واقعا بی مرامیه کانال های طنز از کانال های مذهبی بیشتر دنبال کننده داشته باشن؛
موضوع کانال:
مذهبی🙂
مطالب شهیدانه❤️
کلیپ و عکس از شهدا🌹
https://eitaa.com/joinchat/997916900C86cefe1585
با امام زمانت زیاد حرف بزن!
خودشون فرمودن ما خریدار شیعیانمان هستیم و هر لحظه دلتنگ...
یابن الزهرا چه یاری بهتر از شما وقتی از همه بی وفایی دیده ایم..!؟
°•
نزار کانال حضرت خالی بمونه ها حتما یه سر بزن💚🙃
{اللهم عجل لولیک الفرج}
@Montazer_norr
°•
همهآزادیمیخواهند
بیآنکهبداننداسارتچیست...!
منبع حرف های حق🗿🕶
http://eitaa.com/pootinkhaki313
پر از متن های چریکی👮🏻♂👀
_بهقولداییجانلازمنیستدیگهخارجبریم!
خارجدارهمیاداینجا....|:🗿✨
http://eitaa.com/pootinkhaki313
_چهکسیخواهددانستمرا...!؟
#لبیک_یا_خامنه_ای
#تخریب_چی
«💚🕊»
#امام_زمان
تاعمࢪداࢪمبہانتظاࢪتمینشینم
خداڪندقبلازمࢪدنمنبࢪگࢪدے . . . :)💔!
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🕊
@modafeaneharam4
💌پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند؛
این سه دسته از اغوای شیطان در امانند:
کسانی که همواره در ذکر و به یاد خدا هستند،
کسانی که از ترس خدا گریه میکنند
و کسانی که در سحرها (در نماز شب) از گناهان استغفار مینمایند.
جامع احادیثالشیعه، ج ١٤، ص ٣٧٥
🌹🌿
@modafeaneharam4
آن ها چفیه داشتند…
من چادر دارم!!!
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…
من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…
@modafeaneharam4
بانو!
دستانت بوی نجابت می گیرند،
وقتی
در انبوه نگاه نامحرمان،
مرتب میکنی “چادرت” را . . .
“سیاهِ ساده سنگینت را . . .”
@modafeaneharam4
ۅَسۅگَندبہتَقدُّسِنـٰامَتڪہفَرامۅشڪَردَنِ،
تۅبَراۍمَنمِثلِپـٰاڪشُدَنِخۅرشیداَست،
اَزحـٰافِظہۍآسمـٰان🖐🏻🧡!
#پروفایل🌿
#حاج_قاسم
↬🌝🌿@modafeaneharam4
چشـم ها هـمه نـاپـاک …!
اما تو چـرا با بـی حجـابی ، طعـمه شـان میـشوی …
گـفت: پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد …
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم …
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد …
همـان پسـر ، وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم …
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !
در کوچـه دوم که کمـی هـم تنـگ بـود …
چنـد پسـر در حـال حـرف زدن و بلـند بلـند خندیدن بودنـد
دخـتر که نزدیکـشان شـد ، نگـاه ها هـمه سمـت انـدام …
و موهـای بلـند دخـترک چرخـید.
یکـی از پسـر ها نیشـخندی زد
و دیگـری کاغـذی را در کـیف دخـتر انداخـت.
تنـه دخـتر ، هنـگام عبـور از آن کوچه تنگ به تنـه پسـر ها خـورد !
همـان پسـر ها ، وقـتی مـن نزدیک شـدم …
راه را بـرای عبـور مـن باز کـردند و صـدایشـان را پایـین آوردنـد.
و همیـنطور در کوچه سـوم ، خیـابـان ، بـازار …
اصـلا قبـول چشـم ها هـمه نـاپـاک …!
امـا تــــو چـرا با بـی حجـابی ، طعـمه شـان میـشوی …
@modafeaneharam4