eitaa logo
مدافعان ظهور
387 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
خداقوت همراهان گرامی السلام علی قلب زینب صبور بر زینب کبری علیه السلام چه گذشت گوشه هایی از زندگی نامه حضرت زینب علیه السلام و کرامات و همچنین خطبه های آن حضرت در کوفه و شام( قسمت نهم و آخرین قسمت )
✳️ شفای پای آسیب دیده با توسل به حضرت زینب علیه السلام سید جلیل جناب آقای《 سید حسن برقعی واعظ》 ساکن قم چنین مرقوم داشته اند: آقای قاسم عبد الحسینی پلیس موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه علیه السلام برای اینجانب حکایت می کرد: (البته ظاهرا حکایت مربوط به سال 1348 بوده) در زمانی که متفقین محمولات خود را از راه جنوب به شوروی می بردند و در ایران بودند من در راه آهن خدمت می کردم در اثر تصادف با کامیون سنگ کشی یک پای من زیر چرخ کامیون رفت و مرا به بیمارستان فاطمی شهر قم بردند و زیر نظر دکتر مدرسی و دکتر سیفی معالجه می نمودم 👇 1
✳️ پایم ورم کرده بود و به انداره یک متکا بزرگ شده بود و مدت پنجاه شبانه روز از شدت درد خواب نداشتم و دائم از شدت درد ناله و فریاد می کردم امکان نداشت کسی دست به پایم بگذارد زیرا آن چنان درد می گرفت که بی اختیار می شدم و تمام اتاق و سالن را صدای فریادم می گرفت و در خلال این مدت به حضرت زهرا علیه السلام ، حضرت زینب علیه السلام و حضرت معصومه علیه السلام متوسل بودم و مادرم بسیاری از اوقات به حرم حضرت معصومه علیه السلام می رفت. 2
✳️ یک بچه که حدود 13 الی 14 سال داشت و پدرش کارگری بود در تهران در اثر اصابت گلوله ای مثل من روی تختخواب پهلوی من در طرف راست بستری بود. فاصله او با من در حدود یک متر بود و در اثر جراحات و فرورفتن گلوله،زخم تبدیل به خوره و جذام شده بود دکترها از او مایوس بودند و چند روز در حال احتضار بود و گاهی صدای خیلی ضعیفی از او شنیده می شد و هر وقت پرستارها می آمدند ،می پرسیدند : تمام نکرده است و هر لحظه انتظار مرگ او را داشتند . 3
✳️ شب پنجاهم بود ،من مقداری مواد سمی برای خودکشی تهیه کردم و زیر متکای خود گذاشتم و تصمیم گرفتم که اگر امشب بهبود نیافتم خودکشی کنم چون طاقتم تمام شده بود مادرم برای دیدن من آمد ،به او گفتم : اگر امشب شفای من را از حضرت معصومه علیه السلام گرفتی فبها و الا صبح جنازه مرا روی تختخواب خواهی دید. و این جمله را جدی گفتم ،تصمیم من قطعی بود مادرم غروب به طرف حرم مطهر رفت همان شب مختصری چشمانم را خواب گرفت 👇 4
✳️ در عالم رویا دیدم سه زن مجلله از درب باغ ( نه درب سالن) وارد اتاق من شدند یکی از زن ها پیدا بود که شخصیت او ممتازتر است فهمیدم که اولی حضرت زهرا علیه السلام و دومی حضرت زینب علیه السلام و سومی حضرت معصومه علیه السلام هستند مستقیم به طرف تخت همان بچه آمدند و هر سه پهلوی هم جلوی تخت ایستادند . 5
✳️ حضرت زهرا علیه السلام به آن بچه فرمودند : بلند شو! بچه گفت : نمی توانم فرمودند : بلند شو! گفت: نمی توانم فرمودند : تو خوب شدی در عالم خواب دیدم بچه بلند شد و نشست. من انتظار داشتم به من هم توجهی بفرمایند ولی برخلاف انتظار حتی به سوی تخت من توجهی نفرمودند در این موقع از خواب پریدم و با خود فکر کردم که آن بانوان مجلله به من عنایتی نداشتند دست کردم زیر متکا تا سمی را که تهیه کرده بودم بردارم و بخورم👇 6
✳️ با خود فکر کردم چون در اتاق ما قدم نهاده اند ،از برکت قدوم آنها من هم شفا یافته باشم دستم را روی پایم نهادم،دیدم درد نمی کند آهسته پایم را حرکت دادم، دیدم حرکت می کند فهمیدم من هم مورد توجه قرار گرفته ام صبح شد پرستارها آمدند و گفتند بچه در چه حال است؟ گفتم بچه خوب شد. گفتند چه می گویی؟ گفتم حتما خوب شده! بچه خواب بود. گفتم بیدارش نکنید. تا اینکه بیدار شد ،دکترها آمدند هیچ اثری از زخم در پایش نبود گویا ابدا زخمی نداشته اما هنوز از جریان کار من خبر نداشتند. 7
✳️ پرستار آمد باند و پنبه را طبق معمول از روی پای من بردارد و تجدید پانسمان کند ،چون ورم پایم تمام شده بود فاصله ای بین پنبه ها و پایم بود گویا اصلا زخمی و جراحتی نداشته مادرم از حرم آمد چشمانش از زیادی گریه ورم کرده بود پرسید حالت چطور است؟ نخواستم به او بگویم شفا یافتم ؛ زیرا از شدت شادی ممکن بود سکته کند گفتم بهتر هستم ،برو عصایی بیاور برویم منزل با عصا ( البته مصنوعی بود ) به طرف منزل رفتم و بعدا جریان را نقل کردم. والسلام امید که مطالب مورد عنایت شما بزرگواران قرار گرفته باشد و از شفاعت جبل صبر حضرت زینب کبری علیه السلام در روز حساب بی نصیب نمانید . 8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍃مردی شبیه آسمان از ایل خورشید... 🍃با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد... 🍃پای تمام چشمه ها نرگس بکارید... 🍃نور دل چشم انتظاران خواهد آمد... 🍃 یاس سپید من به صبح عشق سوگند... 🍃روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد... 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا