eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ای از حمیدآقا 🍂🍂 موقعۍ ڪہ برای خُدا حافظی رفته بودم پیشش اصلا نتونستم حرفی بهـش بگم فقـط آروم بهش گفتم :"نمیشـہ حمیـد جاݧ تو نرۍ؟"هیچـۍ نگفت اما وقتۍ نگاش ڪردم ڷبخنـد میزد امّا نگاهش طورێ بود که هنوزم شرمنـدم ڪه چرا این حـرف و زدم! 🌹 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ صدای هقهق آیه به گریه های بلند بلند تبدیل شد. ضجه های فخرالسادات دل زنها را به درد آورد. ارمیا دخترک یتیِم سید مهدی را به آغوش کشید و بوسید. مراسم که تمام شد، آیه صدای پچ پچ هایی از اطراف میشنید. همانطور که فکرش را میکرد، همه او را شماتت میکردند. بغضش سنگین تر شد. چه کنم با این نامردمی ها سید؟ چه کنم که راحت دل میشکنند. گاهی سر میشکنند، گاهی خنجر از پشت میزنند. بعضیها بعد از تسلیت، تبریک میگفتند... این تبریکها گاهی بیشتر شبیه تمسخر است... گاهی درد دارد. نگاه و پوزخندهایی که به اشکهای پر از دلتنگی میزدند، گاهی دل را میسوزاند. ارمیا هم سر به زیر کنار حاج علی و سید محمد ایستاده بود؛ گفتنش راحت بود. راحت به آیه گفته بود حرف مردم بی اهمیت است اما حالا وسط این مراسم که قرار گرفت، دلش برای آیه سوخت. آیه ای که میان زنان گیر افتاده و حتما بیشتر از این نگاههای سنگین نصیبش میشد. آخر مراسم بود که زنها در حیاط مسجد جمع شدند. آیه کنار فخرالسادات ایستاده بود که زن عموی سید مهدی گفت: _رسم خانواده ی ما نبود عروسمون رو به غریبه بدیم؛ پشت کردی به رسم و رسوم فخرالسادات. بیخبر عروستو عقد کردی؟شرمت نشد؟ فخرالسادات خواست حرفی بزند که صدای سیدمحمد آمد: _چرا شرم زن عمو؟ خلاف شرع کردیم؟ _نه! خلتف عرف رفتار کردید. سید محمد: این عرف از کجا اومده؟ از رفتار غلِط امثال شما! عرِف شما باشرع در تضاده. کجای شرع گفته که زن بیوه حق زندگی نداره؟ عمویش مداخله کرد: _مگه گفتیم بی شوهر باشه! توی بیغیرت باید عقدش میکردی! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ سید محمد: هر حرفی به ذهنتون میرسه به زبون نیارید عمو جان! بعضی حرفا هستن که حرمت میشکنن! عمو: حرمت؟! تو حرف از حرمت شکنی میزنی؟ تو که حرمت برادرت رو شکستی؟ سیدمحمد: وسط مسجد جای این حرفا نیست! عمو: چرا؟ از خونه ی خدا خجالت میکشی؟ حاج علی: مردم دارن تماشا میکنن! حرمت این شهید رو نگهدارید. عمو: شما دخالت نکن حاجی! شما خودت ته بیغیرتی هستی! سید محمد: بس کن عمو! آیه خانوم زنداداشم بوده و هنوزم داداشمه... تا عمر دارم و عمر داره زن داداشم میمونه! با غریبه هم ازدواج نکرده، ارمیا برادر منه، از شما و پسرات به من نزدیکتره! عمو: اینجوری غیرتتو خواب کردی؟ سید محمد: بعضی چیزا گفتنی نیست! عمو: همه چیز گفتنیه؛ بگو چرا آبروی خانواده ما رو تو فامیل و دوست و آشنا بر باد دادی؟! سید محمد: چون مهدی قبل رفتنش گفت حق نداری چشمت دنبال آیه باشه؛ گفت اگه برنگشتم آیه تا ابد زن برادرته. همه ی نگاه ها متعجب شد. صدای هقهق آیه بلند شد و رها او را در آغوش گرفت. سایه به دنبال لیوانی آب به سمت گوشه حیاط دوید. سیدمحمد به یاد آورد: شب دیروقت بود که سیدمهدی صدایش کرد. فردا صبح عازم بود. شوق فراوانی داشت. فخرالسادات و سیدمحمد آن شب در خانه شان مهمان بودند که فردا بدرقه کنند مردی که شعارهایش همه عمل بود. مهدی: اگه از این سفر برنگردم... محمد: نگو مهدی! تو فقط برادر نیستی؛ تو پدری، تو همه کسی! ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
