eitaa logo
مدافعان ظهور
390 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
هوالعشق
و بسم الله النور
و بسم رب الحسین و المهدی و الشهدا و الصدقین علیهم السلام
سلامی به زیبایی حرم ارباب به قلب عالم امکان که امروز زائر حرم جدشون هستند
سلامی به زیبایی ضریح علمدار کربلا به قلوب آسمانی شما عزیزان ولایی
باز هم یه آخر هفته شد و ما مهمان شهدا و سیدالشهدا ع در کربلای معلی هستیم
خداوند توفیق داده امشب که شب جمعه است و تمام انبیا و اولیا علیهم‌السلام و مادرشون حضرت زهرا سلام الله علیها زائر ارباب بی کفن هستیم
امروز نائب الزیاره شما در این مکان عظیم هستم و ان شاالله قرار عاشقی این هفته رو کنار باب القبله ارباب برگزار خواهیم کرد
چه خوبه آدم وقتی گیر میکنه یاد شهدا بیفته
اینجوری زندگی هامون رو گره بزنیم به شهدا و اهل بیت علیهم السلام
چه شیرینه وقتی شهدا مسبب درست شدن مشکلات زندگی ما باشند
بعد از ۶ سال دامنشون سبز شده الحمدلله
و مببینید چه زیبا همه چیز گره خورده بهم
ما تو کربلا نائب الزیاره شما هستیم تا محل موکب امسال رو پیدا کنیم برای نوکری زائران ابا عبدالله الحسین علیه السلام شما اونجا نذر میکنید برای ظهور و اینجا سفره شهدا رو پهن میکنیم برای زوارالحسین ع از طرفی هم مدرسه شهید رئیسی در ولی آباد هم به سرعت پیشرفت میکنه برای همینه میگم قرار عاشقی نورٌ علی نوره
هفته پیش با کمکهایی که انجام شد تونستیم یک بار آجر و چند کامیون ماسه و خاک تهیه کنیم تا به سرعت دیوارهای مدرسه رو بالا ببریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کمک برسه کار اینجوری میره جلو دیوار مدرسه شهید رئیسی هم داره تموم میشه
این هفته هم نیاز داریم تا باز هم آجر و ماسه و سیمان تهیه کنیم
٣٨ میلیون برای تهیه یک بار آجر
هزینه خاک برداری اولیه مدرسه تراکتور بیل دار و تریلی که ۳۵ تریلی خاک ساختمان را برای قالب کاری فنداسیون پر کرد
دستمزد استاد بنا
الان مبلغ ۵۶ میلیون تومن نیازه تا بتونیم بار آجر رو بخریم وسط هفته هم نیاز به دو تریلی ماسه داریم که هر ماشین تقریبا ٧ میلیون و ٨٠٠ تومن میشه جمعا چیزی بالغ بر ٧٢ میلیون تومن برای این هفته نیازه تا کار از سرعت نیفته
من به دستان شما بوسه میزنم که هر وقت کار خیری پیش اومده همه تون پای کار بودید قطعا امام زمان عج این ها رو میبینند و براتون دعا میکنند
این ٧٢ میلیون تومن رو به برکت نام امیرالمومنین علی علیه السلام تبدیل میکنیم به ۴٧١ سهم ١١٠ هزار تومنی هر کی میخواد توی این ثواب بزرگ و عظیم شریک باشه بسم الله
هر کی میخواد دل حضرت زهرا سلام الله علیها رو شاد کنه و آینده بچه های محروم ولی آباد رو بسازه بسم الله
۴٧١ جوانمرد و شیرزن حیدری هر کدوم مبلغ ١١٠ هزار تومن کمک کنند ان شاالله این مرحله رو هم پشت سر میگذاریم امام زمانی ها بسم الله اگر توام دوست داری جزو اون ۴٧١ جوانمرد و شیرزنی باشی که نفری ١١٠ هزار تومن به برکت نام مولا علی ع کمک میکنند تا کار مدرسه راه بیفته بسم الله سهم شما در این کار بزرگ چقدره؟ 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بزن رو لینک https://ppng.ir/d/3VxA 💠 شماره کارت 6277607000317003 💠 یا شماره کارت 5041721077145895 🦋 به نام قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی
