eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh @khaleghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
جـمـعـــــہ: ناهار: امام حسن عسکری(درود خدا بر او باد) شام: حضرت ولیعصر (درود خدا بر او باد) 〖 @modafehh
😇 آخرین سفارش رسول خدا (ص ) امام صادق (ع ) :علیک بالصلاة ! فان اخر مااوصی به رسول الله و حث علیه الصلاة بر تو باد به نماز! زیرا آخرین چیزی که رسول خدا (ص ) به آن سفارش نمود (و انسان ) را بر انجام آن تاکید نمود، نماز بود. ( بحار الانور، ج ,84 ص 236 ) 〖 @modafehh
💔🕊 ............. -میگن‌چرا‌میخوای‌شهید‌شی؟! +میگم‌دیدید‌وقتی‌یه‌معلم‌رو‌دوست‌داری خودتو‌میکشی‌تو‌کلاسش‌نمره‌²⁰بگیری و‌لبخند‌رضایتش‌دلت‌رو‌آب‌کنه؟! منم‌دلم‌برا‌لبخند‌خدام‌تنگ‌شده(:" میخوام‌شاگرد‌اول‌کلاسش‌شم♥️🌿 عکس ❌این جمله کلام شهید نیست❌ 〖 @modafehh
🚦 از اینڪه‌بہ‌سمت‌خــــــــدا‌💞 آهستہ‌حرکـــت‌میــڪنے،نتــــــرس!🚶‍♀ ازاین‌بتـــــــرس‌➰ کہ‌براۍترڪ‌گنــــــاه هیچ‌کــارۍنڪرده‌باشے، حتےتوبـــــــہ…🗣❌ پ.ن:اونی که میگه فردا کن خوده خوده شیطونه👹 امروز و همین الان بهترین وقته ممکنه 〖 @modafehh
:🌿 خوݩ ڪلید فتح قدس خواهد بود و این ڪلید از آن جنس ڪلیدها نیست ڪه نچرخد؛ خواهید دیـد... 〖 @modafehh
محبوب من ...! شما تنها گلِ این عالمید ، شما نباشید دنیا یک گلدانِ خالیست♥️ •محمد‌‌صالح‌علاء @modafehh
﷽ أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ؛ آيا او ندانسته است كه خدا مى‌بيند؟ •سوره علق / آیه ۱۴ ---------------------------------------- اى زاهد؛ پرستش نما خدا را به خلوص نيت كه خدا تو را مى‌بيند و احوال تو را مى‌داند، و اى فاسق؛ توبه كن كه تو را نيز مى‌بيند و مى‌داند، و اى مرائى؛ عمل را خالص كن كه تو را مى‌بيند، و اى كسى كه در خلوت قصد گناه كنى، متنبه شو كه تو را مى‌بيند. در خبر است شخصى بعد از گناه توبه نمود و پيوسته گريه مى‌كرد. او را گفتند چند گريه كنى كه خدا عفوّ و غفور است؟ گفت: هر چند عفو فرمايد، خجلت او را كه ديده است چگونه آن را از خود دفع كنم‌؟! 📚 ---------------------------------------- نام خدا مطلع هر گفتگوست باعث روشن شدن ياد اوست ياد خدايي كه يقين ناظر است در همه حال و همه جا حاضر است او كه تورا نعمت هستي بداد كي به جهان يك مژه برهم نهاد •شاعر ناشناس @modafehh
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _سروان: شما از کجا میدونید؟ _ارمیا: لطفا بازداشتش کنید، ممکنه فرار کنه. این خانوم مشکل روانی داره و بستری بوده، حتما فرار کرده. _سروان: باید به بچه های انتظامی خبر بدیم. شما مطمئنید که سوءقصد بود؟ ارمیا: بله، این خانوم فکر میکنه من میخوام باهاش ازدواج کنم، میخواست زنم رو بکشه. صدای جیغ آمد و نگاه ارمیا پی آیه اش رفت. زنی را دید که به آیهای که روی برانکارد میگذاشتندحمله کرده و سعی در خفه کردنش دارد. ارمیا به سمت آیه اش دوید و همزمان چند نفر سعی در عقب کشیدن زن داشتند. آنها را میشناخت، سید محمد و صدرا بودند که سعی داشتند مهاجم دیوانه را از آیه ی شکسته ی این روزها جدا کنند. زنی که جنون قدرتش را چند برابر کرده بود. ارمیا رسید و با یک حرکت دست زن را به عقب و بالای سرش بود و با ضربهای به پشت پایش، او را روی زمین مهار کرد. سید محمد روی شانه ی او زد و گفت: _خداروشکر رسیدی، نمیشد مهارش کرد، جناب سرگردی دیگه! یه جا به درد آیه خوردیا! ماموران به ارمیا رسیدند. _شما سرگرد هستید؟ ارمیا سری تکان داد: _ارتش. سروان: با مرکز تماس گرفتم، الان مامورای کلانتری میان و این خانوم رو منتقل میکنن. ارمیا تشکری کرد و به سید محمد گفت: _با آیه برو بیمارستان؛ زور برو تا آمبولانس نرفته! سید محمد دوید و در لحظه ی آخر وارد آمبولانس شد. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ صدرا گفت: _کارای شکایت رو خودم پیگیری میکنم، تو برو سراغ آیه، بهت نیاز داره. ارمیا: اول این خانوم رو تحویل بدم بعد میرم. کنترل کردنش سخته؛انگار اندازه ی سه تا مرد زور داره. دستش رو ول کنم معلوم نیست چی بشه. به رها خانوم زنگ بزن ببین پیگیری کنه چطور از اونجا فرار کرده. تا ماموران انتظامی به محل حادثه برسند صدرا به رها خبر داده بود و رها به اتفاق حاج علی و زهرا خانوم به بیمارستان و بعد از اطلاع از وضع آیه، رها به کلانتری رفت. دکتر مشفق و دکتر صدر در کنار صدرا بودند و صحبت میکردند. صدرا مشغوِل تعریف کردن حادثه بود که رها سلام کرد. جواب سلامش را که گرفت صدرا گفت: _آیه خانم چطور بود؟ رها: هنوز بیهوشه اما چون هم کمربند بسته بود و هم کیسه ی هوا باز شده بود، زیاد آسیب ندیده؛ شاید یکی دوتا از دنده هاش آسیب جزئی دیده باشه، هنوز که مشخص نشده بود. داشتن میبردنش برای رادیولوژی که من اومدم. چه خبر از خانوم کریمی؟ چطور شد که از مرکز فرار کرد دکتر؟ دکتر مشفق دستی به صورتش کشید: _نمیدونم، شب فرار کرده؛ باید با مسئول شب صحبت کنم. رها: روند درمانیش چطور بود؟ آخرین باری که باهاش صحبت کردم وضعیتش بهتر بود! دکتر صدر: اشتباه از من بود. همه با تعجب به دکتر صدر نگاه کردند و ادامه داد: _باید به یک بیمارستان دیگه منتقلش میکردیم؛احتمال میدم اون ما رو همدست آیه میدونست. اون برای ما نقش بازی کرده. آیه گفته بود که آدم فوقالعاده باهوشیه و ما یادمون رفت که اون رتبه ی هفت کنکور هنر ..... ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
•°🌱 کاش گندم مَحَک ارزش فِطریه نبود...! یادم آمد گندم رِی، روضه‌ات تکرار شد 💔 @modafehh
🍃🌸 بسم‌ربِّ‌المھد؁ 🌸🍃