ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــــ
✅ #وقت_سلام
دسٺ ما باز بلند اسٺ بہ گدایے سر صبح
بستہ ام رشته ے دل را بہ نخ شال حسین(ع)
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله✋
@modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
اخلاص یعنی تبدیل شدن تکلیف به عشق!
یعنی به جای اینکه سریع نماز بخوانی،
دو ساعت قبل از اذان وضو میگیری و منتظر هستی؛ اخلاص یعنی اگر یک لحظه نفْس از خدا دورت کند، میمیری.
[آیت الله تقوایی]
📿📿نماز اول وقت به نیت :مولا امام علی علیه السلام📿📿
🌾🌾 @modafehh 🌾🌾
#حرف_حساب❗
#دوست_داشتن آدمهای بزرگ
انسان را بزرگ میکند
و دوست داشتن آدمهای نورانی
به انسان نورانیت میدهد
اثر وضعی #محبوب، آنقدر زیاد است که
آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بیارزش علاقه پیدا کند.
چه دوستی بهتراز #شهدا ⁉️
رفیقت که شهدایی باشد
#توهم_شهید_خواهی_شد...
🥀🥀 @modafehh 🥀🥀
پیام مدیریت 📢📢📢
سلام و عرض خسته نباشید دارم خدمت همه اعضای بزرگوار .🌹🌸💐🌷
هفته پیش طرح زیارت عاشورا رو داشتیم.😊
که خیلی از دوستان استقبال کردن .
...💐
ان شاءالله این هفته از سه شنبه تا پنج شنبه برنامه حدیث کسا رو داریم .....
منتها چون بهتون اعتماد داریم و میدونیم که میخونید ☺️
دیگه نیاز به اعلام کردن نیست 😌
به خاطر همین از سه شنبه تا پنج شنبه هرکی هر چند تا 🌸حدیث کسا 🌸که میتونه به نیت 👇🏻👇🏻
❤️ظهور مولامون امام زمان عج
🌸 سلامتی رهبر عزیزمون
💐سلامتی همه خانواده شهدا
🌸شفای همه بیمار ها
💐رفع گرفتاری ها
🌸حوائج همه اعضا کانال
💐عاقبت بخیری همه اون هایی که واسه خدا کار میکنن.......
.....شهادت..... هم یادتون نره........
بخونید🍃
ما رو یادتون نره☺️
ان شاءالله سه شنبه با ...رمز...
یا زهرا سلام الله علیها♥️
همه شروع میکنیم .
...........💐 @modafehh 💐.........ّ
کمک فوری...
ممنون از همراهی شما عزیزان🙏
@modafehh
#عاشقانه_با_خدا
از خـدواند درخواست شهادت ڪن ،
اگـر خـدواند فرمود ڪه : لیاقت شهادت ندارے ...
بگـو : مگـر آنچہ را تـا بہ حال بہ مـن داده اے لیـاقتش را داشـتہ ام ؟؟!😔
ڪدامین نعمتت را لایق بـوده ام
ڪہ حـالا بـراے ایـن لیـاقت داشتہ بـاشم ؟؟
مـگر تـو تـا بہ حـال در بذل نعمت هایت
بہ لیاقت مـن نگـاه مـے کردے ؟
#شـهـادت را هم بہ بـاقـے داده هایت ببـخش ...
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادت 💔
#شـهـادت
📿نماز اول وقت یادتون نره📿
به نیت جوان امام حسین علیه السلام
🌸 حضرت علی اکبر🌸
🌼🌼 @modafehh 🌼🌼
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوبیستوچهار
👈این داستان⇦《 ریش سفیدها 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎براشون یه وکیل خوب پیدا کردم ... اما حقیقتا دلم میخواست زندگیشون رو برگردونم ... برای همین پیش از هر چیزی ... چند نفر دیگه رو هم راه انداختم و رفتیم سراغ شوهر انسیه خانم ... از هر دری وارد شدیم فایده نداشت ...😔
🔹این چیزی نیست که بشه درستش کرد ... خسته شدم از دست این زن ... با همه چیزش ساختم ... به خودشم گفتم ... میخواستم بعد از عروس شدن دخترم طلاقش بدم ... اما دیگه نمیکشم ... یهو بریدم ...😑
🔸با ناراحتی سرم رو انداختم پایین ...
بعد از این همه سال زندگی مشترک؟ ... مگه شما نمیگید بچههاتون رو دوست دارید و به خاطر اونها تحملش کردید ...
