eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.6هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
11.3هزار ویدیو
281 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
...شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور1۳۶۵ درشهرستان شوشتراستان خوزستان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد . پدرش پاسداروجانبازجنگ تحمیلی و مادرش ازخاندان جلیله سادات هستند. مصطفی 11 ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس ازدوسال به شهرستان شهریاراستان تهران نقل مکان ودرآنجا ساکن گردید . ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت درمساجد وهیئت های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی وعضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند، دردوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی وجلسات سخنرانی و.... برای آنان بودند. نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶،دختری ۷ ساله به نام فاطمه و پسری ۷ ماهه به نام محمد علی است. مصطفی صدرزاده درسال۹۲برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم داوطلبانه به سوریه عزیمت و به بعلت رشادت درجنگ با دشمنان دین، فرماندی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن دردرگیری با داعش، ظهرروزتاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹4 در عملیات محرم درحومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
💠متن نامه شهید علی خلیلی که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است. ‌ سلام آقا جان! 🌷امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛ دوستانم خیلی شلوغش میکنند.یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند...هر چند که دکتر ها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند. من نگران مسائل خطرناک تر هستم...من میترسم از ایمان چیزی نماند.آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند:اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود،خداوند دعاهارا نمی شنود و بلا نازل میکند.من خواستم جلوی بلا را بگیرم. اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام.بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد! ولی آنشب اگر من جلو نمیرفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید. یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بنندازی! من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند،ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز واجب است. آقاجان! بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند.مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟ مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟ یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟؟ رهبرم! جان من و هزاران چون من فدای غربتت.بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید. آقا جان! من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمیشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمیگذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد. 🌷بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی. @modafeaneharam
🌷 شهید حجت ا... رحیمی🌷 نام: مداح کربلایی خادم الشهدا حجت الله رحیمی نام پدر: صفدر ولادت: 1368/12/24 (باغلمک) شهادت: 1390/12/18 (خرمشهر) وضعیت تاهل: مجرد نام جهادی: ندارند اما معروف به شهید ❤️همت❤️ نسل جدید هستن اخرین مقام: خادم الشهدا نحوه شهادت: مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر در منطقه اروند درکنار ابادان بود که در مقابل دژ پادگان بر اثر برخورد اتوبوس (ماندن زیر لاستیک های اتوبوس و تکه تکه شدن)دعوت حق را لبیک گفتن سن شهادت: ۷روز مونده بود به تولد ۲۲ سالگی به شهادت رسیدت علاقه: به حضرت زهرا(س) و ائمه اطهار قسمتی از وصیتنامه شهید: بسم رب المهدی  پروردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ، و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ، پس خون بهـــــــــــــــــایم را که شهـــــــــــــــــــادت اســـــت به من پرداخت کن @modafeaneharam
📝 🎀 سعیداول‌فروردین‌۱۳۳۸درخانواده‌ای‌متوسط‌ومذهبےدریکےازمحلات‌جنوب‌تهران،بہ‌دنیا‌آمد. بهتراست‌کلام‌راباجملاتی‌ازسعیدبه‌اتمام‌برسانیم‌آنجاکه‌درتکه‌کاغذی‌به‌عنوان‌وصیت‌نامه‌نوشت:این نوشته هارادرتاریکی غروب نوشتم ودلیل بدخطی ودرهم بودنش نیز همین است‌اگرامشب شهید شدم این چند جمله رابه عنوان وصیت می نویسم. امام راتنها نگذارید.ماهمه درحال آزمایش شدن هستیم. خدادرقرآن می گوید که فکرنکنید به محض این که گفتیدایمان‌آوردیدشمارابه بهشت می برم، نه، باید آزمایش پس دهیمـ دیگرچیزی نمی توانم بنویسم خدانگهدارتان باد💔😔 😥 👇👇👇 @modafeaneharam
