🍃💔
رسم پریدن را نفهمیدیم
و ماندیم ..
این درد تنهایی
همیشه حقمان استــ
#شهداےمدافع_حرم
#یادشهداباصلوات
✤☫@modafean_14 ✤
|☁️🖇️|
بعد از زیارت در صحن طلا💫
خنده ای کرده بود😊!..
به مادرش گفته بودツ
من امضای شهادتم را✍🏻
🧡از امام رضا علیه السلام گرفتم!.
🌷شهیدمهدیصابری🌷
شهدارا یادکنید حتی بایک صلوات
✤☫@modafean_14 ✤
میگفتکھ :
ازهیئتاومدےبیرون
چشمتبہنامحرمخورداما
سرتُننداختیپایین؛باختی🚶🏾♂️👀
#حواستبهنگاهتباشهرفیق:))
#شهدا
#غیرت_دینی
✤☫@modafean_14 ✤
#دلانه
انگشت اشاره!!👇
مالک را گفتند:
چگونه است که تو هیچوقت،
حتی در مه آلودترین ایام هم،
راه را "گم" نمی کنی؟!!
مالک پاسخ داد:
در غبار فتنه ها،
چشم به "انگشت اشاره" علی دارم....!!
#رهبر
#رهبرانه
✤☫@modafean_14 ✤
حاجحسینیڪتامیگفت:
شھدابرڪتۍبودن،برڪتۍشو
انشاءاللهشهیدهممیشۍ
تانباشہحرڪت،نمیرسہبرڪت
امربهمعروفونھۍازمنڪر
حرڪتِبرڪتۍ
یھودیدۍختمبهشھادتشد 🕊"
#شهدا
✤☫@modafean_14 ✤
#شهید_مصطفی_چمران:
اگر #امام_زمان(عج) #غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او...این ما هستیم که چشمان خود را بستهایم.این ما هستیم که آمادگی نداریم.
✤☫@modafean_14 ✤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_قاسم
#حاج_حسین
🌷قول شهید حاج قاسم سلیمانی
در نامه ای که خطاب به شهید
پور جعفری نوشت :
💠قول میدهم
بدون تو وارد بھشت نشوم
✤☫@modafean_14 ✤
#خاطرات_شهید
بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند.
مادر شهید میگفت: قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینه زنی برای امام حسین(ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده🌷
#سالروز_شهادت
✤☫@modafean_14 ✤
مدافعان حرم
#خاطرات_شهید بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند، اما فقط لباس های شه
#خاطرات_شهید
💠غلامرضا همیشه آرزو داشت که به اسلام خدمت کند و میگفت: «دعا کنید بتوانم خدمتگزار خوبی برای اسلام و مستضعفان باشم».
💠غلامرضا عاشق شهید و شهادت بود و همیشه در مراسم استقبال از شهدایی که به کرمان میآمدند و نیز یادوارههای شهدا حضوری فعال داشت.
💠دو فرزندم مونس ۶ ساله و محمودرضا ۲ ماهه هستند و دخترمان رابطه خوب و دوستانهای با پدرش داشت و همسرم نیز سعی میکرد در رفتارهای خود بهگونهای عمل کند که دخترمان از وی الگو بگیرد.
💠غلامرضا شهریورماه به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمودرضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان، همسرم کنارم باشد. هنگامی که این پیغام را به ایشان دادم، گفت: «اینجا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم» و من هم قبول کردم.
💠وقتی محمودرضا به دنیا آمد، همسرم به من پیغام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستید، زیرا میترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابستهاش شوم.
💠مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود، تا اینکه تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد، به وی گفتم: «به اتفاق بچهها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم» و او بسیار خوشحال شد و کارهای سفر ما را از آنجا پیگیری کرد و گفت: «شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود»، اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم.
💠روزی که ما به سوریه رسیدیم، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یادماندنی من و مادرش، غلامرضا را بعد از چهار ماه در سوریه ملاقات کردیم و او فرزندانش را در اغوش کشید و آنها را غرق بوسه کرد.
💠وقتی خبر شهادت غلامرضا را به ما دادند، مونس گوشه اتاق گریه میکرد. از او سؤال کردم چرا گریه میکنی؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ چون ما هنوز به مونس نگفته بودیم که پدرت شهید شده و نمیدانستم چطور به یک بچه ۶ ساله بفهمانم که دیگر پدرت را نمیبینی. مونس گفت: «وقتی در سوریه بودیم بابا من را در آغوش گرفت و گفت: «اگر من شهید شدم غمگین و ناراحت نباشید، من زندهام و همیشه در کنار شما هستم.»».
💠غلامرضا درباره نماز اول وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش میکرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم و همیشه دعا میکرد که فرزندانمان سرباز امام زمان (عج) باشند. من نیز سعی میکنم تا مونس و محمودرضا را طوری تربیت کنم که وی آرزو داشت.
💠غلامرضا عاشق شهید «فرخ یزدانپناه» بود و در کارها از او کمک میخواست و به وی متوسل میشد. وی همیشه تأکید داشت: «آرزو دارم شهید شوم تا مادرم جلوی حضرت زینب (س) عزتمند و سربلند باشد» و اکنون درست است که غلامرضا کنار ما نیست، ولی میدانم بزرگترین سعادت دنیا نصیبمان شده است و من امیدوارم لیاقت این نعمت بزرگ را داشته باشیم.
💠چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سالها با من است و آن را از خودم جدا نمیکنم».
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ کرمان
●شهادت : ۱۳۹۶/۱۱/۵ سوریه
✤☫@modafean_14 ✤
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #سردار_دلها
◻️اين خاصيت جهادِ خالص است!
هرچه پيشتر ميروي، دورت شلوغتر ميشود!
