
1.4هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
ما عشق را در کربلا شور را در دمشق و پیروزی را در بیت المقدس به دست خواهیم آورد. ما محال است که از بیعتمان برگردیم ، تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم 🏴 🔴آیدی جهت رزرو تبلیغات: @rajinet_admin 🟡 آیدی جهت تبادل: 🆔 @rajinet_admin2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کارشناس شبکه اینترنشنال: فقط چند کشور زیرپونزی حامی "اسرائیل" هستند! 🆔 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ فایز الدویری، کارشناس مسائل نظامی درباره ارتش صهیونیستی: این چه ارتش مدرنی است که برای عقب کشیدن یک جسد دو کشته می‌دهد و برای آزادسازی یک اسیر چند کشته؟ 🆔 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز غربت حضرت فاطمه(س) و علت عدم رشد سیاسی جامعه 🆔 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراض کارکنان گوگل علیه همکاری نظامی با تل‌آویو 🔹صدها معترض حامی فلسطین در سانفرانسیسکو که شامل کارکنان گوگل بود، علیه قرارداد محاسبات ابری پروژه نظامی «نیمبوس» گوگل با کابینه رژیم صهیونیستی تظاهرات کردند. 🔹کارمندان گوگل اعلام کرده‌اند که پروژه نیمبوس از آن نوع قراردادهای پرسودی است که خطوط اخلاقی قید شده توسط کارکنان گوگل را نادیده می‌گیرد. 🔹گوگل تا حد زیادی از انتشار جزئیات این قرارداد، قابلیت‌های خاصی که رژیم صهیونیستی دریافت خواهد کرد یا چگونگی استفاده از آن توسط تل‌آویو خودداری کرده است. 🆔 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجاهدان قسام چطور صهیونیست‌ها رو تو چادر خودشون ناکار کرد😆 🆔 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد ... برمی گشت خونه اما چه برگشتنی ... گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد ... می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود ... نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون ... هر چند زمان اندکی توی خونه بود ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد ... عاشقش شده بودن ... مخصوصا زینب ... هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی ... قوی تر از محبتش نسبت به من بود .. توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد ... کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید ... و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم ... سریع رفتم دنبال کارهای درسیم ... تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد ... بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم ... اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد ... اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه ... رفتم جلوی در استقبالش ... بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ... - چرا اینقدر گرفته ای؟ حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش... خنده اش گرفت ... - این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ ... - علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ ... صدای خنده اش بلندتر شد ... نیشگونش گرفتم ... - ساکت باش بچه ها خوابن ... صداش رو آورد پایین تر ... هنوز می خندید ... - قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم می خورم ... نیازی به ذهن خونی نیست ... روی پیشونیت نوشته ... رفت توی حال و همون جا ولو شد ... - دیگه جون ندارم روی پا بایستم… با چایی رفتم کنارش نشستم ... - راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ... تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن... - اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگ های من تمرین کن ... - جدی؟ لای چشمش رو باز کرد ... - رگ مفته ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ... و دوباره خندید ... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ... - پیشنهاد خودت بود ها ... وسط کار جا زدی، نزدی ... و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم ... 👈ادامه دارد… همسر و دخترشان ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
بخشی از زندگی‌نامه و شخصیت شهید زکوی زاده 🔹شهید در همه حال شوخ طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت، هر وقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می‌کردیم با شوخی می‌گفت خانم این آدرس را حفظ کن بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می‌خورد، من متوجه می‌شدم که حرفش جدی است، اما برای اینکه ناراحتم نکند با شوخی و خنده می‌گفت. حتی در خود سوریه دوستانش می‌گفتند برخی اوقات که در منطقه‌ی عملیاتی راه را گم می‌کردیم، در عین عصبانیت همه‌ی ما، شهید زکوی با لبخند می‌گفت نترسید راه ما به سمت بهشت است گم نمی‌شویم. 🔹شهید مجتبی زکوی‌زاده در کار کشاورزی عصای دست پدرش بود. وی بخاطر اینکه سروان تکاور شاغل در تیپ تکاوران سپاه بهبهان بود در بهبهان زندگی می‌کرد اما در زمان برداشت محصولات کشاورزی به روستا می‌آمد و کارهای کشاورزی پدرش را انجام می‌داد. ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
را صدا بزن 📿 اول وقت ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 همایش اقتصاد ایران/ پنل بحث و بررسی پیرامون اصلاح ساختار حکمرانی مبتنی بر داده 🔸اشکان شباک رییس پژوهشکده آمار در پنل تخصصی اصلاح ساختار حکمرانی مبتنی بر داده گفت: نظام آماری کارآمد و پویا بر اساس اصول بنیادین آمار های رسمی شکل می گیرد. 💢 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم
خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت: در بستری و حال سرایم‌ عوض شده زهرا تمام قوّت جان منی، بخند با گریه ات زمانه برایم عوض شده 😭 🥀 ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم