دلم تنگ استرویت را، و بیتاب استمویت را
چنان سجیل ایرانی که مشتاق است تلآویو را
#عاشقانه_سیاسی😅😂
دوشنبہ:
ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
〖 @modafehh 〗
☆🙃🌸🌿☆
بعضیاانقدرحضور #امام_زمان عجاللهتعالی
توۍزندگیشونپررنگه
وانقدرتوۍدلشونعشقبازۍمیکنن
با یادآقا
ڪهموقع اقامهۍنماز
سجادهشونرو یهذرهعقبترمیندازن
ڪهاگه #مولا جانمان مهدی
خواستنتوۍاتاقشوننمازبخونن
جلوترازآقانایستادهباشن...
#نماز_اول_وقت🌱🍃
〖 @modafehh 〗
#خاطره_شهید 🎤♥️
برایم مهم بود شریک زندگیام مثل پدرم باشد و یک سری آزادی عملها را به خانمها بدهد✨
وقتی با مصطفے صحبت کردم در بحث تحصیلی من اصلا هیچ مانعی ایجاد نکرد و برای شغل آینده هم مانعی نداشت...
برایم خیلی مهم بود که مثلا اگر یک زمانی چیزی در خانه کم و کسر باشد، برخورد اوچطور است؟
منظور من چیزهای خیلی جزئی بود و معمولا هم من مسائل را جزیی نگاه میکردم🌱
در این 8 سال و چند ماهی هم که با او زندگی کردم خیلی خوب بود. خیلی راضی بودم🙂♥️
#شهید_مصطفی_صدرزاده
راوی همسر شهید
〖 @modafehh 〗
اکنون گلزار شهدا دعاگویتان هستیم🌹
@modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
💠عکس باز شود 6 توصیه مهم انتخاباتی مقام معظم رهبری... #انتخابات #ایران_قوی 〖 @modafehh 〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌سرنوشت مردم در دست خودشان است....🖇
🍃امام خمینے(ره):
🍃انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات براے تاثیر سرنوشت شما ملت است....🖇
#انتخابات ۱۴۰۰
#سرنوشتانسانها
#امام_خمینی
〖 @modafehh 〗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صـد_پانـزده
آیه: بدون مهدی بلد نیستم زندگی کنم.
سید محمد: یاد بگیر! تمام این سه سال رو با خاطراتش زندگی کردی، الان دیگه ارمیا توی زندگیته چرا نمیفهمی؟ ما از تو انتظارات بیشتری داشتیم.
آیه: انتظارات زیادی دارید، من بدون مهدی هیچم.
حاج علی: ما هم فهمیدیم، برای خودم متاسفم که توی تربیت تو موفق نبودم؛ ناامیدم کردی!
آیه: اون منِ سید مهدی بود، من بدونِ سید مهدی نمیدونم چطور زندگی کنم.
سید محمد: چرا آیه؟ چرا اینجوری فکر میکنی؟
آیه: فکر نیست... باور کنید، من تموم شدم؛ دیگه نمیتونم!
سایه: تقصیر ارمیا چیه؟
آیه: زیاده خواهی کرده.
رها داد زد: بفهم چی میگی آیه!
حاج علی: حق داری! زیاده خواهی کرد و به هیچی نرسید.
زینب سادات را به اتاق برد. زهرا خانوم در آشپزخانه مشغول غذا پختن بود، دست از کار کشیده و قاشق به دست بحث بالا گرفته نگاه میکرد.
آیه: خسته ام... من نمیدونم چیکار کنم.
سید محمد: ارمیا رو ببین، بشناس... مهدی برادر من بود، از یه خون بودیم.... برادرم بود، پدرم بود؛ تو درد کشیدی، منم درد کشیدم؛ تو بی پشت شدی، منم پشت و پناهمو از دست دادم. ارمیا به آیه ی اونِ مهدی دارم بهت روزها نیاز داره؛ چرا به خودت نمیای؟ من به عنوان برادرمیگم... آیه برادِر منو فراموش کن! فراموش کن... زندگی کن!
آیه از روی مبل بلند شد و چای سرد شده در سینی ماند و از دهن افتاد.
در اتاق پشت سر آیه بسته شد، سید محمد پوفی کرد:
_آیه شکسته... دیگه طاقت نداره!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
فرمانده عشاق دل آگاه،
حسین است
بیراهه مرو!
ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیک ترین راه به الله حسین است
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله 🥀•
#شبتونکربلایی 🌙
〖 @modafehh 〗