eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•{دقت به حق الناس}• شهید سیاهکالی روی حق الناس بسیار حساس بودند از نمونه های عملی این حساسیت ویژه بدهی های خردی بود که پیش می آمد مثلا برای تنظیم باد چرخ موتور اگر پول خرد همراه نداشتند و صاحب مغازه می گفت بعدا حساب کنید بلافاصله آن بدهی را روی برگه ای یادداشت می کردند و به همسرشان هم گوشزد می کردند که در اولین فرصت آن بدهی ناچیز را پداخت کنند @modafehh  』
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 💠 👈اميرمؤمنان امام علۍ عليه السلام : بهترين شما دسته اند. گفتند: آن پنج دسته ڪدامند؟ حضرت فرمود: ① زنان ساده و بى آلايش، ② زنان دل رحم و خوش خو، ③ زنان هم دل و همراه، ④ زنى ڪه چون شوهرش به خشم آيد تا او را خشنود نسازد، خواب به چشمش نيايد ⑤ زنى ڪه در نبود شوهرش از او دفاع ڪند؛ چنين زنى ڪارگزارى از ڪارگزاران خداوند است و ڪارگزار خدا هرگز خيانت نمى ورزد. 📘 ڪافی، جلد۵، ۳۲۵ 『 @modafehh  』
👩🏻‍⚕مشاوره قبل از پاسخ 💓ما در اسلام، سنت خوبِ فراموش شده‌ای داریم که کمتر کسی به آن توجه جدی دارد‌؛ مشاوره. ❣مشاوره، یکی از اصولی است که پیشوای عقل و حکمت، امیرالمؤمنان علی علیه السلام درباره آن می‌فرماید: هیچ پشتوانه‌ای، مثل مشورت کردن نیست. چه خوب است که در مساله ازدواج، این سنت را پیاده‌سازی کنیم! ❣چه اشکالی دارد هر دو طرف، هم به صورت جداگانه‌ و هم دو نفری، پیش یک مشاوره متعهد بروند؟ در بسیاری از موارد، راهنمایی یک مشاور، دو طرف را به نکته‌ای می‌رساند که قبل از آن، توجهی به آن نمی‌کردند. ❣گفتگوی قاعده‌مند در هنگام خواستگاری، تحقیق اصولی و مشاوره، بهترین راه شناخت است. @modafehh  』
🌷۱۴ فروردین بود که شیربچه های لشکر ۲۵ کربلا‌ بار سفر بستند و به سمت سوریه حرکت کردند،هنوز هم که هنوزه یکسری از این شهدا برنگشتند... 🥀 🕊 هدیـه‌ به‌ روح‌ مطهر‌ شهدا صلوات 『 @modafehh  』
گلزار شهدا دعاگویتان هستیم🌹 @modafehh
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _زینب رو بذار روی تخت بیا با هم ببینیم! ارمیا زینب را روی تخت آیه گذاشت و به سمت قاب عکسها رفت. تک تک را نگاه کردند و لبخند زدند. ارمیا گفت: _من باید پس فردا برم، حالا با این اوضاع باید چطوری تنهاتون بذارم؟ آیه خواست جواب بدهد که صدای در زدن آمد: _حتما رهاست. در رو بازمیکنی تا من لباس عوض کنم؟ ارمیا سری به تایید تکان داد و خواست از اتاق خارج شود که آیه گفت: _وسایلتو از اون خونه آوردی؟ ارمیا سرش را به پشت چرخاند و گفت: _آره؛ گذاشتم تو اتاق زینب تا بهم بگی کجا بذارمشون! بعد از اتاق رفت و در را باز کرد. صدای احوالپرسی ارمیا با رها و صدرا آمد؛ حتما رها به صدرا گفته و او را هم نگران کرده! لباسهایش را عوض کرد و از اتاق خارج شد: _سلام! خوش اومدید، شب نشینی اومدید؟ صدرا: یه جورایی، از اونجایی که خیلی دیر کردید پسرم خوابید، مجبوریم زود برگردیم! آیه: برید بیاریدش بذارید روی تخت پیش زینب، اینجوری دیگه عجله ندارید! رها: اومدیم صحبت کنیم، من جریان ظهر رو برای صدرا گفتم. آیه: بزرگش نکنید، چیزی نیست! ارمیا: بزرگه... خیلی بزرگ؛ صدرا من پس فردا دارم میرم ماموریت، با این اوضاع حواسم اینجاست. صدرا اخم کرد: _دوباره داری میری سوریه؟ ارمیا: مجبورم، یه ماه دیگه برمیگردم؛ اما االان باید چیکار کنم که یه دیوونه که سابقه‌ی اقدام به قتل رو هم داره تهدید خانوادهم شده! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ صدرا: چرا دوباره میری؟ ارمیا: االان موضوع مهم امنیت آیه و زینبه، اینو بفهم صدرا! صدای ارمیا بالا رفته بود و صدای گریه‌ی زینب بلند شد. ارمیا به سمت اتاق رفت و زینب را بغل کرد تا به خواب رفت. وقتی کنار صدرا نشست آرام گفت: _ببخشید صدامو بالا بردم، نمیدونم چیکار کنم! صدرا: من هستم، حواسم بهشون هست! _این اتفاق تقصیر منه و حالا باید تنهاشون بذارم! آیه دخالت کرد: _فعالا که بستریه، تا یکی دو ماه آینده هم بستری میمونه؛ وقتی هم مرخص بشه حالش بهتره و خطرش کمتر، ترس نداره که! رها: من همه سعیمو میکنم که اوضاعو بهبود بدم. ارمیا: برای خود شما هم خطرناکه. آیه: به بابا میگم بیان اینجا، اگه این خیالتو راحت میکنه. ارمیا: تا حالا انقدر نترسیده بودم َ اعتراف سنگینی بود برای مردی که خط مقدم جبهه بوده ای بانو چه کرده ای که نقطه ضعف شده برای این مرد! صدرا: حواسمون به زن و بچهت هست، تو حواست به خودت باشه و دیگه هم نیومده بار سفر نبند! ارمیا لبخندی پر درد زد و به چشمان صدرا نگاه کرد؛ صدرا خوب درد را از چشمان ارمیا خواند، دردی که روزی در چشمان خودش هم بود... ارمیا: برگشتم یه سفر بریم مشهد، صبح به محمد زنگ زدم بهش گفتم، تو هم کاراتو هماهنگ کن که یه سفردسته‌جمعی بریم!! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
🌙🌚 پیـامبر اڪرم (ص) فرمودند‌هرشب قبل ازخواب: 1. قرآن‌راختم‌کنید {=٣‌بارسوره‌توحید} 2.‌پیامبران‌راشفیع‌خود‌گردانید: ۱‌بار⇩ { الهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌ال‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم اللهم‌صل‌علی‌جمیع‌الانبیاء‌والمرسلین‌} 3. مومنین‌راازخودراضی‌کنید: ۱بار⇩ {اللهم‌اغفر‌للمومنین‌والمومنات} 4. یک‌حج‌‌ویک‌عمره‌به‌جاآورید: ۱ بار⇩ {سبحان‌الله‌والحمد‌لله‌ولااله‌الا‌الله‌والله‌اکبر} 5.خواندن تسبیحات حضرت زهرا: ۱بار⇩ {از اهل ذکر به شمار میایید} 6.خواندن سوره قدر: ۷بار⇩ {تا صبح فرشتگاتی موکل میایند که به جای شما ذکر می گویند} شبتـون شهــدایے‌♡ツ ✧❁🌷@modafehh🌷❁✧
نگاه شهـ🍃ـدا حاڪی از این است که بعدِ شان چه ڪرده ایم؟ دیگر شرمندگی ڪافی ست.... رهرو راهشان باشیم..... نه شرمنده نگاهشان.....! صبحت بخیر بردارم...🖐🏻 سیاهکالی مرادی🍃 @modafehh  』
یکشنبه: نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد) شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد) 『 @modafehh  』