📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_یازده
دارد. خدا نکند ابری و بارانی باشد که به جنگ ابرها میرود. زمین و زمان را به هم دوختن که چیزی نیست!برایت عرش را به فرش می آورم!
صدرا زیر گوش مهدی گفت: حواست به این مامانت هست؟ بغضشو ببین!واسه خاطر غم تو اینجوری شده ها!
مهدی به سمت رها رفت و خود را در آغوش مادرانه اش، رها کرد. دلت که غم داشته باشد، آراِم جانت آغوش مادریست که برایت جان میدهد.
همان آغوشی که تو را پروراند، همان که مرهم زخم های کودکی ات بود.
مهم نیست چند سالت باشد، مادر که زخم های جان و تنت را ببوسد، تمام ( بوف) ها خوب میشود. شاید اکسیر حیات باشد بوسه های مادر...
میان گریه های رها، زینب سادات از اتاق خارج شد: مامان من نمازمو خوندم!کاری هست انجام بدم؟
نگاهش که به مهدی و رها افتاد، ابرویی بالا انداخت و گفت: حسودیم شد!
و دوید و خود را به آغوش آیه انداخت.
محسن هم پشت سرش دوید و به آغوش صدرا رفت.
خنده ها و اشک ها... غم و شادی همسایه هستند دیگر....
**********
آیه گفت: فردا بر میگردیم.
ارمیا: خوبه. دلم براتون تنگ شده. وقتی نیستین، همه چیز سخت میشه انگار، حتی تحمل این ویلچر. حال دخترم چطوره؟
آیه: با مشکلی که برای مهدی پیش اومد، دیگه یادش رفته برای خودش غصه بخوره!گاهی غصه های بزرگ، باعث میشن بفهمیم چقدر مشکلات
کوچک و بی اهمیت هستند.
ارمیا: مثلا وقتی منو میبینی، فکر میکنی کمر دردت بی اهمیته و همینطور به من رسیدگی میکنی و نمیذاری بفهمم کمرت درد میکنه!
آیه انکار کرد: کی گفته کمرم درد میکنه؟
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_دوازده
ارمیا: جانان! دروغ داشتیم؟
آیه: نگفتن با دروغ گفتن فرق داره!
ارمیا: چرا بهم نگفتی؟
آیه: آخه مهم نبود!
ارمیا: چیزی مهم تر از تو و سلامتیت هست؟
آیه: آره! تو و بودنت تو خونه
ارمیا: یادته؟ اون اولا، اون روزایی که هر کاری میکردی نباشم؟ یادته چقدر راضی بودی از رفتنم؟
آیه: اون وقتا فرق داشت. من فرق داشتم، تو فرق داشتی. اون وقتا، زندگی طرح و رنگ دیگه داشت. اون موقع برای بودن یاد و خاطره مهدی
تو قلب و خونه ام تو رو میروندم، الان بخاطر داشتنت تو خونه، همون کارو میکنم!
ارمیا خندید: یعنی منو میرونی؟
آیه: نخیرم!هر چی مانع بودنت باشد رو میرونم.
صدای زینب سادات آمد: لیلی مجنون چی میگید سه ساعت؟
بعد به آیه نزدیک شد و گوشی را از دستش کشید: بابا جونم! فقط دلت برای لیلی تنگ شده؟
ارمیا جواب داد: نه عزیزم! دلم برای شیرینمم تنگ شده!خسرو رو پیدا نکردی هنوز از دستت راحت بشیم؟
زینب سادات الکی لب ور چید که آیه خندید.
زینب اعتراض کرد: خسرو نمیخوام! فرهاد بهتره!
این بار ارمیا خندید و آیه ابرویی بالا انداخت.
ارمیا: چرا؟
زینب سادات : فرهاد عاشق تره!
ارمیا: مهم اینه که شیرین کدومو بخواد. یادت نره که شیرین خودش رو کنار جنازه خسرو کشت
⏪ #ادامہ_دارد...
📝@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
دلـم...💔
عاقبٺ به خیری میخواهد؛
زیر سایهی پَرچم!