4_5935868124191527761.mp3
17.76M
🎙 جلسهٔ هفدهم در محضر (دامت‌برکاته) تاریخ - ۹۴٫۴٫20 عناوین: (01:00)روایت حضرت علی ع درباره اهمیت گرسنگی : قال رسول الله ص :{ نورُ الحِكمَةِ الجُوعُ ، و التَّباعُدُ مِنَ اللّه  الشِّبَعُ ، و القُربَةُ إلَى اللّه  حُبُّ المَساكينِ و الدُّنُوُّ مِنهُم ، لا تَشبَعوا فَيُطفَأَ نورُ المَعرِفةِ مِن قُلوبِكُم } (01:00)ماهیت حکمت و آثار آن (05:00)سیری، دوری از خداوند (07:00)مفهوم عبادت و حرکت عبودی (10:00)انس به دنیا ، نشانهٔ فراموشی خداوند و حقیقت خود (16:00){و مَن باتَ فی خِفّة مِنَ الطّعام بات وَ حورالعین حَولُه لاتُمِيتُوا القُلُوبَ بِكَثْرَةِ الطَّعَامِ و الشَّرَابِ ؛ فإنَّ القَلْبَ يَمُوتُ كَالزَّرْعِ إذَا كَثُرَ عَلَيْهِ المَاءُ سیری، قلب را می‌میراند (18:00)تطابق روزه با فطرت انسان (19:00)روایت رسول اکرم ص {رجعنا من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأكبر ...} (21:00)علم نافع چیست؟ (23:00)شهوت در خوردن (27:00)عصیان ، عامل واگذاری انسان به خودش @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
إلهی، حسن که بدین اندازه حسن است، حسن آفرین چون باشد؟ (فتبارکَ الله أحسنُ الخالِقین) فراز ۳۷۲ @modafeanzuhur
مدافعان ظهور
ماجرای یک #دیدار در #روستای_ایرا؛ #نصیحت #علامه_حسن‌زاده_آملی به نادر طالب‌زاده ♦️مهندس نوري آقاي
🔴ماجرای یک در قسمت دوم از شغل من و جواد و دو ميهمان ديگر هم مي‌پرسد. رو مي‌کند به حاج‌نادر (به‌قول جواد) و مي‌گويد: "حيف که طلبه نشدي! آدم ناقلايي هستي!" صداي خنده بلند مي‌شود. يکي از جمع مي‌گويد: يعني ناقلاها بايد طلبه شوند!؟ چند دقيقه بعد از من مي‌پرسد: "يک چيزي بگويم، جسارت نيست؟" دلهره ورم مي‌دارد. مي‌گويم "نه، بفرماييد". مي‌گويد: "حيف که طلبه نشدي!" دوباره لبخندي بر لبها مي‌نشيند.نفسي مي‌کشم و مي‌گويم "البته طلبه‌زاده‌ام. پدربزرگم هم روحاني بوده‌اند". متبسم مي‌گويد: "ولي طلبه بودن پدر و پدربزرگت به تو ربطي ندارد". از پدرم مي‌پرسد که کجا هستند. فاميلم را مي‌پرسد و بعدش اسمم را. وقتي مي‌گويم، مي‌گويد: "قدسي فاميل بزرگي است. اما اسمت (ياسر) به بزرگي فاميلت نيست. مثلا محمد خوب بود." مي‌گويم که نام پدرم محمد است. کمي بعد، با جواد هم همان جمله را تکرار مي‌کند که: "حيف شد طلبه نشدي!" آقاي طالب‌زاده مي‌گويد: نصيحتي بفرماييد. علامه مي‌گويد: "چه نصيحتي؟ بگويم که عبادت خدا بکنيد و معصيت نکنيد!؟" ياد آيت‌الله بهجت مي‌افتم که هربار ازش نصيحت مي‌خواستند، مي‌گفت: آنچه را که مي‌دانيد، عمل کنيد؛ ندانسته‌ها را ياد مي‌گيريد. هفتمين «هزار و يك كلمه» علامه حسن زاده آملي به بازار آمد. ♦️ميزبان ۸۳ساله هر دو سه دقيقه مي‌گويد: "خيلي لطف کرديد؛ صفا آورديد. از بين اينهمه خانه، در اين خانه را زديد. حتما بين ما قرابتي هست." از پيري‌اش مي‌گويد. و آن جمله حکيمانه را بازگو مي‌کند که: "در جواني فکر مي‌کردم شير اگر پير هم بود، شير است. وقتي پير