•°🌱
#سلام_به_ارباب✋🏻
ای بادصبا برسون به حسـین«علیهالسلام»
سـلآم برحسـین«ع»
سـلآم از راه دور
سـلآم ای کربلآ
سلآم ای نینوا
سـلآم ای خـآمسِ آل عبا
#جان_عالم_به_فدای_تو_شود♥️🌱
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
#حرف_قشنگ🌸🌱
میگفت:
فڪرت كه شد امـام زمان،،
دلـت میشه امـام زمانی
عقلـت میشه امامزمانے
تصمـیمهات میشه امام زمانے
تمام زندگیت میشه امامزمانی
رنگ آقارو میگیری كمکم...
فقط اگه توی فكرتدائم
امـام زمانـت باشه...🌱
خودتو درگیر امام زمان کن رفیق!!
تا فکر گناه هم طرفت نیاد؛♥️😊
«اللهم عجل لولیک الفرج»
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#حدیث😍 پیامبر مهربانی ﷺ می فرمایند :↯ همان گونه که فرزند نباید به والدین خود بی احترامی کند ، والد
یهنفر بهم مےگفت:
یه جوون اگه میخاد
یه جَهاد با نفس واقِعے ڪنه
و ارادش قوے ڪنه...👌🏻
اگه نشد یه شبے نماز شب بِخونه
فَرداش نیت ڪنه قضاش بخونه...📿
یِه همچین جَوونے
میتونه بشه #شهید حُجَجے✨
یه همچین جوونے...🍃
میتونِه امامزمانش رو ببینهـ...
#درسشهادت
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
مداحی_آنلاین_مرد_بیمار_و_دیدار_با.mp3
2.71M
#روز_زیارتی_مخصوص_امام_رضا_ع
♨️مرد بیمار و دیدار با امام رضا(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #دارستانی
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
#منبر_مجازی🌿
" طبيبخودتانباشيد. "
بهترينكسىڪھمیتواندبيماریهاۍروحی راتشخيصدهد،خودمانهستيم .
روۍكاغذبنويسيد حسد ، بخل ، بدخواهى ، تنبلى ، بدبینی و ...
يكىيكى اينهارا رفعڪنید .
#آسیدعلیآقاخامنهاۍ"
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
اگر مواظب دِلتان باشید؛
و غیر خدا را در آن راه ندهید
آنچه را دیگران نمیبینند، میبینید!
وآنچه را دیگران نمیشنوند، میشنوید.
- شیخ رجبعلیِ خیاط✨🤍
@modafehh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_پنجاه_یک
ارمیا اخم کرد: برای همین خواستم برم آسایشگاه!آیه تقصیر تو نیست!تقدیر منه!تقدیر تویه! ما اینو پذیرفتیم!جانان!من راضی ام به رضای خدا، راضی ام از بودنت، فقط شرمنده تو و حاج بابا و بچه هام که
سختیا رو دوش شماست!
آیه: تو باش!من خودم کنیزیتو میکنم!من طاقت از دست دادنت رو ندارم.
زینب سادات که تازه از دانشگاه رسیده بود، سرش را داخل اتاق برد: لیلی مجنون، رخصت میدین؟میخوام به باباجونم سلام کنم.
آیه به سرِ داخل اتاق آمده و چشمان بسته و بدِن بیرون اتاق مانده زینبش انداخت.
خندید: حالا چرا چشمات بسته است؟
زینب با لبخند، لای یک پلکش را باز کرد: آخه اجازه ی ورود نگرفته بودم!
ایلیا از پشت سر زینب را هل داد و دوتایی وارد اتاق شدند: من گشنمه!خانومم که تشریف آورد! مامان زهرا میزو چیده ها!
آیه بلند شد و رو به ایلیا گفت: ویلچر بابا رو بیار!