🌹 شهید مدافع حرم رسول خلیلی رسول خیلی دست و دل باز بود حتی با ارزش ترین وسیله زندگیش رو به راحتی می داد به رفیقش ، یعنی اصلا وابسته به چیزی نبود... یادمه یه بار یه ماساژور خریده بود که تقریبا گرون بود یه ماه بعدش که سراغش رو ازش گرفتم گفت یکی از دوستاش ازش خوشش اومده و رسول هم خیلی شیک داده بهش! وقتی به چیزی دلبسته نبود خب از چیزی هم دریغ نمیکرد البته بماند که من خیلی حرص میخوردم نقل از برادر شهید @modafeaneharaam
#آشنایی_با_شهدا🙂
📝به روایتی از دوست شهید: خوش اخلاق بود ✌️ روابط عمومیش هم خیلی بالا بود هیئت دانش آموزی یاعباس(سلام الله)رو راه اندازی کردیم. محمد خیلی به زیارت امامزاده شاهزاده حسین می رفت به من می گفت : عموی امام زمانه اما قدرش رو نمی شناسند توی همدان خیلی غریبه از بچه های فعال بسیج بود یادمه خیلی غبار روبی شهدا می رفت گاهی نزدیک به دو ساعت سر مزار شهدا می موند و باهاشون حرف می زد وقتی می رفتم پیشش گریه کرده بود😢 اشکاشو پاک می کرد کتاب های 📚 اخلاقی زیاد می خوند خیلی دغدغه داشت که چرا فضای عمومی جامعه از لحاظ معنوی روز به روز در حال سقوطه مخصوصا بعد از اینکه در تهران ساکن شد مشخص بود که خیلی اذیت می شه دنبال چاره جویی بود.☝️ ✍ از کتاب :پرواز در سحرگاه
🌹منزل مادربزرگم نزدیک خانه ی ما بود، بایا بیشتر شب‌ها دست من و خواهرم را می‌گرفت و با هم می رفتیم دیدن مادر بزرگ. خواهرم گاهی همان جا میخوابید. پدر وقت رفتن، او را در آغوش می گرفت و به خانه می برد. 🌹من اصلا عادت به زود خوابیدن نداشتم، ولی آن شب خیلی زود خودم را به خواب زدم، وقت رفتن، بابا و مادر بزرگ چندبار صدایم زدند، ولی من وانمود کردم که به خواب عمیقی فرو رفته ام. صدای مادر بزرگ را شنیدم که آهسته می‌گفت: -خودشو به خواب زده!» باز هم عکس العملی نشان ندادم. بابا مرا بغل گرفت۔ عبایش جا داد و سرم را گذاشت روی شانه اش. 🌹بین راه زمزمه ی نرم و مهربانش در گوشم نشست: «خوب! حالا دیگه خودتو واسه من به خواب میزنی؟» سکوتم همچنان ادامه داشت. نمی خواستم شیرینی آن لحظات را به هیچ قیمتی از دست بدهم. ✍راوی:دختر شهید @Modafeaneharaam
🌹پسرم از بچگی شجاع و ساده و خوش‌اخلاق بود. دست خیر هم داشت. تمام دوستان و همسایه‌ها و همکارانش از او راضی بودند و از اخلاق خوب مصطفی تعریف می‌کردند. مصطفی بسیار دلسوز و باغیرت بود. نمی‌توانست نسبت به وقایع پیرامونش بی‌تفاوت باشد. همین غیرتش هم او را برای دفاع از حرم به سوریه کشاند. پسرم اوایل شروع بحث جبهه مقاومت اسلامی آرام و سربه زیر داشت کارش را می‌کرد. موضوع تعدی تروریست‌ها به حرم اهل بیت که جدی‌تر شد، تصمیم به رفتن گرفت. موضوع رفتنش را خیلی مطرح می‌کرد اما من مخالفت می‌کردم و می‌گفتم تو هنوز کوچک هستی، اجازه بده تا مدتی از جنگ سوریه بگذرد، بعد برو. او اصرار کرد و نهایتاً هم رفت. 🌹چشم چپ مصطفی مادرزادی کم‌بینا و می‌توانم بگویم نابینا بود.مسئولان هم اجازه نمی‌دادند پسرم به جبهه برود اما مصطفی گفته بود وضعیت یک چشمم که نمی‌بیند کار خدا است. چشم دیگرم که سالم است و آن هم فدای حضرت زینب(س)‌. مسئولان باز مخالفت می‌کنند و پسرم می‌گوید: خانم من را طلبیده و شما اجازه نمی‌دهید. پس آن دنیا جواب حضرت زینب(س) را خودتان بدهید. ✍راوی مادر شهید @Modafeaneharaam
🌹موتور گازیم را بفروشید و هر چه پول دارم از بانک بگیرید تمامش را به بیت المال تحویل دهید چون شاید با این طرز درس خواندن حق من نبود که از بیت المال مصرف کنم ، و من نمی توانم جواب حق الناس را بگویم . شما خودتان از من بهتر می دانید که حضرت علی (ع) حاضر نشد چراغ بیت المال برای چند لحظه برای کار شخصی روشن بماند … اگر ممکن است یک ماه نماز برایم بخوانید نصفش را شکسته و بقیه را کامل و نیز اگر ممکن است هفت روز روزه برایم بگیرید 🌹 خواهش می کنم در مصیبتهایتان مصیبت تمام امامان را بخوانید . به برادرم و خواهرم بگوئید که هیچ ناراحت نباشید چون شهادت بالاترین مقام یک انسان است . @Modafeaneharaam
🌷 این شهیدعزیز در دوره ای پهلوی دراثرشکنجه بدنش را قطعه قطعه و بعد سوزاندن بعد از گذشت ۱۶روز از سوختن جسدش به خواب یکی از دوستانش میاد ومحل شهادت خودشون را بیان میکند... ایشان درقطعه اعدامی ها آرامستان بهشت رضا(ع) مشهد مقدس بلوک ۲۲ردیف۳قطعه۳۲ مدفون است @Modafeaneharaam
🌷در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. 🌷حاج عباس عبدالهی همواره درسخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. 🌷صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی  باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید. ✍راوی پسر شهید @Modafeaneharaam
🌷در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. 🌷حاج عباس عبدالهی همواره درسخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. 🌷صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی  باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید. ✍راوی پسر شهید @Modafeaneharaam
🌷 این شهیدعزیز در دوره ای پهلوی دراثرشکنجه بدنش را قطعه قطعه و بعد سوزاندن بعد از گذشت ۱۶روز از سوختن جسدش به خواب یکی از دوستانش میاد ومحل شهادت خودشون را بیان میکند... ایشان درقطعه اعدامی ها آرامستان بهشت رضا(ع) مشهد مقدس بلوک ۲۲ردیف۳قطعه۳۲ مدفون است @Modafeaneharaam