#نکته_روز
خانم محترم
خواهر گرامی
حل مشکلات زندگی فقط به گردن مرد نیست
درسته مرد به عهده گرفته که خوشبختت کنه ولی قرار نیست تنهایی و بدون کمک شما بتونه این کارو بکنه
از توقعاتت کم کن
کنار شوهرت باش
باهم زندگی رو بسازید
نگو بمن چه وظیفه شه باید بره کار کنه تا من تو آسایش باشم
زندگی زیباست که مرد فکر کنه و ببینه که زنش در تک تک مشکلاتش کنارش ایستاده
اینجوری دلگرم میشه و راحت تر میتونه از پس مشکلات بر بیاد
#فضائل_امیرالمومنین_ع
پیامبر صلوات الله علیه و آله خطاب به علی علیهالسلام:
✅ ای علی! نسبت تو به امت من، همانند کشتی نوح است که هر کسی که سوار آن شد نجات یافت و هر کسی که به آن پشت کرد غرق شد.
ــــــــــــــــــــ
📚 قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَلي: يا عَلي مَثَلُكَ في أمَّتي مَثَلُ سَفينَةِ نوحٍ مَن رَكبَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرقَ.
(اثبات الهداة - جلد ۳ - صفحه ۸۰)
#نکته_مهدوی
۞ یکی از دوستان اهل بیت علیهم السّلام که تمکن مالی خوبی داشت، مدّتی به خدمتکار حضرت صادق علیه السّلام پیشنهاد میداد که تو منصب خدمتکاری حضرت را به من واگذار کن، من هم تمام آنچه را دارم، به تو واگذار میکنم. بالأخره روزی خدمتکار میل کرد این معامله را انجام دهد و مسأله را خدمت حضرت عرض کرد و اجازه خواست. حضرت علیه السّلام هم فرمودند هر طور میل خودت هست عمل کن. او به نزد فرد ثروتمند آمد تا جایشان را عوض کنند. همین که خواست لباس کهنه و سادهی خدمتکاری را از تن بیرون آورد، یکباره متوجّه شد چه خسارت بزرگی خواهد کرد؛ صیحهای زد و گفت: پشیمان شدم و این منصب را با هیچ چیز در این عالم عوض نخواهم کرد.
▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
آی رفیق مواظب باش نوکری برای امام زمان عج رو با هیچی عوض نکنی
✨ همین الان یه سوره حمد و قل هوالله بخون ثوابش رو تقدیم امام زمان عج کن
بسم الله
* تکنیکهای تربیت کودک
1. هرگز فرزندتان را بین جمع خجالت زده نکنید چون باعث ایجاد حس دشمنی و کینه در او می شوید.
2. خاطر فرزندتان را از اینکه به او علاقه مند هستید و خود را درگیر او کرده اید، راحت کنید. به او اطمینان بدهید که در مواقع لزوم به کمکش خواهید شتافت.
3. به فرزندتان نشان دهید شما او را همان طور که هست دوست دارید و اگر رفتار نادرستی از او سرزد باز هم او را به عنوان فرزندتان می پذیرید و دوست دارید
#تربیت_کودک_و_نوجوان
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
🔹#حکایت_عبدالله_دیوونه
✍اسمش عبدالله بود...
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
🔹تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود، هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد...
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
🔸دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت، نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت...
حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
🔹هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط...!'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما....
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
🔸اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد...
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری...
🔹واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
🔸خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم...
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
🔹آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
🔸عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
🔹گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد،
میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
🔸رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب،
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد.
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود، خیلی خوب صحبت میکرد. آخه یابن الحسن رو دیده بود.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
🔥 قاری قرآنی که اهل دوزخ بود
🌙 امیرالمومنین (ع) شبی از مسجد کوفه به سوی خانه خویش حرکت کرد
در حالیکه کمیل بن زیاد که از دوستان خاص آن حضرت بود او را همراهی میکرد در اثناء راه از کنار خانه مردی گذشتند که صدای تلاوت قرآنش بلند بود «أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ» را با صدای دلنشین و حزین میخواند.