ایلیا با کمک آیه، ارمیا را روی ویلچر گذاشتند. لحظه ی آخر ایلیا خیلی نامحسوس شانه ی پدر را بوسید. ارمیا و آیه متوجه شدند اما به روی ایلیا نیاوردند. پسر نوجوانشان کمی از محبت کردن، خجالت میکشید اما، عاشق اسطوره اش بود...چند روزی بود که زینب سادات در خود خموده و غمگین بود. ارمیا غم را در چشمان دخترکش میدید. آیه نگاه نگرانش پی زینبش میرفت. ارمیا کمی میترسید. به یاد داشت بار قبل را که زینب
اینگونه شده بود...
زینب سادات چند روزی بود که گوشه گیر شده بود. ارمیا بیشتر وقتش را بیرون از خانه بود. با بالا رفتن سن و سابقه و بیشتر شدن مسئولیت هایش، وقت کمتری را به آیه و بچه ها اختصاص میداد. گاهی چند روزی میشد که بچه ها را نمیدید. زود از خانه میرفت و دیر باز میگشت.
بازدید و سفرهای کوتاه مدتش به این سو و آن سوی کشور، باعث شده بود از خانواده فاصله گرفته و همه ی مسئولیت ها بر دوش آیه باشد.
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_پنجاه_دو
آیه ای که شکوه نداشت، گلایه نمیکرد، نق نمیزد، قهر نمیکرد. آیه ای که صبور بود، بردبار بود، عاقل بود، درایت داشت. آیه ای که قرار بود بار زندگی را روی دو ِش ارمیا بگذارد اما بارِ زندگی ارمیا را هم به دوش میکشید. آیه
بود و درخواست های پی در پی مردم. پسر همسایه سرباز میشد، سراغ آیه می آمدند، خواهر زاده ی همسایه ی حاج علی در بازداشتگاه بود، به سراغ آیه می آمدند. بچه ی خواهر شوهر همکلاسی ایلیا میخواست
دانشگاه افسری برود، سراغ آیه می آمدند. همه با ربط و بی ربط به سراغ آیه می آمدند.
ارمیا به یاد داشت آن روز را که بعد از مدتها روز جمعه نهار را با هم میخورند. ایلیا دائم خود را به ارمیا میچسباند و میخواست سهم بیشتری از این بودنها را نصیب خود کند.
زینب سادات اخم کرده و حرف نمیزد. ارمیا خطاب قرارش داد: زینب بابا تو فکره!چی شده شما حرف نمیزنی؟
زینب سادات پوزخندی زد: ایلیا که عین رادیو حرف میزنه. شما هم که سرتون شلوغه وقت ندارین!
آیه به لحن حرف زدن زینب سادات اعتراض کرد: این چه طرز حرف زدنبا پدرته زینب؟
زینب بر آشفت و از سر سفره بلند شد: پدر؟کدوم پدر؟ پدر من مرده ، این بابای ایلیاست نه من!
چیزی در دِل ارمیا شکست. صدای شکستنش را آیه شنید: چی میگی زینب؟
ارمیا دست آیه را گرفت و او را به آرامش دعوت کرد: چیزی نیست آیه جان. بذار ببینم چی شده دخترم ناراحته!
زینب دوباره صدایش را بالا برد: دخترت؟ کدوم دختر؟ من دخترزنتم!
دختر تو نیستم!بابای من، بابای خود خواِه من، رفت و نگفت روزی که زنم شوهر کنه، تکلیف بچم چی میشه!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
با عرض سلام و صبح بخیر 🌞
خدمت اعضای محترم کانال شهید پاییزی حرم
🍁 #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🍁
امیدوارم که روزی سرشار از موفقیت و پیروزی را داشته باشید.💚
🍃🌸🍃🌸🍃
#صبح_های_شهدایی
@modafehh
وسواسی باشید در انتخاب:
کتابی که میخوانید
فیلمی که میبینید
صوتی که گوش میکنید
آدمی که با او معاشرت میکنید
موضوعی که به آن فکر میکنید و...
اینها غذای روح شما هستند.
@modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
✨💛 نماز که میخوانی از خاک به افـلاک رفتهای . شرم حضور ایجاب میکند سـرت را نچرخـانی؛ پـس سعـی کـن
#نماز🔗♥
بی تعارف بگویم؛
آن نیرویی که نمازش را اول وقت نخواند، خوب هم نمیتواند بجنگد ⚔
چیزی که دشمنان و آمریکایی ها را به تنگ میآورد، این است که؛
مادر فکر کردن به بن بست نمیرسیم و این باعث میشور در عمل نیز به بن بست نرسیم'🔐'
#شهید_حسن_باقری
#کلام_شهید
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
#منتظرانہ⌛
#حاج_حسین_یکتا :
ما به شرایط ظهور امام زمان (عج)
نزدیڪ شدیم
شما آن روز را میبینید که ڪار دشمن تمام است...
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
🌷[وصیتنامه شهید حمید سیاهکالی مرادی]🌷
با سلام وصلوات بر محمد و آل محمد (ص) این جانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله، لازم دیدم تا چندجمله ای را از باب درد و دل در چند سطر مکتوب کنیم.
ابتدا لازم است بگویم دفاع از حرم حضرت زینب (س) را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده دانسته و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بدارد.
آنچه این حقیر تاکنون در زندگی خویش از کج فهمی ها و بی بصیرتی های برخی از انسان ها فهمیده ام این است که یا این خانواده اهل بیت (ع) را درک نکرده اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا در کنارشان بوده اند ولی درصحنه های حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بوده اند در این مسیر.
آنان که ماندند از دین داری به دین یاری رسیده بودند و فهم درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دور ماندن و کور ماندن از راه و از نور هدایت است.
اگر پشتیبان ولایت باشیم
وای از روزی که آنان که ولایت دارند قدر آن را ندانسته و بی راهه بروند زیرا تا مادامی که پشتیبان ولایت باشیم و ره رو این مسیر همیشه سرافرازیم و نوک پیکان ارتش و سپاه ولی عصر (عج ) ان شاالله... زیرا نقطه قوت ما ولایت است و نقطه ضعف ما نیز بی توجهی به این امر، زیرا ما آنچنان که لازم است باید به حدود و ثغور آن توجه کرده و خود را ذوب در این امر بدانیم.
اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل ، می روم تا به تأسی از مولایم اباعبدالله (ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم.
پیشگام بودن خواهران در جبهه ی فرهنگی
اما یک نکته و آن این است اگر در حال حاضر در جبهه سخت تعدادی از برادران در حال جهادند دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند ، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشد توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند ان شاالله ...
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#وصیتنامه_شهید
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#پیام مدیریت📢 با سلام خدمت شما خوبان🌸 راستش به دلم افتاد پیشنهادی بدم به شما عزیزانِ همیشه همراه م
چهلروزماندهبهمحرمچلّهگناهنکردن بگیریدتاسوزدڷواشڪچشمانتانبرای سیدالشھدا"سلاماللهعلیہ"فراوانشود
#آیتالله_بھجت"ره"🌱
#سخن_بزرگان
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_پنجاه_سه
رو به آیه ادامه داد: اصلا اون که میخواست خودشو بکشه چرا بچه مرد منو نکشتی؟چرا منو به دنیا آوردی؟به دنیا آوردی که تو خونه ی یک مرد دیگه بزرگ بشم؟
آیه هق هق میکرد. آخر، قضیه اش شده بود قضیه ی (آمد به سرم از
آنچه میترسیدم).
زینبی که پدرش را ندیده بود، اینجای قصه اش، کم آورد. کم آوردن که شاخ و دم ندارد. مثل همان روز هایی که آیه شکسته بود. همان روز هایی که ارمیا شکسته های آیه را بعد از سید مهدی دانه دانه پیدا کرد و به هم چسباند.
ارمیا رو به آیه گفت: من و دخترم میریم بیرون. یک امانتی پیشت هست. وقتشه اونو بیاری.
ارمیا این بار هم ستمکش این مادر و دختری شد که دل و دینش بودند.
ارمیا پاکت را در جیبش گذاشت و رو به زینب گفت: برو آماده شو بریم.
زینب خواست جوابی بدهد که ارمیا آهسته گفت: همین یکبار رو گوش کن. اگه پشیمون شدی، هر چی تو بخوای.
