eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh @khaleghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#آیه_گرافی 🌿🐥 لا تحزن! سیخلق لك اللّٰہ من ظلمة الأيام نوراً.. غم مخور!💔 خداوند از تاریکے هاۍ روزگا
🕊☘ ۞﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾۞ اى كسانۍ ڪه ايمان آورده‌ايد، از خُـدا بترسيـد و سخـن درسـټ بگوييد. « آیه 70 سوره احزاب » شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
مراسم محرم به یاد شهید عزیز💔🥀 از اعضاء @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ هر چند ساده است ولی آن را به نیت علی اکبرهای کشورم که راست قامت رفتند و اربا اربا برگشتند تهیه کردم به امید شفاعتشون خیلی التماس دعا دارم لطف کنید در عزاداریهاتون برای سلامتی مادرم دعا کنید اجرتون با امام حسین و مادرشون زهرا (س) از اعضاء شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
💥 رفیق‌دراین‌مرداب ؛ مراقب‌نگاهت‌باش نکندیک‌نگاهِ‌گناه روزه‌چشمت‌رابا‌طل‌کند🚶🏿‍♂..! حواست‌هست‌رفیق؟ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
گلزار شهدا دعاگویتان هستیم 🌷
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ سیدمحمد: تو بدون پزشک هیچ جا نمیتونی بری. صبر کن سال دیگه باهم میریم. من مدت سرم شلوغه نمیتونم خودم رو آف کنم. ارمیا با همان لبخند مطمئن و پر آرامشش گفت: از کجا معلوم سال دیگه باشم؟ سیدمحمد خواست چیزی بگوید که ارمیا گفت: دیگه حرفش رو هم نزنید. من باید برم! وعده دارم کربلا! نگاه ارمیا به آیه بود. آیه دلش لرزید. از این باید ها و این وعده ها خاطره خوشی نداشت. یک لرز. یک ترس. یک اضطراب. یک چیز شبیه به از روزی که او رفت... آیه نگاهش به کش مکش هاست. به یاد می آورد آن روز را... برای نماز صبح بیدار شده بود که صورت ارمیا را غرق در اشک دید. هراسان شد: چی شده؟حالت بده؟ درد داری؟ ارمیا درسکوت اشک میریخت. آیه صدایش زد: آقا! ارمیا! چی شده آقا؟ لبان ارمیا جنبید و آیه شنید: خواب دیدم. آیه خیالش راحت شد و گفت: ترسوندیم. ان شاالله که خیره. ارمیا نفس عمیقی کشید و نگاه از آیه گرفت: خواب سید مهدی رو دیدم. نفس در سینه آیه ماند: خیره ان شاالله.... دلش گواه بد میداد. و دلش همیشه گواه راست میداد. کاش این بار اشتباه کند. ارمیا گفت: بهم گفت آماده ای؟ گفت مهیا شدی که بیای؟ گفتم: ظاهر و باطن همینم. گفت: از قافله عاشورا جا موندی، به اربعین برس. گفتم: با این شرایط؟ گفت: وعده دیدار با امام زمان داری! بهونه میاری؟ گفتم: امام یاری مثل من نمیخواد! ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ گفت: تو بیا!در رحمت خدا باز هست و کرم امام معصوم غیر قابل توصیفه. تو حرکت کن، توانش رو خدا میده. آیه اربعین آخرمه! جز تو کسی رو ندارم! آیه هق زد. ارمیا ادامه داد: آیه!سیدمهدی چطور همه چیز رو تو خواب میدید و میرفت؟ دیدن این چیزا درد داره. آیه سری به تایید تکان داد: خیلی درد داره. جسمت نیست که درد میکشه، روحته که درد و غم رو احساس میکنه. روحته که عذاب میکشه. خیلی حسش بیشتر از چیزی هست که در واقعیت اتفاق میوفته. اصلا دوست ندارم این لحظه ها رو. سید هم درد میکشید. شبا با گریه بیدار میشد. میدونی، اون روزا بود که معنی جهنم رو فهمیدم. فهمیدم چطور میشه روح که مادی نیست در اون دنیا عذاب میشه. توی خواب، زخمی که بشی، بعد از بیدار شدن هم تا چند دقیقه انگار جاش روی بدنت درد میکنه. وقتی غمگین میشی، عمیقا درد میکشی. این گواه خوبیه برای عذاب جهنم! ارمیا: تو هم از این خوابا میبینی؟ آیه لبخند دردناکی زد: بابا میگه همه خواب میبینن. اما همه به یاد نمیارن. بابا میگه خدا بنده هاشو تنها نمیذاره. تو خواب و بیداری حواسش بهشون هست. راه و چاه رو نشونشون میده. ارمیا: دردناک ترین خوابی دیدی چی بود؟ آیه: اینو کسی نمیدونه. هیچ وقت تعریفش نکردم. خیلی قبل تر از شهادت سید مهدی بود. حدودا بیست و شش سالم بود که خواب دیدم یک جنازه رو تشییع میکنن تو محله ما. میدونستم مهدی هستش. درد عمیقی بود. هنوز بعد از این همه سال اونو کاملا حس میکنم. دردی که تو قلبم بود غیر قابل قیاس با دردهای دیگه بود. ارمیا دوباره پرسید: بهترینش چی بود؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
کَربلا‌بَسته‌شُدونوڪرِآواره‌ِشدم اَربعین‌راچه‌کنم؛سَخت‌بهم‌ریختِه‌ام . . .💔 شبتون حسینی 🌙 شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی