این پی دی اف ها بسیاری از شبهاتی که برای رأی ندادن به وجود اومده رو توضیح داده
میتونید از این مطالب هم استفاده کنید بسیار مطالب خوبی هست👌🏻✨
گفت:
سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن چکار داری به سیاست و انتخابات و راهپیمایی و اینها...
به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم...
نمازها و دعا ها و زیارت عاشورا رو هم تو خونه میخونیم ،چون دین یک باور خصوصیه بین خودت و خدا ...
اهل هیچ حزب وجناح هم نیستیم جز حزب خدا ...
گفتم:
در عالم دو تا خیمه هست
خدا و شیطان
هابیل و قابیل
موسی و فرعون
علی(ع) و معاویه
امام حسین (ع) ویزید
گفتم زیارت عاشورا را خوانده ای...
گفت بله هر روز صبح...
گفتم میدانی کل این زیارت بر دو پایه واساس است ، سلام یا لعن
سلام به اهل بیت(علیهم السلام)
و لعن لعن به یزیدیان
پاداشش هم یا بهشت و یا جهنم ،
گفت : بی طرف ها چه؟
گفتم :
در زیارت عاشورا مشخص شده ...
( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله)
امام صادق (علیه السلام) آن بی طرف ها را هم لعن کرده...
هر که در لشگر حسین (علیه السلام) نباشد
در خیمه هرکسی باشد و یا بی طرف باشد یزیدی است
گفت :
اینکه برای آن دوران بود، الان چی؟
گفتم :
باز هم زیارت عاشورا جوابت را داده،
(و آخر تابع له علی ذلک)
یزیدی ها تا اخر الزمان لعن شده اند
گفت :
کل یوم عاشورا یعنی چه؟
گفتم :
یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی.
گفت :
حسین زمان ،امام زمان هست که در غیبته ؟
گفتم :
در غیبت حسین (ع) مسلم نیابت عام داشت
اما کوفیان تنهایش گذاَشتند
پس
اگر میخواهی کوفی نباشی باید بدانی تا حسین نیامده، مسلم بن عقیل ولی امر ونایب حسین است
و تا امام زمان نیامده ولی فقیه نایب عامش هست
وقتت را هدر نده
ببین در کدام خیمه هستی
خیمه امام حسین علیه السلام
یا خیمه یزید علیه العنه ...
اگر حسینی هستی الان باید از ولی امر اطاعت کنی
و از نایب عام امامت تبعیت و در لشگر حسینی(ع) با یزیدیان زمان مبارزه کنی
وانتخابات برای سرنوشت کشور و یاری انقلاب وتبعیت از نایب عام امام زمان (عج) ،
یعنی امادگی برای ظهور منجی عالم و نجات تمام مظلومان و مستضعفین عالم .یا حق🤚
#انتخابات🇮🇷
#تلنگر‼️
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
نغمهینقارهیکسو
یکطرفهوهویباد
مندلمرادادهامدراینهیاهوهابهتو...😌
#دلتنگی💔
#چهارشنبه_های_امامرضایی♥️🌿
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
تا دقایقی دیگر سخنرانی مقام معظم رهبری از شبكه یك سیما🌱
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_شانزدهم
از اتاق خارج شد و رو به حاج علی گفت: خوابش برد.
فخرالسادات که برای دیدن او آمده بود بلند شد و گفت: خیلی خسته است. من فردا صبح میام دوباره. اگه مزاحم نیستم!
زهرا خانوم بلند شد و دست فخرالسادات را گرفت: مزاحم چیه؟شب اینجا بمون. کجا میخوای بری؟
فخرالسادات: محمد و سایه میخوان بیان. برم خونه بهتره!
حاج علی: آقا سید هم میاد همین جا. تعارف نکنید سید خانوم!
آیه: بمونید دیگه مامان. زینب و ارمیا خوشحال میشن صبح شمارو ببینن!
