eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
《شهیـــد شوشـتــــری》 دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم!!! آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!!! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!!! جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو میدهد!!! الهی: نصیرمان باش تا بصیر گردیم!!! بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم!!! و آزادمان کن تا اسیر نگردیم.!!! ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
خاطره ای از حمیدآقا❣ آقا حمید همیشه میگفت من آخرش شهید میشم🌹🌹 یه روز به من گفتن بیا با هم عکس برای شهادت رو انتخاب کنیم انتخاب کردیم .... بعد از اعلام خبر شهادت من رو منزل مشترک بردن و من کامپیوتر ایشون رو روشن کردم و بدون معطلی فایل عکس های شهادت رو برداشتم هیچ کس باور نمیکرد که ما تا این اندازه آماده برای شهادت بودیم🌹🌹 《عکسی که آقا حمید برای شهادت پسندیده بودند》 ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
📌 خواص درمانی عدس ✍امام رضا علیه‌السلام درباره خواص درمانی عدس فرمود: اگر بدنت در اثر نوره حمام سوخت، عدس پوست کنده را آرد کن و با گلاب و سرکه در آمیز و به محل زخم شده بکش که به اذن خداوند متعال خوب خواهد شد. در حدیثی دیگر آمده است که سویق عدس تشنگی را زایل می‏کند و معده را قوت می‏دهد و صفرا را فرو می‏نشاند و معده را پاک می‏کند و هفتاد درد را دواست و هیجان خون و حرارت را برطرف می‏ کند. 📚منبع: مکارم، ص ۲۱۵ ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
(مزایای صلوات) حضرت علی (ع) فرمود: دعایتان را با صلوات شروع و با آن ختم کنید، تا دعای شما بین دو دعای مقبول واقع شود و مستجاب گردد، زیرا خدا کریم تر از آن است که اول و آخر دعاء را مستجاب کند و وسط آن را مستجاب ننماید.(الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 4، 1137) {اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم} ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان علامه جعفری رحمت الله (گفت:عجب خری هستی!! ) ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ هرکسی دنبال زندگی خودشه، یه روزی دخترت میره پی سرنوشتش و تو تنها میمونی، تو حامی میخوای، پشت و پناه میخوای! آیه: بعد از مهدی نمیتونم! حاج علی: اول با ارمیا صحبت کن، بعد تصمیم بگیر، عجله نکن! آیه: اما... بابا! حاج علی: اما نداره دختر! این خواسته‌ی شوهرت بوده، پس مطمئن باش بهش بی احترامی نمیشه! آیه: بهم فرصت بدید، هنوز شش ماه هم از شهادت مهدی نگذشته! ارمیا: تا هر زمان که بخواید فرصت دارید، حتی شده سالها! اگه امروز اومدم به خاطر اینه که فردا دارم برای ماموریت میرم سوریه و معلوم نیست کی برگردم، فقط نمیخواستم اگه برگشتم شما رو از دست داده باشم! حقیقت اینه که من اصلا جرات چنین جسارتی رو نداشتم! حاج خانم گفتن، رفتم سر خاک سید مهدی تا اجازه بگیرم! االانم رفع زحمت میکنم، هر وقت اراده کنید من در خدمتم! جسارتم روببخشید! فخرالسادات با لبخند ارمیا را بدرقه کرد. آیه ماند و حرفهای ارمیا... آیهَ ماند و حرفهای فخرالسادات... آیه ماند و حرف مردش... آیه ماند و بیتابی های زینبش! بعد از آن شب، تک تک مهمانها رفتند. زندگی روی روال همیشگی اش افتاده بود. آیه بود و دخترکش.. مردش! نام ارمیا در خاطرش آنقدر کمرنگ بود که یادی هم از آن نمیکرد. آیه نگاهش را به همان قاب عکس دوخت که مردش برای شهادت گرفته بود! همان عکس با لباس نظامی را در زمینه حرم حضرت زینب گذاشته بودند. مردش چه با غرور ایستاده بود. سر بالا گرفته و سینه ی ستبرش را به نمایش گذاشته بود. نگاهش روی قاب عکس دیگر دوخته شد... تصویر رهبری... همان لحظه صدای آقا آمد. نگاه از قاب عکس گرفت و به قاب تلویزیون دوخت. آقا بود! خود آقا بود! @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ روی زانو جلوی تلویزیون نشست. دیدار آقا با خانوادههای شهدای مدافع حرم بود. زنی سخن میگفت و آقا به حرفهایش گوش میداد.آیه هم سخن گفت: _آقا! اومدی؟ خیلی وقته منتظرم بیای! خیلی وقته چشم به راهم که بیای تا بگم تنها موندم آقا! دخترکم بی‌پدر شد... الان فقط خدا رو داریم! هیچکسو ندارم! آقا! شما یتیم نوازی میکنی؟ برای دخترکم پدری میکنی؟ آقا دلت آروم باشه ها... ارتش پشتته! ارتش گوش به فرمانته! دیدی تا اذن دادی با سر رفت؟ دیدی ارتش سوال نمیکنه؟ دیدی چه عاشقانه تحت فرمان شمان؟ آقا! دلت قرص باشه! آیه سخن میگفت... از دل پر دردش! از کودک یتیمش! از یتیم داری اش! از نفسهایی که سخت شده بود این روزها! رهاکه برای آوردِن لباس های مهدی، وارد خانه شد و رها آیه را که در آن حال دید، با گوشی اش فیلم گرفت و همراه او اشک ریخت. آیه که به هقهق افتاد و سرش را روی زمین گذاشت، دوربین را قطع کرد و آیه را در آغوش گرفت... خواهرانه آرامش کرد. زمان زیادی بود که مردش راندیده بود پنج شنبه که رسید، آیه بارسفر بسته بود باید دخترکش را به دیدار پدر میبرد. با اصرارهای فراوان رها، همراه صدرا و مهدی، با آیه همسفر شدند. َمقابل قبر سید مهدی ایستاده بود.بیخبر ازمردی که قصد نزدیک شدن به قبر را داشته و با دیدن او پشیمان شد و پیش نیامد. از دور به نظاره نشست. آیه زینبش را روی قبر پدر گذاشت: _سلام بابا مهدی! سالم آقای پدر! پدر شدنت مبارک! اینم دختر شما! اینم زینب بابا! ببین چه نازه! وقتی دنیا اومد خیلی کوچولو بود! از داغی که روی دلم گذاشتی این بچه سهم بیشتری داشت! خیلی آسیب دید.... ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
دوستان . . . وضو قبل خواب سوره واقعه محاسبه اعمال امروز بسم الله موقع خواب و فراموش نشه التماس دعا🌹 ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
۞{بسم الله الرحمن الرحیم}۞
○•🌱 بعداز خدا ؛ بهِ نامِ تو آغاز مے‌شود با یڪ سلام :) سمتِ ‌حَرم‌ رُوز نوڪراݩ 🌱 🌤 ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
شنـبـہ: ناهار : پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد) شـام : اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد) ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••
یڪے از فـواید این است ڪه به برکت امام زمـان (عج) نـمازهاے مـا مقبول مےشـود چـون امام زمـــــان (عج )اول وقت نـماز مے خوانند و نـماز ما بـا نماز حضـرت بالا مےرود. آیت الله‌مجتھدے🌿 ‌‎••••❈✿🌹✿❈•••   @modafehh ••••❈✿🌹✿❈••••