🔻نمیدونم چی شد ... یهو به خودم اومدم و سر از اینجا در آورده بودم ... اصلا هم پشیمون نیستم ... دو تاشون اخلاق ندارن ... حداقل این یکی پاچه مردم رو میگیره ... نه مال من رو که خسته از سر کار برمیگردم باید نق نق هم گوش کنم ...
▫️از هر دری وارد می شدیم فایده نداشت ... دست از پا درازتر اومدیم بیرون ... چند لحظه همون جا ایستادم ...
🍀خدایا ... اگر به خاطر دل من بود ... به حرمت تو ... همین جا همهشون رو بخشیدم ... خلاصه خلاص ...
📃امتحانات پایانی ترم اول ... پس فردا یه امتحان داشتم ... از سر و صدای سعید ... یه دونه گوشی مخصوص مته کارها ... از ابزار فروشی خریده بودم ...
روی گوشم ... غرق مطالعه که مادرم آروم زد روی شونهام... سریع گوشی رو برداشتم ...🎧
- تلفن☎️ کارت داره ... انسیه خانمه ...
🍃✨از جا بلند شدم ...
- خدایا به امید تو ...
💢دلم با جواب دادن نبود ... توی ایام امتحان ... با هزار جور فشار ذهنی مختلف ... اما گوشی رو که برداشتم ... صداش شادتر از همیشه بود ...
🌸شرمنده مهران جان ... مادرت گفت امتحان داری ... اما باید خودم شخصا ازت تشکر میکردم ... نمیدونم چی شد یهو دلش رحم اومد و از خر شیطون اومد پایین ... امروز اومد محضر و خونه رو زد به نام من ... مهریهام رو هم داد ... خرجیه بچه ها رو هم بیشتر از چیزی که دادگاه تعیین کرده بود قبول کرد ... این زندگی دیگه برگشتی نداره ... اما یه دنیا ممنونم ... همه اش از زحمات تو بود ...😳
💠دستم روی هوا خشک شد ... یاد اون شب افتادم ... "خدایا به خودت بخشیدم" ... صدام از ته چاه در میاومد ...
🔹نه انسیه خانم ... من کاری نکردم ... اونی که باید ازش تشکر کنید ... من نیستم ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
@modafehh
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوبیستوپنج
👈این داستان⇦《 قسم به رحمت تو 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎طول کشید تا باور کنم ... اما چطور میشد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ... به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو میدادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ...😔
🍃✨خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ... یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ...
🔻خیلی زود ... شاهد بلایی میشدم که بر سرشون فرود میاومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلـــ❤️ــم بگم ...
خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ...✨ و همه چیز تمام میشد ...
🍀خدا به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس میکردم ... و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ...
🌸وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمستر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختیای میبخشیدم ...
🍃✨خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ... حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمیکردی ... تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره...✨
نمیخوام به خاطر من، مخلوق و بندهات رو مجازات کنی ... من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ... حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت میکنه ...❤️🍀
💠و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ...
🍀امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سختترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوختهات💔 نمک میپاشه ...
💢ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ...😔
و هر بار ... با بزرگتر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسانها ... فشار شیطان هم چند برابر میشد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ...
🌿و خدایی استاد من بود ... که رحمتش بر غضبش ... غلبه داشت ...
خدایی که شرم توبه کننده رو میبخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسیها و نامردمیها میبنده ...
☘خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ... به محبتش فکر کنی ...🌱✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
@modafehh
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
شهید ثانی یک شب از خواب برخاست و دید که نماز شبش قضا شده گریه کرد و گفت #خدا چه کردم که نماز شب از دستم رفت.
حالا امروز بعضی ها نماز صبحشان هم قضا می شود اما برایشان مهم نیست.
هزار تومانی اش گم شود ناراحت است اما نماز صبحش قضا شده و نگران نیست.
شخصی می گفت من عمل مکروهی انجام دادم تا ۶ ماه توفیق خواندن نماز شب را نداشتم. عمل مکروه. چه برسد به اینکه انسان عمل حرامی را انجام بدهد. غیبت کند یا دروغ بگوید.
#طلبه ای که #نماز_شب نخواند به درد این کار نمی خورد. چنین روحانی نمی تواند روی مردم تاثیر بگذارد. به هر عالمی هرچه دادند در سحر دادند.