شدم، فهميدم پير اگر شير هم بود، پير است!" نصيحت مي‌کند که قدر جواني را بدانيم. ♦️مرتب، ميوه و شيريني تعارفمان مي‌کند. به من که سيب را با چاقو بريده‌ام، مي‌گويد:"مگر دندان نداري که سيب را گاز نمي‌زني!؟" دوباره و دوباره مي‌گويد که باز هم ميوه و شيريني ميل کنيد. اشاره مي‌کند که ديس سيب را به سمتش ببريم. چند سيب بر مي‌دارد و به ما مي‌دهد. يکي از حاضران از علامه مي‌خواهد که به سيبها دعايي بخوانند تا براي خانم حامله‌اي ببرد. علامه مي‌پرسد: کي هست ايشان؟ مي‌گويد خانمم. علامه مي‌گويد: "پس چرا مي‌گويي خانم حامله‌اي!؟ بگو خانمم." جمع، سيبها را برمي‌گردانند تا به همه‌اش دعا بخوانند. علامه ديس سيب را مي‌گيرد و شروع مي‌کند خواندن و تکرار کردن. به‌نظرم مي‌گفت: "بسم‌الله رب". تمام که شد، به همه سيبها فوت کرد و داد دستمان. به بعضي‌ها دو تا رسيد. بعد مي‌گويد: به عدد حروف بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم اگر بسم‌الله بخوانيد و فوت کنيد، خوب است. ♦️در بين، دو سه بار هم جملاتي مي‌گويد که از خودمان خوشمان مي‌آيد. مي‌گوييم: "ان شاء الله، الحمد لله". با خودم مي‌گويم: "يعني باور کنم؟" علامه مي‌گويد: "من اهل تملق نيستم". ♦️دو بار به من اشاره مي‌کند و مي‌گويد: "سرت را بيار نزديک". با خوف و رجا سرم را پيش مي‌برم. "آيا سرّي را با من در ميان خواهد گذاشت؟ يا قرار است تذکري اخلاقي به خودم بدهد؟" اينها توي کمتر از يک ثانيه از ذهنم گذشت. سرم را که نزديک مي‌برم، خودکارم را از جيب پيراهنم بر مي‌دارد و به خودم بر مي‌گرداند! مي‌گويد: "اين، هديه من به شما!" صداي خنده جمع بلند مي‌شود به شوخي آيت‌الله. ♦️وقتي صحبت از رفع زحمت مي‌شود، مي‌گويد: "نخير،زحمت نيست. اگر هم خواستيد بمانيد، پايين، رستوران هست. مي‌گوييم غذا بياورند. البته هر کسي دُنگ خودش را مي‌دهد!" وقتي بلند مي‌شويم، او هم بلند مي‌شود که ما را بدرقه کند. خواهش مي‌کنيم که زحمت نکشد. مي‌گويد: "مي‌خواهم مطمئن شوم که مي‌رويد!"به‌اندازه استحباب، تا روي ايوان مي‌آيد. ♦️از خانه که بيرون مي‌آييم، تجمع خانمهاي روستا را جلوي در مي‌بينيم که منتظرند در آرامگاه همسر علامه باز شود و بروند فاتحه بخوانند. ♦️از ايرا که به‌سمت جاده و دره هراز سرازير مي‌شويم، داريم فضاي ديدار و صحبتها و شوخي‌هاي علامه را تفسير مي‌کنيم؛ مخصوصا آن جملاتي را که خوشمان آمده بود! يکي‌مان مي‌گويد: "يعني علامه اينها را از روي علم مي‌گفت يا از روي تعارف؟" يکي مي‌گويد: "خودش گفت که اهل تملق نيست." جواد تعريف مي‌کند يکي از مسئولين که ريش انبوهي دارد، چندي قبل، پيش علامه آمده بود. علامه ريشش را گرفته بود و پرسيده بود: "علمت هم به‌اندازه ريشت هست!؟" با همه اينها مي‌دانستيم که آن يکي دو جمله تملق نيست؛ اما همه حقيقت هم نيست؛ شايد يک خوش‌بيني مؤمنانه است. ♦️با خودم فکر مي‌کنم چگونه مي‌شود کسي ساعتي لبخند بر لبان ديگران بنشاند؛ بدون آنکه يک نفر برنجد يا يک کلمه زشت توي حرفها باشد.کمتر از نيم ساعت بعد، به پيشنهاد من، از آن سوي دره سر درآورديم؛ از رينه و آبگرم لاريجان. حالا از وراي مادّيت به ايرا نگاه مي‌کرديم!