🔹 کمیل در دل از حالت این مرد بسیار لذت برد و از روحانیت او خوشحال شد ، بدون اینکه چیزی بر زبان براند.
امام علی (ع) در این حال رو به سوی او کرد و فرمود : سرو و صدای این، مایه شگفتی تو نشود ، زیرا او اهل دوزخ است و به زودی خبر آن را به تو خواهم داد! کمیل از این مسئله در تعجب فرو رفت ، نخست اینکه امام ، به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت و دیگر اینکه شهادت به دوزخی بودن این مرد ظاهرالصلاح داد
💢 مدتی گذشت تا سرانجام کار خوارج به آنجا رسید که مقابل امیرالمومنین(ع) ایستادند و حضرت با آنها جنگ نمود ،
در حالیکه قرآن را آنگونه که نازل شده بود حفظ داشتند .
🔸 امیرالمومنین (ع) رو به کمیل کرد و در حالیکه شمشیر در دست حضرت بود و سرهای آن کافران طغیان گر بر زمین افتاده بود ، با نوک شمشیر به یکی از آن سرها اشاره کرد و فرمود ای کمیل ! این همان شخصی است که در آن شب تلاوت قرآن نمود و حال او تعجب تو را برانگیخت.
کمیل دست حضرت را بوسید و استغفار کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
تفسیر نمونه ج ۱۹ ص ۳۹۷.
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
#داستان_کوتاه_مذهبی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
🗒 خاطرات شهدا شهید ابراهیم هادی
🌙 غروب #ماه_رمضان بود،ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی يــک قابلمه از من گرفت.
بعد داخل کله پزی رفت، به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه برای افطاری!
عجب حالی ميده؟
گفت: راســت ميگی، ولي براي من نيست، يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت، وقتی بيرون آمد ايرج با موتور رسيد، ابراهيم هم سوار شد و خداحافظی کرد 👋
با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شــدند و با هم افطاري ميخورند،از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم☹️ فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد؟
گفت: پشت پارک چهل تن، انتهاي کوچه، منزل کوچکي بود که در زديم و کله پاچه را به آنها داديم، چند تا بچه و پيرمردي که دم در آمدند خيلی تشکر کردند، ابراهيم را کامل ميشناختند، آنها خانوادهاي بسيار مستحق بودند، بعد هم ابراهيم را رساندم خانهشان.
منبع : سلام بر ابراهیم1
#شهیدابراهیمهادے
#رمضان
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
_شھادت
حکایتعاشقانهآنانیاستکهدانستند..
دنیاجاۍماندننیستبایدپروازکرد!
#شهیدانه
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
♥️🍃
#اخلاق_نیک
هر بدی که به شما رسید به شما حرف بد زدند، تحقیرتان کردند، نفرینتان کردند، یکذره به روی خودت نیاور.
تو یک روز بیشتر فرصت نداری.
فکر کن بازگشت کردی و میخواهی اصلاح کنی.
کسی که بخواهد دَم غروب از دنیا برود، میگوید: ارزشش را ندارد.
اصلا حوصلهاش نمیگذارد به این چیزها فکر کند. میگوید: من نشنیدم.
اگر هم شنیدید 🌟قرآن میفرماید: نشنیده بگیر! خودت را به #تغافل بزن. بگو: اصلا من نشنیدم، عمل بد تو را ندیدم. و #گذشت کن برو.
اگر هم شنیدی، آن خط مستقیمی که خدای تعالی کشیده اصلاح کنید همین است.
عملت را اصلاح کن. با زیردستت میخواهی تند صحبت کنی، لحن خود را ملایم کن.
نفست میگوید: به او #توهین کن. تو مؤدبانه صحبت کن. اشتباه کرده، تو اشتباهش را رفع کن و نگذار به چشم بیاید. #اخلاق حسنه میگوید نادیده بگیر و آن عیب و اشتباه را خودت برو اصلاح کن.
💠استاد حاج آقا زعفریزاده
#نکته_اخلاقی
━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━