eitaa logo
مـُـدافِعان‌‌ِحـَC᭄‌ــرَم🇮🇷🇵🇸
20.8هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
10.2هزار ویدیو
190 فایل
﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجاقراره‌ڪہ‌فقط‌ازشھدادرس‌زندگۍبگیریم♥! مطمئن باشید شھدا دعوتتون ڪردند🕊 پس #لفت‌ندید.😊 #باحضورافتخارےخانواده‌معظم‌شهدا🌷 @Sarbazvalayat6 خادم کانال👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا قاسم ابن الحسن (ع) آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مست مدام شیشه می‌در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست وقتی چشید شربت احلی من العسل نوشید جرعه جرعه بلا را بغل بغل شیری که شرر به خصم کافر زد کفتار به او ز پشت، خنجر زد 🌿 https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c
شیشه عمر ِ من آرام نفس ڪِش بدجور استخوانهایِ شڪسته به صدا افتاده اے ضریح ِ حسنم, زود مُشَبَّک شده ای در حرم با تو دم ِ واحسنا افتاده علیه السلام علیه السلام 🌿 https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c
| ◽️قسمت چهارم: حبیب ابن مظاهر ◽️پیرمردی که جانش را در کربلا به عشق امامش تقدیم کرد. 🌿 https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c
🔻گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ می گم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد (آخہ ‌خودشم‌ بہ‌ سختـی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو 📿گفت: تسبیح ‌داری؟ـگفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها"حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ی‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ . چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها، الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها...✨ 🔸۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا، توجہ‌ نڪردم‌ همین جور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌ شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها"... 🔸 🌿 🌱 https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c
...🥀 گریہ اے ڪرد و غریبانہ بہ زینب فرمود .. دخترم پیش تو باشد ڪه خطر نزدیڪ است
عاقبت نوڪرخود را به حـرم خواهـی برد شڪ ندارم بخدا ازڪرمت معلوم‌ است...
◾️ مرثیه حضرت قاسم از حسن هر کس که در دل ذره ای هم کینه داشت نیزه ای پرتاب کرد و زخم بر جسمم گذاشت تیر باران شد پدر من سنگ باران ای عمو وای از سنگینی نعل سواران ای عمو مادرم را گو ببیند قاسمش رعنا شده سیزده ساله یتیمش هم قد سقا شده بند بند پیکر من ای عمو از هم گسست مفصلم از هم جدا شد استخوان هایم شکست عده ای با نیزه و یک عده با تیرم زدند دوره ام کردند و راحت تیغ و شمشیرم زدند می شنیدم یک نفر فریاد زد در همهمه می زنم ضربه به پهلویش ز بغض فاطمه رضا رسول زاده 🌿 https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c