🚨 آیــــا مے دانــــید "حــــیا" چیستــــ ؟
.
حــــیا آن است ڪـه :↓
وقتے در هـنگام ضرورت بیرون مے رویـد
چشـمان خـود را به پاییـن بدوزید
حــــیا آن استــــ ڪــــه :↓
وقتے در هنگـام ضرورت با نامحـرم سخـن گفتـید
صداے خـود را نازڪـ نڪنید
حـــیا آن است ڪـه :↓
-در جلو نامحرمــان نخندید
حــــیا آن است ڪه باحجاب باشیم
#حیا
✧❁🌷@modafehh🌷❁✧
اکنونگلزار شهدا دعاگویتان هستیم🌷
@modafehh
°•🌱•°
با خوبیها و بدیها، هر آنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
سال نو پیشاپیش مبارک
✧❁🌷@modafehh🌷❁✧
عاشقان وقت نماز است ،
اذان می گویند
التماس دعا🌸🍃
@modafehh
💸یکی از ابعاد کفویت اعتقادی، عقاید دو طرف نسبت به اقتصاد و یکی از ابعاد کفویت اخلاقی، خلق و خوی اقتصادی دو طرف است.
💸برای تشخیص کفویت اقتصادی از این زاویه به نکات ذیل دقت کنید:
❣نگاه دو طرف به مسائل اقتصادی
آیا دختر و پسر، پولدار بودن را یک ارزش حساب میکند؟ یا شخصیت آدمها را منهای پول آنها محک میزند؟ کسی که شخصیت انسانها را با پول میسنجد، باید با کسی ازدواج کند که او هم چنین نگاهی دارد. البته معلوم نیست که زندگی چنین انسانهایی چه عاقبتی خواهد داشت.
❣نگاه خانوادهها به مسائل اقتصادی
گاهی خود دختر یا پسر، انسانها را با پول محک نمیزند؛ اما خانوادهاش این چنین هستند. به همین جهت، برخوردشان با داماد عروسی که از نظر اقتصادی پایینتر است، محترمانه نیست. در اینجا ممکن است مشکلات جدی بوجود آید، اما نمیگوییم که اگر طرف مقابل، نگاه اقتصادی سالمی داشت و خانوادهاش نگاه درستی به مسائل اقتصادی نداشتند، با او ازدواج نکنید. این تصمیم، بستگی به خود شما دارد.
#عباسی_ولدی
#قبل_از_ازدواج
✧❁🌷@modafehh🌷❁✧
4_5802949864316734118مناجات.m4a
5.84M
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_دوازدهــم
_خدا به داد زنداداش برسه، زنداداش حواست بهش باشه!
رها صورت آیه را بوسید:
_نگران آیه نباشید که خودش یه پا چیریک شده! خدا به داد داداش شما برسه، این آیه خانوم رو من میشناسم! با یه اشاره نقشه هاش رو عوض کرد، اونم تو چند ثانیه!
صدرا دستش را روی شانه ی رها گذاشت و به سمت خود کشید:
_پس بیا اینور که بدآموزی داره آیه خانم!، من زندگیمو دوست دارم.
همه تبریک میگفتند و شوخی و خنده ها به راه بود. از پلههای محضر پایین آمدند و آیه همانطور که زینب دست او و ارمیا را میکشید با رها
صحبت میکرد.
ارمیا متوجه شد که آیه کالفه شده است. زینب را بغل کرد و به سمت آیه رفت:
_چیزی شده؟
آیه چادرش را مرتب کرد و گفت:
_نه چیزی نیست، به آقا یوسف و آقا مسیح بگید برای ناهار بیان خونه؛
مثل اینکه تدارک دیدن برای ناهار!
ارمیا سری تکان داد و از آنها دور شد، میدانست که کالفگی آیه برای چیز دیگریست اما کار ی از دستش برنمیآمد، آیه نمیخواست بگوید.
همه میخواستند سوار ماشین ها شوند که محمد به سمت ارمیا رفت و کلید ماشینش را در دستش گذاشت:
_موتورتو بده من، تو با خانومت با ماشین من برید!
ارمیا شرمنده سرش را پایین انداخت. محمد دست روی شانهاش گذاشت:
_سرتو بالا بگیر! این چه کاریه؟ باهات تعارف ندارم، تو عین مهدی ای برام!
ارمیا لبخند دردناکی زد:
_شرمندهتم به خدا!
محمد ابرو در هم کشید:
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_سیزدهـم
_این حرفا رو نزن، برو زودتر تا این
زن داداش فراری من فرار نکرده!
ارمیا نفس عمیقی کشید و با افسوس
گفت:
_هنوز ازم فراریه، خجالت نیست،میفهمم
که به خاطر زینب راضی شده،اما همینم
خداروشکر!
کلید موتور را در دست محمد گذاشت و
تشکر کرد.در را که برای آیه باز کرد با
شرمندگی گفت:
_به خدا شرمندهام! تو همه چیز داری و
من هیچ چیزی ندارم به پات بریزم!
آیه هیچ نداشت که بگوید. سوار ماشین
محمد شد؛انتخاب سید مهدی بود دیگر!
تمام مسیر را آیه سکوت کرده بود. ارمیا
چندبار خواست صحبت کند که پشیمان
شد. آیه نگاهش را به خیابان دوخته بود.
آخر تمام این خیابانها از او خاطره
داشتند.از مردی که رفت و زنششرمنده
ی تمام خاطرات شد. قطره اشکی بر
گونهاش افتاد.
دستش را روی پلاک درگردنش گذاشت.
دراین زندگی زنت نفس کم داردِ کجایی
تمام زندگیهمسرت دیگر نای زندگی
ندارد؛ کاش من به جای تو رفته بودم!
کاش من رفته بودم و تو زندگی میکردی!
آخر خودم هم به خودم حق نمیدهم که
دوباره ازدواج کنم! اگر دخترکت بزرگ
شود و بگوید "من بچه بودم! تو چرا
پذیرفتی؟" چه پاسخش دهم؟
چگونه دفاع کنم از این کارم؟"
ارمیا ماشین را مقابل خانه متوقف کرد
و نگاهی به صورت خیس از اشک
همسرش انداخت.
"گریه نکن بانو! گریه نکناشکهایت دلم را
میسوزاند! گریه نکن! من آنقدرها هم بد
نیستم!"
ارمیا پیاده شد و در را برای آیه باز کرد.
آیه که از ماشین خارج شد، ارمیا سرش
را پایین انداخت و آرام، طوری که آیه
تنها بشنود گفت:
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
یا حسین ♥
هر شب به عشق دیدار ضریحت به خواب میروم
و چه شیرین است این رویایۍ که به واقعیت بپیوندد
یا حسین
امسال گذشت
سال دگر کربُبلایت راهم میدهی؟
اربعینت چه شیرین است :)
#شبتون_شهدایی
✧❁🌷@modafehh🌷❁✧