همین دورهمی ها بود که حال و هوای فخرالسادا ِت همیشه تنهای آن خانه ی خا ِک ُمرده پاشیده را عوض میکرد.
*************************
ارمیا نشست و اشک چشمانش را پاک کرد: خیلی مامان رو تنها گذاشتم. اگه اون روز خونه بودم،این اتفاق نمی افتاد.
اشک چشمان ارمیا را پر کرده بود: مرگ حقه پسر!تو چرا این حرف رو میزنی؟عمر دست خداست.
ایلیا که سعی میکرد مردانه، اشک هایش را پنهان کند با دیدن اشک چشمان پدر و عمو، اشک از چشمانش راه پیدا کرد و هق هقش را در سینه ی حاج علی خاموش کرد.
مرد هم که باشی، بعضی وقت ها دلت زار زدن میخواهد.مرد که باشی،مردانه زار زدن را بلدی. مرد که باشی،مردانه تکیه گاه میشوی و تکان
ِن شانه هایت، همان زار زدن دلت
اشک هایت بی صدا میشود...
سید محمد: دیگه تنها شدم. دیگه هیچ کس برام نمونده. چطور بی کسی رو طاقت بیارم؟چطور طاقت آوردی
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_هفدهم
ارمیا: تو زن داری، بچه داری، زینب رو داری، ما رو داری. بی کسی یعنی هیچ کس منتظرت نباشه. یعنی شبا که میترسی، کسی نباشه بغلت کنه و
بهت بگه نترس، من هستم!تو بی کس نیستی.
سید محمد: اگه پیشش بودم اینجوری نمیشد. تو تنهایی رفت. حداقل نبودم که دستش رو بگیرم. نبودم که تلاشمو بکنم. نبودم. ارمیا من خیلی
وقته نیستم و اون خیلی وقته تنهاست.
اگه آیه نمیومد بهش سر بزنه، معلوم نیست چند ساعت و چند روز جنازه ی مادرم تو خونه میموند.
ارمیا خواست چیزی بگوید که صدایی مانع از حرف زدنش شد: روزی که گفتم زنم بشه، همتون گفتین عمو دنبال هوا و هوسه. اون روز همتون
منو با چشم بد دیدین. اگه ازدواج کرده بود، تو تنهایی نمیمرد.
سید محمد ابرو در هم کشید: ما با ازدواجش مشکلی نداشتیم.
عمو غرید: پس چرا نذاشتین زنم بشه؟
سیدمحمد: چون زن داشتین.
عمو متعجب گفت: یعنی چی؟
سیدمحمد: چطور اجازه میدادیم مادرمون زن دوم بشه؟مادرمم راضی نبود بره سر زندگی جاریش خراب بشه. بهش گفتیم ازدواج کنه، گفت با غریبه نمیتونه چون براش حرف در میارن. با شما هم نمیتونه ازدواج کنه چون زن داشتین. اینها به کنار، مامان میگفت براش غیر قابل قبوله که بخواد با برادرِشوهرش زندگی کنه. سالها برادر
برادر بودید، نمیتونست با این موضوع کنار بیاد.
عمو: باورم نمیشه. با این فکرای احمقانه یک عمر تنها زندگی کرد؟
سیدمحمد: احمقانه نبود عمو!اعتقاد بود. حرف دل و باور عقلش بود.مامان تنها موند چون تنها راهی بود که داشت.
ارمیا دست سیدمحمد را گرفت: خدا رحمتش کنه.مادر خیلی خوبی بود.
عمو پوزخندی زد: چه عجب شما تشریف آوردید. این قدر فخرالسادات سنگ تو رو به سینه زد، حتی تو خاک سپاریشم نبودی؟
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
سلام مولای ما ، مهدی جان
سلام بر شما که هوایمان را دارید ..
سلام بر شما که تنهایمان نمی گذارید ...
سلام بر شما که تنها دلخوشی ما هستید ...
سلام بر شما که دوستمان دارید ...
سلام بر شما که دعایمان می کنید ..
سلامی از اعماق جان های ما ...♥
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