🌸نماز شب به نیت امام حسن علیه السلام🌸📚
@modafehh
❣ــــــــــ❀ بسم الله الرحمن الرحیم ❀ــــــــــ❣
#حسین_جان❤
تب را عـلاج آب بُوَد وین عـجـب که من
میسوزم از تبی که علاجش به خاک توست...
#صلیاللهعلیکیااباعبدلله
🆔 @modafehh 🍃
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
پیام مدیریت 📢📢📢 سلام و عرض خسته نباشید دارم خدمت همه اعضای بزرگوار .🌹🌸💐🌷 هفته پیش طرح زیارت عاشو
ختم 🌸حدیث کسا🌸 رو شروع میکنیم
با رمز :
یا زهرا سلام الله علیها🌹
یا زهرا سلام الله علیها🌹
یا زهرا سلام الله علیها🌹
یازهرا(س):
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد )
شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد)
═✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧═
.
.
اگر غصہاے دارید، در دلتـان نگہ دارید:
شادے مؤمـن در چہره اوسٺ..
اگر با چهرهتآن مےتوانید بہ جـامعہ
شادے بدهید. این ڪار را بڪُنیـد..🍃🖐🏻
.
.
♥️] #حضرتآقـا
نماز اول وقت به نیت:
❤️امام حسین علیه السلام❤️
🦋 @modafehh 🦋
اما...
برادر میدانی؟!
حُبِّ حسین
در دلی بیدار میشود که از خود و آنچه دوست دارد
در راه خدا گذشته باشد...
آقا سید مرتضی آوینی🌸🍃
@modafehh
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوبیستوشش
👈این داستان⇦《 پیشنهاد عالی 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎توی راه دانشگاه، گوشیم📱 زنگ زد ...
- سلام داداش ... ظهر چه کارهای؟ ... امروز یه وقت بذار حتما ببینمت ...
🔹علی حدود ۴ سالی از من بزرگتر بود ... بعد از سربازی اومده بود دانشگاه ... هم رشته نبودیم ... اما رفیق ارزشمند و با جربزهای بود که لطف الهی ما رو سر هم راه قرار داد ... هم آشنایی و رفاقتش ... هم پیشنهاد خوبی که بهم داد ... تدریس خصوصی درسهای دبیرستان ... عالی بود ...👌
🔸از همون لحظهای که این پیشنهاد رو بهم دادن ... یاد تو افتادم ... اصلا قیافهات از جلوی چشمم نمیرفت ... هستی یا نه؟ ... البته بگم تا جا بیوفتی طول میکشه ... ولی جا که بیوفتی پولش خوبه ...💶
🍃منم از خدا خواسته قبول کردم ... با هم رفتیم پیش آشنای علی و قرارداد نوشتیم ... شیمی ...🌡
🔻هر چند بعدها ریاضی هم بهش اضافه شد ... اما من سابقه تدریس شیمی رو داشتم ... اول، دوم و سوم دبیرستان ...
💠هر چند رقابت با اساتید کهنه کار و با سابقه توی تدریس خصوصی، کار سختی بود ... اما تازه اونجا بود که به حکمت خدا پی بردم ...🍃✨
🔹گاهی یک اتفاق میتونه هزاران حکمت در دل خودش داشته باشه ... شاید بعد از گذر سالها، یکی از اونها رو ببینی و بفهمی ... یا شاید هرگز متوجه لطفی که خدا چند سال پیش بهت کرده نشی ... اتفاقی که توی زندگیت افتاده بود... و خدا اون رو برای چند سال بعدت آماده کرده ...✨
🔸درست مثل چنین زمانی ... زمانی که داشتم متن قرارداد رو میخوندم و امضا میکردم ... چهره معلم شیمی از جلوی چشمم نمیرفت ...🤓
💢توی راه برگشت ... رفتم از خیابون سعدی ... کتابهای درسی و تست شیمی رو گرفتم ... هر چند هنوز خیلیهاش یادم بود ... اما لازم بود بیشتر تمرین کنم ...
▫️شب بود که برگشتم ... سعید هنوز برنگشته بود ... مامان با دیدن کتابها دنبالم اومد توی اتاق ...
مهران ... چرا کتاب دبیرستان خریدی❓ ...