میـانِ روضـه...
با ذکر نامٺ؛
حسیــنجــان!♥️
#آقاجانگاهـینگاهـی
#شبتون_حسینی✨🌙
••✾ @modafehh ✾••
به نام کسے که شنوای خوبِ
حرف های دلشکسته هاست ....🧡🌚
🌼(یا مَن یَسْمَعُ اَنیسَ الواهِنین)🌼
•°🌱
#السلامعلیڪیاصاحبالزمان 🌼🌿
•
جوابِ سلام، واجب است!
پس بیایید...
هر روز صبح...
به او سلام ڪنیم!
السَّلاَمُعَلَى وَارِثِالْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِالْأَوْصِيَاءِ
••✾ @modafehh ✾••
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
••✾ @modafehh ✾••
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
• ✨🦋 • امام علی علیه السلام میفرمایند: اى بندگان خدا! به راستى گرامى ترين چيزى كه بندگان صالح به وس
⚠️کسی که به نماز بیتوجه است⚠️
" حجت الاسلام حاج آقا قرائتی "
اگه پسر من اینجا باشد و من او را ۶ بار صدا بزنم که آقازاده با شما هستم 😊👋
او در این ۶ بار جواب من را ندهد
شما نمیگویید”چه پسر بی ادبی‟
حال اگر کسی صدای اذان را بشنود🗣
۲ بار حی﴿ علی الصلاة ﴾
۲ بار دیگر﴿ حی علی الفلاح ﴾
۲ بار دیگر ﴿ حی علی خیر العمل ﴾ به او گفته شود و او همچنان به نماز بی اهمیت باشد
آن شخص بی ادب نیست⁉️
#نماز
••✾ @modafehh ✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° بعضیا ميگن: بابا دلت پاک باشه!
° جواب از قرآن ؛
اون کسی که تو رو خلق کرده ،
اگر دل پاک براش کافی بود
فقط میگفت " آمنوا "
در حالیکه گفته :
« آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات »
یعنی هم دلت پاک باشه ،
هم کارت درست باشه ...
° اگرتخمه کدو رو بشکنی
و مغزش رو بکاری سبز نمیشه.
پوستش رو هم بکاری سبز نمیشه.
مغز و پوست باید با هم باشه.
❥ هم دل ؛ هم عمل !
#آیت_الله_مجتهدی
#سخن_بزرگان
••✾ @modafehh ✾••
مداحی_آنلاین_دیوونه_حرمتم_ابلفضل_محمود_کریمی.mp3
9.91M
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴تو خونه ی کرمتم ابلفضل
🌴دیوونه حرمتم ابلفضل
🎤#مداحی #محمود_کریمی
••✾ @modafehh ✾••
شهید حمید سیاهکالی مرادی متولد اردیبهشت سال 1368 مهندس نرم افزار و کارشناس حسابداری مالی بودند و سمت ایشان در سپاه پاسداران استان قزوین به صورت فرمانده مخابرات گردان سیدالشهدا ع و فرمانده توپ 23 و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا استان قزوین بودند.ایشان مقید به نماز شب و انفاق پنهانی و احترام زیاد به والدین و خانواده بودند و بسیار مودب و مهربان که به حسن خلق شهرت داشتند ایشان علاقه مند به ادبیات بودند و وصیت نامه ایی بسیار زیبا و پر محتوا به جا گذاشته اند...به دلیل علاقه ایشان به ادبیات اشعار و متون زیبای عارفانه و عاشقانه در وصف مولایش ابا عبدالله و امام زمان عج به یادگار مانده است..ایشان در مهر ماه سال 94 به اذن خداوند توانستند فردی از اهل تسنن را به شیعه متمایل گردانند و آن فرد شیعه گردید..ایشان حافظ قران و مربی کاراته و مربی دفاع شخصی و داور کاراته بودند.در سال 91 ازدواج کردند که از ایشان فرزندی به جا نمانده است.زندگی ساده و ایمان و چهره دل گشای ایشان زبان زد خاص و عام بود.ایشان در ماموریت جعفر طیار در عملیات نصر 2 در سوریه منطقه حلب ناحیه العیس در 4 آذر ماه سال 1394 به فیض شهادت نائل آمدند.ایشان همچون ابوالفضل العباس بی دست و بی پا شدند و فقط سینه ایشان که در محرم سینه زنی میکرد سالم مانده بود.مزار ایشان در گلزار شهدای استان قزوین در قطعه 7 ردیف 11 واقع است.درست جایی که خودش قبل رفتنش مشخص کرده بود☘️💚
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
••✾ @modafehh ✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
اُنْظُر اِلَيْنا يا اَباعَبْدِالله🥀
بوسیدن
ضریحت
رویای هر شب ما
دریاب دردمان را، بسیار بی نواییم
#شبتون_حسینی🌙✨
#اللهم_الرزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_علیهالسلام
••✾ @modafehh ✾••
•°🌱
صبحتو با سلام به
آقا امام زمان شروع کن؛
چرا که هر صباحی
آقا به تو سلام میدهد...