•°🌱 زسر گذشته اشکم به لب رسيده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد💔 🥀 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
🌼💛بسم‌ربِّ‌المھد؁ 💛🌼
•°🌱 اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا ‌ 🌸🍃 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
🎈[ایمان داشتہ باشید ڪه خداوَند افراد مناسب را در زندگۍ شما در زماݧ مناسب و به دلایڵ مناسب قرار می‌دهد]🎈 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#حدیث امام علی(علیه السلام)🌿🌷 الظفرُ بالحزمِ و الحزمُ بالتجارب. پیروزی با دوراندیشی است و دوراندی
🌸☔️ امام باقر عليه السلام: از افكندن كار امروز به فردا بپرهیـز؛ زيرا اين كار دريايے است كه مردمان در آن غرق و نابود میشوند!¡ 📚 تحف العقول صفحه 285 💡حواسمون‌به‌اتلاف‌عمرمون‌هست؟ ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
پشتیبان ولایت فقیه باشید...✌️🇮🇷 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#شهیدانه🌱 سال‌دوم‌یه‌استاد‌داشتیم که‌گیر‌داده‌بود‌همه‌باید کراوات‌بزنند.. سرامتحان‌چمران‌کراوات‌نزد
🍂 (شهید غیرت) شب نیمه شعبان سال ۹۰ بود که علی ضربه خورد... همون طور که وسط خیابون افتاده بود، یه پیرمردی اومد نزدیک و بهِش گفت: پسرم، به شما چه ربطی داشت که دخالت کردی؟؟؟! 💔علی با اون حالش جواب داد: حاج آقا! فکر کردم شماست، از ناموس شما دفاع کردم... 😔💔 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
هم اکنون دومین مناظره ی نامزدهای محترم سیزدهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری از شبڪه یک و شش 🖥✨
قابݪ‌ٺۅجہ‌مردم‌فهیم: 🔸شعار‌انٺخاباتۍدرڪانادا: سیاسٺمداراݩ‌بد‌ٺوسط‌مردم‌خوبۍ‌ڪہ‌رأۍنمیدهند🗳انٺخاب‌مۍشۅند⭕️⭕️ 🖐 🗳 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
😂 آقای مهرعلیزاده الان دارن وعده ی مختلط کردن پارک آب و آتش رو میدهند؟؟؟ یا من اشتباه برداشت میکنم 😂😂 ی آب بازی که بگیر ببند نداره؟ 😂😂🤦‍♀ 🇮🇷 ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
🔘 : باید بفکر باشیم مخصوصا پرستاران👩‍🔬😐 🔘
🔴 جواب کاربران توییتر به پیامک حجاب: 🆔 @modafehh
🗳 دشمن‌داخلی‌و‌خارجی جوابای‌محکم‌، رییس‌جمهور جسور میخواد!! ‌ ‌
🗳 ‌فرق‌انسان‌با‌بقیه‌‌‌اثرگذاریشه پس‌حتما‌رای‌میدیم‌.
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ مهدی: گفتم اگه... حالا چرا هندیش میکنی؟ اگه برنگردم، آیه دستت امانت! محمد: من امانت قبول نمیکنم. مهدی خندید: ِ _مدتی ایه دست امانت تا امین من برسه! محمد، نکنه عمو اینا بهت فشار بیارن و تو قبول کنی و آیه رو مجبور کنی! آیه تا آخر دنیا برات زن داداشه، باشه؟ محمد: اینجوری نگو، آیه برام خواهره! مهدی: میدونم، برات خواهره که میگم؛ اگه تو فشار گذاشتنت بگو مهدی گفته راضی نیستم؛ بگو وصیت برادرمه! محمد: چرا میری که مجبور بشی این حرفها رو بزنی... نگاه کن، سرخ شدی برادر من! مهدی: برای آیه نگرانم؛ اذیتش نکنید! آیه بعد از من... صدای عمو سیدمحمد را از خاطراتش بیرون آورد: _این حرفا چیه؟ توجیه مسخره تر از این؟مگه دست اونه؟ حاج علی: بیمنطق نباشید! عمو: اون روز که این دو تا بچه قد علم کردن و گفتن نمیذاریم مادرمون رو عقد کنی، باید میزدم تو دهنشون تا این روز نرسه. سیدمحمد: پس از این داری میسوزی؟! جلز و ولزت برای خودته عمو؟ دست عمو که صورت سیدمحد را نواخت، صدرا جلو آمد و عمو را عقب کشید: _خودتون رو کنترل کنید. عمو: یه الف بچه برای من زبون درآورده! فخرالسادات سکوت بیشتر از این را جایز ندانست... مردم تماشا میکردند؛ باید این قائله ختم میشد: _ اگه آیه شوهر کرد برای این بود که من ازش خواستم؛ چون من رفتم خواستگاریش؛ چون من بهش اجازه دادم. ارمیا پسِر منه، بعد از مهدی، ⏪@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ شد غمخوارم... وقتی این پسر هر روز هر روز بیشتر از من مادر، سر خاک مهدی بود شما کجا بودید؟ بیشتر اشک ریخت! بیشتر دلتنگی کرد؛ اگه حرفی هست، من خونه در خدمتم، وگرنه به سلامت! عمو به حالت قهر رفت و دقایقی بعد جمعیت درون مسجد کم شد. آیه گریه میکرد... حرف هایی که زده شد بخشی از همان هایی بود که او را میترساند. ارمیا که نزدیکش شد، رها و سایه دور شدند، شاید ارمیا بهتر میتوانست همسرش را آرام کند. ارمیا: گریه چرا خانوم؟ آیه: دیدی گفتم؟ ارمیا: میگن و تموم میشه. آیه: درد داره. ارمیا: میدونم. آیه: میخوام برم؛ از این مردم دور شم! ارمیا: میریم. آیه: حرفا میمونه. ارمیا: خدا ازت راضی باشه؛ به رضایت مردم که بود، ما هنوز بت پرست بودیم! آیه: الان من یکی از هنجارشکنائم؟ ارمیا: ناهنجارشکنی! آیه: چرا دردها تموم نمیشن؟ ارمیا: درد همیشه هست، بهشون عادت کن! آیه: یتیمی درد داره؟ ارمیا: یه درد عمیق و همیشگی. آیه: زینب هم همینقدر درد میکشه که تو کشیدی؟ ارمیا: نه. اون تو رو داره، خونه داره، حاج علی رو داره، منو داره! آیه: میخوام برم خونه. ارمیا: میریم خونه. آیه: دلم چند روز فرار میخواد. ارمیا: با فرار تموم نمیشه... بساز آیه. دیدی مامان فخرالسادات چطور ایستاده؟ دیدی دوتا شهید داده و هنوز داره لبخند میزنه؟ اسطوره نباش آیه! اسطوره ساز باش؛ گاهی خم شو، اما نشکن! گاهی بشین اما پاشو! گاهی برو، اما برگرد؛ گاهی بشکن اما جوونه بزن و از نو متولد شو! آیه: بیا بریم یک جای دیگه. دور از این آدمها! ارمیا: میریم. جایی که یادت بیاد تو کی هستی... تو کی بودی! آیه: همه ی آیه مهدی بود... من بدون مهدی هیچی نیستم. ارمیا: اشتباه نکن آیه! تو بودی. همه چیز تو بودی! چرا فکر میکنی بعد از سید مهدی چیزی نداری؟ ایمان مال تو بود! چادر مال خودت بود! نماز مال خودت بود! کمک به مردم مال خودت بود. سید مهدی راه رو بهت نشون داد و تو رفتی. تو من و ما رو تو راه آوردی. آیه ایمانه... آیه اعتقاده! تو راِه سید مهدی رو برای خدمت به مردم ادامه بده. آیه: نمیدونم. ارمیا: با هم ادامه بدیم؟ همقدم بشیم؟ آیه: یا علی... ⏪@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
•°🌱 من‌ ز‌خود‌ هیچ‌ ندارم‌ کہ‌ بہ‌ آن‌ فخر‌کنم هرچہ‌ دارم‌ همہ‌ از‌ نوکرۍ‌ خانہ‌ اوست˘˘ یا ابا عبدالله ع -🌱 {نماز شب و وضو قبل از خواب مثل همیشه فراموشتون نشه} ✨ ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛🌙 - هرچھ ڪࢪدم بنویسم ز تو مدح وسخنۍ! یا بگویم زمقام تو کھ یابن الحسنۍ...🌿 - این قلم یار نبود و فقط این جملہ نوشت : پسر حیـــدر ڪࢪار تو ارباب منۍ!(:🌸 - ✨⃢🌤↫ 🍃⃢💚↬ ! ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
چــهارشنبہ: ناهار : بابـ الحوائج؛امام کاظـــم (درود خدا بر او باد) شـام :شـمس الشـموس ؛امام رضا(درود خـدا بر او باد) ═✧❁🌷@modafehh🌷❁✧═
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
♥️#نماز_اول_وقت 💎📿 ✍ برای لذت بردن از #نماز و #قران چه کنیم؟ 🔅برای این کار لازم است از «#ذکرکثیر»
📚 ✍استاد قرائتے: امام‌خمینے (ره) در ڪنارِ درس و بحث ، به تفریح هم علاقه داشتند .در جوانے روز هاے جمعه با طُلاب برای تفریح از شهر خارج میشدند اما قبل از حرڪت میفرمود: ‼️به دو شرط با شما بیرون می‌آیم: 1⃣ را اول وقت بخوانیم. 2⃣ در تفریح از ڪسی غیبت نشود ┄┅፨• @modafehh •፨┅┄