🔘ماجرای اون روز که براش تعریف کردم ... چهرهاش رفت توی هم ... چیزی نگفت اما تمام حرفهایی که توی دلش میگذشت رو میشد توی پیشونیش خوند ...😔
🔹مامان گلم ... فدای تو بشم ... ناراحت نباش ... از درس و دانشگاه نمیزنم ... همه چیز رو هماهنگ کردم ... تازه دایی محمد و دایی ابراهیم ... و بقیه هم گوشه کنار ... دارن خرج ما رو میدن ... پول وکیل رو هم که دایی داده ... تا ابد که نمیشه دستمون جلوی بقیه بلند باشه ... هر چی باشه من مرد این خونهام ... خودم دنبال کار بودم ... ولی خدا لطف کرد یه کار بهتر گذاشت جلوم ...🍃✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
@modafehh
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوبیستوهفت
👈این داستان⇦《 کجایی سعید؟ 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎چهرهاش هنوز گرفته بود ...
ولی بازم خوشم نمیاد بری خونههای مردم ...
🔹منظور ناگفتهاش واضح بود ... چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم ...😊
فدای دل ناراضیت ... قرار شد شاگردهای دختر بیان مؤسسه ... به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها ... برای شروع دستمون یه کم بستهتره ... اما از ما حرکت ... از خدا برکت ... توکل بر خدا ...🍃✨
🔸دلش یکم آرام شد ... و رفت بیرون ... هر چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم ... کدورت پدر و مادر صالح ... برکت رو از زندگی آدم میبره ...😔
💠اما غیر از اینها ... فکر سعید نمیگذاشت تمرکز کنم ... مادر اکثرا نبود ... و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه ... و گاهی تا ۹ و ۱۰ شب ... یا حتی دیرتر ... برنمیگشت خونه ... علیالخصوص اوقاتی که مامان نبود ...
🔻داشتم کتابهای شیمی رو ورق میزدم اما تمام حواسم پیش سعید بود ... باید باهاش چه کار میکردم؟ ... اونم با رابطهای که به لطف پدرم ... واقعا افتضاح بود ...⁉️
▫️ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو ... با دوستهاش بیرون چیزی خورده بود ... سر صحبت رو باهاش باز کردم ...
🔹بابا میری با رفقات خوش گذرونی ... ما رو هم ببر ... دور هم باشیم ...
خون خونم رو میخورد ... یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم ... اصلا آدمهای جالب و قابل اعتمادی نبودن ... اما هر واکنش تندی باعث میشد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها ... اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی ...🤔
🔸رفته بودیم خونه یکی از بچهها ... بچهها لپ تاپ آورده بودن ... شبکه کردیم نشستیم پای بازی ...💻
🔻ااا ... پس تو چی کار کردی؟ ... تو که لپ تاپ نداری ...
هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم ... اون لپ تاپ باباش رو برداشت ...
🍃همین طور آروم و رفاقتی ... خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد ... حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم میریخت ...
🚬سیگار از دستم در رفت افتاد روی فرششون ... نسوخت ولی جاش موند ... بد، گندش در اومد ...
جدی؟ ... جاش رو چی کار کردید❓ ...
💢اصلا به روی خودم نمیآوردم که چی داره میگه ... اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود ... مدام از این پهلو به اون پهلو میشدم ... تمام مدت، حرفهای سعید توی سرم میپیچید ... و هنوز میترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بیخبر باشم ... علیالخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود ...😔
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
@modafehh
•﷽•
#شیخ_جعفر_ناصری:
اين جمله را از مرحوم قاضی
نقل كرده اند كه فرمودند:
اگر شنيدی كسی از جهت معنوی
و اخلاقي و حتی علمی رشدی كرده
اما اهل نماز شب نبود، باور نكن!
•
•نماز شب به نیت آقا امام محمد باقر علیه السلام
•
🆔 @modafehh 🕊
═✧❁❣ بِسمِ اللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَحیمْ ❣❁✧═
💖 #یاقمربنی_هاشم💖
شــاهــان جهانند غلامــان اباالفضـــل
افواج ملکــ خــادم و دربان اباالفضـل
لبهای حسین و حسـن و حیـدر کـــرار
بوسہ زده بر دیده و دستان اباالفضــل
❣ #السلام_علے_العباس❣
❣❣ @modafehh ❣❣
چــهارشنبہ: ناهار : بابـ الحوائج؛امام کاظـــم (درود خدا بر او باد)
شـام :شـمس الشـموس ؛امام رضا(درود خـدا بر او باد)
═✧❁🌷@modafehh🌷❁✧═