eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم تنگ است‌رویت را، و بی‌تاب است‌مویت را چنان سجیل ایرانی که مشتاق است تل‌آویو را 😅😂
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد) شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد) 〖 @modafehh
☆🙃🌸🌿☆ بعضیا‌انقدرحضور‌ عج‌الله‌تعالی توۍزندگیشون‌پررنگه وانقدرتوۍدلشون‌عشق‌بازۍمیکنن با یادآقا ڪه‌موقع‌ اقامه‌ۍنماز سجاده‌شون‌رو یه‌ذره‌عقب‌ترمیندازن ڪه‌اگه جانمان‌ مهدی خواستن‌توۍاتاقشون‌نماز‌بخونن جلوتر‌از‌آقا‌نایستاده‌باشن... 🌱🍃 〖 @modafehh
💠عکس باز شود 6 توصیه مهم انتخاباتی مقام معظم رهبری... @modafehh
🌿 پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه همانا مؤمن، به ادب خداوند عز و جل رفتار مى‌كند. هر گاه خدا به [زندگىِ ]او گشايش بدهد، او گشاده دستى مى‌كند، و هر گاه بر او تنگ بگيرد، او نيز دست نگه مى‌دارد. •{الكافي : ج ۴ ص ۱۲ ح ۱۲}• 〖 @modafehh
🎤♥️ برایم مهم بود شریک زندگی‌ام مثل پدرم باشد و یک سری آزادی عمل‌ها را به خانم‌ها بدهد✨ وقتی با مصطفے صحبت کردم در بحث تحصیلی من اصلا هیچ مانعی ایجاد نکرد و برای شغل آینده هم مانعی نداشت... برایم خیلی مهم بود که مثلا اگر یک زمانی چیزی در خانه کم و کسر باشد، برخورد اوچطور است؟ منظور من چیزهای خیلی جزئی بود و معمولا هم من مسائل را جزیی نگاه می‌کردم🌱 در این 8 سال و چند ماهی هم که با او زندگی کردم خیلی خوب بود. خیلی راضی بودم🙂♥️ راوی همسر شهید 〖 @modafehh
اکنون گلزار شهدا دعاگویتان هستیم🌹 @modafehh
⚠️ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺁﺭﺍﻡ میگیری ﺩﺭ ﺣﺎلی ڪه نمیدانی ﺁﻥ ڪیست!✈️ چگونه ﺩﺭ ﺯﻧﺪگی نمیگــیری ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ڪه میدانی ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﺪﺑﺮ ﺁﻥ ‏خـــدا ﺍست به ‌‌⇩⇩⇩ اعتـــماد داشــته باشید.🌝🌱 〖 @modafehh
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ آیه: بدون مهدی بلد نیستم زندگی کنم. سید محمد: یاد بگیر! تمام این سه سال رو با خاطراتش زندگی کردی، الان دیگه ارمیا توی زندگیته چرا نمیفهمی؟ ما از تو انتظارات بیشتری داشتیم. آیه: انتظارات زیادی دارید، من بدون مهدی هیچم. حاج علی: ما هم فهمیدیم، برای خودم متاسفم که توی تربیت تو موفق نبودم؛ ناامیدم کردی! آیه: اون منِ سید مهدی بود، من بدونِ سید مهدی نمیدونم چطور زندگی کنم. سید محمد: چرا آیه؟ چرا اینجوری فکر میکنی؟ آیه: فکر نیست... باور کنید، من تموم شدم؛ دیگه نمیتونم! سایه: تقصیر ارمیا چیه؟ آیه: زیاده خواهی کرده. رها داد زد: بفهم چی میگی آیه! حاج علی: حق داری! زیاده خواهی کرد و به هیچی نرسید. زینب سادات را به اتاق برد. زهرا خانوم در آشپزخانه مشغول غذا پختن بود، دست از کار کشیده و قاشق به دست بحث بالا گرفته نگاه میکرد. آیه: خسته ام... من نمیدونم چیکار کنم. سید محمد: ارمیا رو ببین، بشناس... مهدی برادر من بود، از یه خون بودیم.... برادرم بود، پدرم بود؛ تو درد کشیدی، منم درد کشیدم؛ تو بی پشت شدی، منم پشت و پناهمو از دست دادم. ارمیا به آیه ی اونِ مهدی دارم بهت روزها نیاز داره؛ چرا به خودت نمیای؟ من به عنوان برادرمیگم... آیه برادِر منو فراموش کن! فراموش کن... زندگی کن! آیه از روی مبل بلند شد و چای سرد شده در سینی ماند و از دهن افتاد. در اتاق پشت سر آیه بسته شد، سید محمد پوفی کرد: _آیه شکسته... دیگه طاقت نداره! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
•°🌱 فرمانده عشاق دل آگاه، حسین است بیراهه مرو! ساده ترین راه حسین است از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیک ترین راه به الله حسین است 🥀• 🌙 〖 @modafehh
🌺 بِسم‌ ربِّ الحُســـیݩ 🌺