اما در درون خود، تنهاتر ميشوي!
و ياد ميگيري جز روي پاي خدا، جاي ديگري نايستي...
جز براي لبخند او نَدَوي...
و دست ياري جز بهسوي او دراز نكني!
***
اخلاص در جهاد ... كاتاليزور توحيد است!
و تو را با سرعت بيشتري از كثرت ماده جدا و
به وحدت كلمه ميرساند...
وحدتي به نام الله
◾️حاجقاسم در کلام استاد شجاعی.
مکتب#حاج_قاسم
✤☫@modafean_14 ✤
✨یادِ خوبــان
نہ حساب است ڪہ فراموش شود
نہ چـــراغ است ڪہ خاموش شود
و نہ سـال است ڪہ بہ آخر برسد
✨جویباریست ز محبّتـــ
ڪہ همیشہ جاریستـــ
🌷 #شادی_روح_شهدا_صلوات 🌷
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ
✤☫@modafean_14 ✤
#شهیدانه🥀🕊
همسرش میگفت:
برگه مأموریتش را امضا نکرد
تا نگویند مدافعان حرم برای پول میروند💔
#شهیدعبدالصالح_زارع
#یادش_باصلوات
✤☫@modafean_14 ✤
هر طرف که مینگری شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگـران توسـت که
" تو چه می کنی؟؟ "
#تلنگر
✤☫@modafean_14 ✤
وَقتی درونَت پاڪ باشَد
خُدا چِهرهات را گیرا میڪُند💫
این گیرایی از زیبایی و جَوانی نیست..
این گیرایی از نورِ ایمانی است✨
ڪه دَر ظاهِر نَمایان میشَود..
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد
✤☫@modafean_14 ✤
همیشہ مےگفت:
"دعاڪنمنشھیدبشم(:"
منممےگفتم:
انشاءللّٰھ؛امابعداز0⃣2⃣1⃣سال
بایدپسرهارودامادڪنۍ😌🧔🏻
حالاحالاهاڪارداریم..
خوابدیدھبودیڪےازدوستانشهیدش
اومدھواونوباخودشبردھ..🚶🏻♂🚶🏻♂
ازشبےکہاینخوابودید؛
تااونروصبح..🌄
ڪمتࢪایڪماھفاصلہنشدکه
بهآرزوۍدیرینہاشرسید(:💔❤️🌱
#همسر_شهید_علی_صیاد_شیرازی
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
✤☫@modafean_14 ✤
تو همان حس غریبی
و دلیل نفسی،
که اگر باز نیایی،
به تنم #جانی نیست!❤️
#امام_زمان
#حاج_قاسم
✤☫@modafean_14 ✤
「🌿💙•••」
.⭑
••
شـٰایَـدازحـٰادِثـہمیـتَـرسـیـدیـم
تـوبِـہمـٰاجُرعَتِطوفـٰاندآدے...!
.⭑
🌿💙¦➺ #سیدنا
✤☫@modafean_14 ✤
#خاطرات_شهید📚
به تغذیه اش خیلی اهمیت می داد،
میگفت:
«مومن باید بدن سالم داشته باشه!»
یکی از چیزهایی که ترک کرد نوشابه بود!
توی اردوهای جهادی یا هر جایی که نوشابه همراه غذا بود نوشابه اش رو به مزایده میذاشت و می فروخت...
معمولاً از ۵۰ تا شروع میشد یادمه یک بار یکی از رفقا ۵۰۰ تا خرید!!
البته هر کسی صلوات بیشتری می فرستاد نوشابه اش مال اون بود😁
#اللهمعجللولیکالفرج♡
#شهید_محسن_حججی🕊
✤☫@modafean_14 ✤
#خاطرات_شهید
🔸ميگفت : سعي ميكنم وقتي به خانه ميروم، نمازهايم را تقريبا جمع و جور و بدون مستحبات بخوانم. زيرا ميخواهم فقط سه چهار روز با خانواده باشم و بعد دوباره وارد كار شوم. واجبات را در كنار زن و فرزندانش انجام ميداد ولي به مستحبات در جبهه عمل ميكرد و مستحبات را در جبهه انجام ميداد. اين براي ما مهم بود. معلم زبانی نبود، معلم عملی بود.
🔹عباس به افراد بزرگتر از خودش خیلی احترام میگذاشت. سه پیرمرد در گروهان ما حضور داشتند. خب به دلیل جهش یکباره من در کارها، دید خاصی به آن سه نفر داشتم. یعنی آنها را ضعیف تر از خودم میدانستم. یک روز به عباس گفتم: این سه پیرمرد را از گروهان بیرون کن، چون دست و پا گیر هستند و یک مرتبه میبینی اسیر دشمن میشوند.
🔸عباس گفت: برادر شیبانی اجازه بدهید در گروهان ما چند حبیب بن مظاهر داشته باشیم تا خداوند به احترام آنها ما را در این عملیات موفق کند.
🔹یکی دیگر از خصلتهاي عباس این بود که او بسيار متواضع بود و متکبر نبود. به دنبال مادیات نبود چون اگر بود بالاخره او در یک ارگانی کار میکرد و همه امکاناتی در اختیار داشت ولی مستضعف زندگی میکرد. خیلی هم به ياد مستضعفين بود . یعنی میخواهم بگوییم عباس معنی شام داشتن یا نداشتن و لباس داشتن یا نداشتن مستضعفین را مي فهميد.
✍به روایت سردارباقرشیبانی
📎رییس ستاد لشگر ۲۷محمدرسولالله (ص)
#سردارشهید_حاجعباس_ورامینی🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۳۳/۱۱/۵ تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۸/۲۸ پنجوین ، عملیات والفجر۴
✤☫@modafean_14 ✤