.
#السلامعلیکیاصاحبالزمان💛
••✾ @modafehh ✾••
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
تامین هزینه درمان موسسه مردم نهاد شهید عزیز🌷 @modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
••✾ @modafehh ✾••
+خـــیلیخــرابکـردم ...
- لاتَقْنَطُوامِنْرَحْمَةِاللّهِ ؛ناامیدنشو!
+خــیلیگــناهکـــردما ...
- إِنَّاللَّهَیغْفِرُالذُّنُوبَجَمیعاً؛میبخشمت !
#بیابرگردیمرفیق....💛
@modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#آیہ_گرافے .♡. [وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ ح
#آیه_گرافی ✨
لا تحزن!
سیخلق لك اللّٰہ من ظلمة الأيام نوراً..
غم مخور!💔
خداوند از تاریکے هاۍ روزگار
برایت روشنایے مےآفـریند🌱
••✾ @modafehh ✾••
🖤
ڪم ڪم سياهے عَلَمت ديده ميشود
آثـار خيـــمہ هاي غمت ديده ميشود
افتاده سينہام به تپش هاي انتظار
از روي تَلِّ دل حرمت ديده ميشود ...🖤
¹روز تا #محرم
عکس #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🥀
••✾ @modafehh ✾••
‹📕❤️›
#منبر_مجازی
-
-
استادپناهیـانمےگفٺ :
چراخودٺرورهانمۍڪنے؟
دادبزنےازامامحسیـنبخواۍ . . .
برودرخونہاباعبــداللّٰھمنتشروبڪش
دورشبگرد…
مناجاتڪنباامامحسیـن . . !
بگوامامحسینـممنباتوآغازڪردم
ولمنڪنے . . .
دیگهنمۍڪشمادامہبدم
متوقفشدم . . .
امامحسیــنبازمدستترومیگیرھ
فقطبخواھازش :)))
-
‹🔗⃟› #محــرم
••✾ @modafehh ✾••
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
آخروصیت نامه اش نوشته بود: وعدۂ ما بھــشت بعد روی بہشت را خط زدہ بود اصلاح کردہ بود : وعدۂ ما "جَ
وصیټ نامه #شهید_محسن_حججی :
خودتانرابرایظهورامامزمان(عج)وجنگباڪفاربخصوص«اسرائیل»آمادهکنیدکهآنروزخیلینزدیکاست..!
18مرداد سالروز شھادت شهید حججی گرامۍ باد!
شادی روحشان صلواتـ...
#شهیدانه
••✾ @modafehh ✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز شهدای مدافع حرم را گرامی میداریم 🌹🌹
@modafehh
°°|#تلنگࢪانہ🥀|°°
آدم ها دو دسته اند:
1⃣یا با توبه می میرند
2⃣یا با گناه دفن میشن
⚠️‼️دوست عزیزی که گناه
شده برات نقل و نبات🍭
مرگ خبر نمیکنه
شاید فردا نباشی
#یادمرگ
@modafehhh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_سیزده
زینب سادات : اما اسم خسرو ضایعه ها!فرهاد باکلاس تره!