زینب به اتاقش رفت. مانتو و شالش را سرش کرد. دستش به سمت چادرش رفت. مردد شد. دستش را پس کشید. شالش را عقب داد. به چادرش پشت کرد و رفت.
مقابل ارمیا که ایستاد، ایلیا غیرتی شد:
چادرت کو؟موهاتو بکن تو!
زینب سادات گفت: نمیخوام. به تو چه؟
داشت بحث پیش می آمد که ارمیا دست زینب را گرفت و از خانه خارج شدند.
ارمیا او را شماتت نکرد. ارمیا با لبخند نگاهش میکرد. سه ساعت در راه بودند. زینب ده دقیقه بیشتر بیدار نماند و خوابش برد. وقتی ارمیا ماشین را خاموش کرده و او را صدا زد، زینب هوشیار شد. نگاهش که به
گلزار شهدا افتاد پوفی کرد: الان اومدیم اینجا چکار؟
ارمیا دستش را گرفت و دنبال خود کشید: غر نزن. بیا بریم کارت دارم.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_پنجاه_چهار
زینب سر خاک پدری نشست که از اون ، دلگیر بود.
گلاب و گل نریخت. ارمیا قبر را شست و بوسید. خطاب به سیدمهدی
گفت:
سلام رفیق! خوش میگذره؟ دخترت رو دیدی؟میدونم سلام نکرده بهت و ناراحتی، دخترت رو لوس کردم!ناز داره!اومدم دوتایی نازشو
بکشیم. اونقدر لوسش کردم که تنهایی از پسش بر نمیام! امروز، زینبت، از دستت ناراحته!یک چیزایی به من گفتا، اما من میگم از سر دلتنگیه!
آخه میدونی، دل که تنگ میشه، بهونه میگیره.
ارمیا رو به زینب سادات کرد: روزی که مادرت رو دیدم، تازه خبر شهادت پدرت رو شنیده بود.
زینب به میان حرفش پرید: شما هم حتما یک دل نه صد دل عاشق شدید؟
ارمیا لبخند شد: عجله داریا!اومدیم پیش بابات حرف بزنیم!
زینب سادات با اخم گفت: خجالت نمی کشی جلوی بابام میگی عاشق زنش شدی؟
ارمیا لبخندش پر درد شد: به جای نمک پاشی به زخمای من، آروم بگیر وگوش کن.
مگه نمیخوای بدونی بابات چرا رفت؟
زینب سادات حق به جانب گفت: درباره بابام!نه عشق و عاشقی مامانم بعد بابام!
ارمیا: پس گوش کن.
ارمیا از آن روزهایی که رفتی گفت و زینب نگاهش کرد. ارمیا از زینب کوچکش میگفت که با بابا گفتن هایش دل میبرد و زینب سادات نگاهش مي کرد.
ارمیا از آیه های شکسته گفت و زینِب تشنج کرده در آغوشش و زینب سادات نگاهش میکرد.
ارمیا لبخند زد و ادامه داد: یک روزی منم مثل تو فکر میکردم چرا رفت؟
چی کم داشت که رفت؟چرا زن و بچه اش را رها کرد و رفت؟
⏪ #ادامہ_دارد...
📝@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
🍃پسر ابوتراب
گاهی دل آدم میگیرد.
شاید بشود یک جور تحمّلش کرد.
گاهی دل آدم بیقرار میشود.
شاید بشود یک جور تابَش آورد.
گاهی دل آدم تنگ میشود.
شاید بشود یک جور صبوری کرد.
دلگرفتگی وقتی به اوج میرسد
برای تحمّلش باید منتظر معجزه بود.
بی قراری وقتی بیحساب می شود
برای قرار گرفتن، باید چشم به آسمان دوخت.
دلتنگی وقتی از حد میگذرد
برای درمانش باید به دنبال دمِ مسیحایی گشت.
عزیز دلم! ماه مهربانم! مهربانتر از پدر و مهربانتر از مادرم!
