من ,
شوق پرواز در سینه دارم
امّا
با بار گناهی که بر دوش دارم
امکان پرواز نیست ...
#پر_پروازمیخواهم
#پرواز_تا_خدا
@modafehh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اکنون گلزار شهدا دعاگویتان هستم🌹
یک شب بارونی کنار شهید پائیزی🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_نود_چهار
حالا که همسرتون فوت کردن، دیگه باید خونه رو تخلیه کنید!
آیه ابرو درهم کشید:
_منظورتون چیه؟ ما قرارداد داریم!
_همسرم دوست نداره حاال که همسرتون فوت کردن اینجا باشید، اگه امکانش هست در اسرع وقت خونه رو خالی کنید!
آیه محکم و جدی گفت:
_با اینکه حق این کار رو نداری و حق با منه اما من نماز میخونم، جای شک دار نماز نمیخونم! خونه پیدا کردم باهاتون تماس میگیرم؛ پول
پیش منو آماده کنید لطفا، خدانگهدار!
در را بست... پشت در نشست. "رفتی و مرا خانه به دوش کردی؟ گناهم چیست که تو رفته ای؟"
به پدر که زنگ زد، صدایش میلرزید. شب پدر رسید... آیه بیقراری میکرد برای خاطراتی که باید آنقدر زود دل بکند. به جای جای خانه نگاه
َ میکرد... این آخرین خانه آیه و مردش بود؛ چگونه دل بکند از این خاطرات؟
سه روز گذشته بود. خانه برای یک زن تنها با کودکی در شکم، پیدا نمیشد، حتی با وجود حاج علی که پدر بود. زندگی یک زن تنها هنوز هم
عجیب است... هنوز هم سوال دارد؛ اگر کسی هم اجاره میداد آیه و حاج علی یا خانه را نمیپسندیدند یا صاحبخانه را!
رها که زنگ در خانه را زد، آیه چشمانش سرخ بود. رها و صدرا وارد خانه شدند. بعد از تعارفات معمول رها پرسید: از کی میای سرکار؟ جات خالیه!
_میخواستم بیام، اما اتفاقی افتاده که یه کم درگیرم کرده!
صدرا: چی شده؟ کمکی از دست ما برمیاد؟
حاج علی آهی کشید:
_صاحبخونه جوابش کرده، دنبال خونه ایم!
رها دستش را روی دهانش گذاشت:
_خدای من... هنوز که 6 ماه از قراردادتون مونده!
چای بهارنارنج را به لب برد:
شوهر شما مرده، زنم راضی نیست، منم گفتم بلند گفتم
_میگه شوهرت مرده ، زنـم راضـی نیست ، منم گفتم بلند میشم.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_نود_پنج
_قانونًا نمیتونه این کارو بکنه! میخواید ازش شکایت کنید؟ من میتونم کاراشو انجام بدم!
آیه لیوان را روی میز گذاشت:
_مهم نیست! وقتی زنش راضی نیست، یعنی َشک داره! نمیخوام باعث آشفته شدن زندگی یه خانواده بشم؛ به قول مهدی تر از "هیچی مهم تر از حفظ یه خانواده نیست"
صدرا: حاال جایی رو پیدا کردید؟
حاج علی: نه! پیدا کردن یه خونه برای زنی با شرایط آیه سخته!
صدرا فکر کرد و بعد از چند دقیقه نگاهی به رها انداخت. حرفش را مزمزه کرد:
_راستش حاج آقا خونه ی ما دو واحدیه! یه واحد برای برادرم بود که الان دیگه خالیه! فردا بیاید و واحد بغلیش هم برای منه که تا سال
خونه رو ببینید، اگه موردپسند بود، تا خونه ی بهتری پیدا کنید اونجا بمونن!
حاج علی: نه! حاال بازم میگردیم! اونجا مال شماست شاید بخوان زودتر مستقل بشن!
رها سرش را پایین انداخته بود. "رویا بانوی آن خانه است! من که حقی در این زندگی ندارم حاجی!"
صدرا نگاهی به رها انداخت:
_رها هم اینجوری راحتتره، بودن آیه خانم هم برای رهاخوبه، هم آیه خانم با این وضع تنها نیستن لطفا قبول کنید! من با مادرم هم صحبت
میکنم.
حاج علی نگاهی به آیه انداخت و آیه نگاه به رها. چشمان رها مطمئنش کرد که بودنش خواستهی او هم هست!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_نود_پنج
_قانونًا نمیتونه این کارو بکنه! میخواید ازش شکایت کنید؟ من میتونم کاراشو انجام بدم!
آیه لیوان را روی میز گذاشت:
_مهم نیست! وقتی زنش راضی نیست، یعنی َشک داره! نمیخوام باعث آشفته شدن زندگی یه خانواده بشم؛ به قول مهدی تر از "هیچی مهم تر از حفظ یه خانواده نیست"
صدرا: حاال جایی رو پیدا کردید؟
حاج علی: نه! پیدا کردن یه خونه برای زنی با شرایط آیه سخته!
صدرا فکر کرد و بعد از چند دقیقه نگاهی به رها انداخت. حرفش را مزمزه کرد:
_راستش حاج آقا خونه ی ما دو واحدیه! یه واحد برای برادرم بود که الان دیگه خالیه! فردا بیاید و واحد بغلیش هم برای منه که تا سال
خونه رو ببینید، اگه موردپسند بود، تا خونه ی بهتری پیدا کنید اونجا بمونن!
حاج علی: نه! حاال بازم میگردیم! اونجا مال شماست شاید بخوان زودتر مستقل بشن!
رها سرش را پایین انداخته بود. "رویا بانوی آن خانه است! من که حقی در این زندگی ندارم حاجی!"
صدرا نگاهی به رها انداخت:
_رها هم اینجوری راحتتره، بودن آیه خانم هم برای رهاخوبه، هم آیه خانم با این وضع تنها نیستن لطفا قبول کنید! من با مادرم هم صحبت
میکنم.
حاج علی نگاهی به آیه انداخت و آیه نگاه به رها. چشمان رها مطمئنش کرد که بودنش خواستهی او هم هست!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پست_ویژه
نیمه شب ها بیدار شوید حتی به اندازه یک سلام به امام حسین (ع)
#حاج_مهدی_توکلی
شبتون حسینی✨
@modafehh
•🕌🌤•
هرڪہصبحشباسلامےبرحسیـن
آغازشد
حقبگوید↯
خوشبہحاݪشبیمہزهراشد..🌱
#صلےاللهعلیڪیااباعبداݪلهـ♥️
@modafehh