ارمیا: هر چی تو بگی!اما جان بابا! برو فرهادتو پیدا کن! خسته کردی منو از بس پریدی وسط جیک جیک ما!
زینب سادات: مگه جوجه اید؟
ارمیا: من رو دست ننداز بچه! زودم بیا دلم برات تنگه!
تلفن را به آیه داد و به آشپزخانه دوید. با دیدن رها در حالی که مشغول درست کردن کشک بادمجان بود نالید: وای خاله! دیشب کشک بادمجون خوردیم که!
رها با لبخند مهربانش نگاهش کرد: احسان دیشب نبود. بچه دوست داره کشک بادمجون!
زینب سادات اندیشید، چقدر نگاهش مادرانه میشود برای احسان.
زینب سادات: یکمی بچه شما بیگ سایز نشده؟ لوسش نکنید دیگه! من بیچاره چه گناهی کردم که دوست ندارم کشک بادمجون؟
رها خواست جواب بدهد که صدای احسان مانع شد: کل عمرت بر فناست! کشک بادمجون بزرگترین لذت زندگی هستش! در ثانی، شما ریز
موندی خاله ریزه!
رها مداخله کرد تا زینب سادات دعوا به راه نینداخته: برای شما آش دوغ گذاشتم که دوست داری! زینب سادات: آخ جون، عاشقتم خاله.
احسان: بد سلیقه ای ها! آش دوغ هم شد غذا؟
زینب سادات: نه! کشک بادمجون خوبه.
رها ظرف کیک خانگی اش را دست احسان داد و به زینب سادات گفت:
برو یک سینی چایی بریز ببرید دور هم بخورید. منم الان میام.
مشغول خوردن کیک و چای بودند که رها پرسید: وسایلت رو جابجا کردی؟ کم و کسری داری بگو بهم.
احسان تشکر کرد: دست شما درد نکنه. همه چیز هست.
رها: برای غذا بیا پیش ما.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_چهارده
احسان: نه،لازم نیست. من زیاد خونه نیستم.
صدرا: رو حرف رها حرف زدی؟ تو این خونه کسی از این حرات ها نداره ها!
محسن خودشیرینی کرد: جز خاله آیه!
مهدی ضربه ای پس گردنش زد: خاله خواهر بزرگتره! بفهم!
آیه مهدی را در آغوش کشید و روی سرش را بوسید. این پسر عزیز دل این خانواده بود: داداشتو اذیت نکن.
لبخنِد روی لب مهدی، حاصل عشق مادرانه این دو خواهر بود
صدرا زنگ خانه بلند شد و مقابل چشمان حیرت زده همه، رامین وارد شد و مقابلشان نشست.
کسی برای پذیرایی بلند نشد. رامین تکه ای کیک از روی میز برداشت و به دهان برد: طعم قدیما رو میده! خیلی وقته نخورده بودم! معصومه از
این هنر ها نداره!
تکه ای دیگر برداشت و بعد از خوردنش گفت: خب حرف معصومه شد!نمیخواید بیاید برای رضایت؟
نگاه همه خیره اش بود. هنوز کسی سخن نمیگفت. خودش ادامه داد:
یعنی برای مادر مهدی کاری نمیکنید؟
بعد به مهدی چشم دوخت: مادرت برات مهمه؟
مهدی به تایید سر تکان داد.
رامین ادامه داد: هرکاری برای آزادیش انجام میدی؟
مهدی دوباره سری به تایید تکان داد.
رامین لبخند تلخی زد: پس به این بابات بگو، خواهر منو طالق بده! خون بس رو پس بدید تا رضایت بدم.
صدرا به ناگاه از جایش جهید: چی داری میگی مردک؟
رامین: جوش نیار. بیست سال خوشبخت زندگی کردی، بسه. بذار خونه شما هم بی چشم و چراغ بشه.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