اگر کسی دلش گرفته باشد به اندازۀ همۀ غروبهای زندگی
و هم بی قرار شده باشد به اندازۀ همۀ دریاهای طوفانزده
و هم دلش تنگ شده باشد به اندازۀ همۀ عاشقهای فراق زده
باید چه خاکی به سر بریزد؟ میشود بگویی؟
آخرش هم نتوانستم نازت را اندازه بگیرم!
و دلم نفهمیده نسبت میان ناز و مهربانیات را.
میبینی دارم میسوزم؛ ولی به تماشا مینشینی.
میدانم دلت میسوزد از سوختن من؛ ولی جلو نمیآیی.
میدانی اگر بدانم سوختن تا کی تداوم دارد
شاید تحمّلش برایم آسانتر شود؛ ولی نمیگویی.
باز شدن دل گرفته، آرام شدن دل بیقرار و شفای دل تنگم را
نمیگویم که نمیخواهم؛ ولی هر چه تو صلاح بدانی
امّا آقا! هنوز هم نمیخواهی بگویی که میخواهی با من دوست شوی یا نه؟!
قول میدهم اگر بگویی که میخواهی با من دوست شوی
خودم بگردم و پیدا کنم خاکی را که باید به سر بریزم.
شبت بخیر پسر ابوتراب!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
✍️آثار #نماز_شب :
نماز شب موجب
- رضايت پروردگار،
- دوستى فرشتگان،
- سنت پيامبران،
- نور معرفت،
- ريشه ايمان،
- آسايش بدنها،
- مايه ناراحتى شيطان،
- سلاحى بر ضدّ دشمنان،
- مايه اجابت دعا،
- قبولى اعمال و بركت در روزى است.
#نماز_شب_یادتون_نره🌱
التماس دعای فرج
#اللهمصلعلیمحموآلمحموعجلفرجهم
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•°🌱
#السلام_علیک_یا_سیدالشهدا
تشنگان عشق را با مُشت آبی جان بده
کربلا دورست، مارا باسرابی جان بده
زندگی یعنی سلام سادهای سمت شما
ایها الارباب مارا باجوابی جان بده
عشقـــ♥ــــ ما حسین ابن علی است
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد )
شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد)
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#آیه_گرافی 🦋✨ •وَكَفَىٰ بِاللَّهِ عَلِيمًا• همین بس که خدا احوال بندهگانش را میداند🌿 پ.ن:علاج درد
◾️#آیه_گرافی 🦋
______________
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء…✨🌿
وقتی که دلت تنگ می شود،به آسمان نگاه کن ...
همین که مرا می بینی
همین که حواست هست
همین مرا آرام می کند ...
آرام...♥️
#خدا
سورھبقره|¹⁴⁴
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
❤️🍃
#رهبرآنه
#ڪارجهـادے یعنے چـه؟؟🤔
یعنے از موانـع عبـور ڪردن☺️
آرمـان هـا و جهـت هـا را فـرامـوش نڪردن،🙃
یعنے شـوق بـه ڪار؛
ڪار را بایـد #جهـادے انجـام داد.🌹
👤| #امامـ_خامنهاے🌟
#اللهمعجللولیڪالفرج 🌿
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
با عرض سلام 🌞
خدمت اعضای محترم کانال
🍁 #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🍁
این روز ها داریم همه ضربات آخر دولت لیبرال و غربگرا تدبیر و امید رو میچشیم
از قضیه گرانی ها گرفته تا قطعی برق و آب
اما دوستان لطفا این روز ها آرامش خودتون رو حفظ کنید و اقوام و نزدیکان رو هم به آرامش دعوت کنید .
تا ان شاءالله با دولت کریمه آقای رئیسی اوضاع کشور بهبود پیدا کنه .
جدا از این که نیاز نیست بگم این مشکلات کاری به ایشون نداره و الان هستند افرادی که تیکه انتخابات رو میزنند با قطعی برق اما غافل از اینند که ما داریم هنوز اثرات رای بی فکر بازی سال 96 شون رو می خوریم .
پس رفقا یادتون باشه
صبر کنیم و آرامش داشته باشیم و از مسئولین مطالبه داشته باشیم .
التماس دعا
@modafehh