•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#حدیث💎 حضرت امیرالمؤمنین علی (عليه السلام): از سيرى ناپذيرى دوری کنید، چه بسا يك بار خوردن كه از خ
#حدیث🦋✨
-امــام حسن (علیهالسلام) :
عجب دارم ازآنها که بهغذاى جسمخود
مىاندیشند; امّا به غذاى روح خود نمى
اندیشند،خوراک ناراحت کننده ازشکم دور مىدارند; امّا قلب خود را با مطالب
هلاکت زا آکنده مى کنند.
|-سفینة البحار ماده طعم
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•••❀•••
هَمہ آرامو قَرارِ این دِل؛
زیـٰارَت دَر اَربعـین است...✋🏻♥️
فَكَيْفَ أَصْبِـرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ..!💔
#اربعیـن🌿🖇
#جامۅنده...
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#تلنگرانه🔗♥
اگه گناه کردی ↯
حداقل بعدش پیشمون باش
امام صادق ؏ ؛
همانا پشیمانے از گناه انسان را
به دست کشیدن از آن وا میدارد
#همینقدرقشنگ^^
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#خدا #دلانه💚🍃
❪🌻🛵❫
خدایا من همان بندهات هستم که هرگاه از همه جا رانده و مانده میشود سراغِ تو می آید. همان که کسی را جز تو ندارد، همان که رهایش کنی کارش تمام است!💛
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#خدا #دلانه🍃
❪🌻🛵❫
خدایا من همان بندهات هستم که هرگاه از همه جا رانده و مانده میشود سراغِ تو می آید. همان که کسی را جز تو ندارد، همان که رهایش کنی کارش تمام است!💛
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•~🥀♥~•
درمڪتبعِشـقشاهبازاستحسیـن
مراتدلاهلنیازاستحسیـن
ســردادندادتنبہذلتآرۍ
جــٰاویدکنندهنمازاستحسیـن
#امام_حسین علیهالسلام
عکس #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_سی_چهار
رها لبخند زد و همان لحظه قطره ای از چشمانش چکید: چند بار بگم کشک بادمجون! نه کشک بادمجون!
احسان سرش را کج کرد: هر چی شما بگی! درست میکنی؟
مهدی و محسن هم گفتن: آره مامان! تو رو خدا درست کن!
رها خندید: قسم چرا میدید؟ باشه! اما من یک روز میفهمم راز این علاقه خاندان شما به کشک بادمجون چیه!
بعد بلند شد که به آشپزخانه برود: برم که شام به موقع آماده بشه. این منچ هم بیارید تو آشپزخونه ادامه بدیم.
رها دم آشپزخانه بود که احسان گفت: دست پخت تو!
رها برگشت و گنگ نگاهش کرد. احسان ادامه داد: دنبال راز ما بودی؟ راز ما دست پخت توئه! هیچ وقت غذاهای بادمجونی رو نخوردیم! هنوزم
هیچ کجا نمیخوریم، جز دست پخت تو! کال از بادمجون بدمون میاد.
مهدی و محسن هم سری به تایید تکان دادند. صدای صدرا از آن سوی هال آمد: پس بهش گفتی باالخره؟ از روزی که زن من شده، داره این
سوال رو میپرسه
!
رها یک دستش را به کمر زد: پس چرا به من نگفتی؟
صدرا شانه ای بالا انداخت: این یک راز بین ما بود! ممکن بود از این راز بر علیه ما استفاده کنی.
همه خندیدند و رها خدا را شکر کرد برای این خنده ها.... زهرا خانم دفترچه بیمه اش را مقابل احسان روی میز گذاشت. احسان اشاره ای به
چای روی میز کرد و گفت: بفرمایید، ناقابل.
حقیقتا من چیز زیادی تو خونه ندارم، همیشه یا بیمارستان هستم یا پایین.
زهرا خانم بله چادر روی سرش را با یک دستش مرتب کرده و با دست دیگر استکان را برداشت:
دستت درد نکنه پسرم. راضی به زحمت نیستم.
راستش این آزمایش بهونه بود تا با هم صحبت کنیم.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_سی_پنج
احسان همینطور که آزمایش را ُمهر میزد، نگاهی به زهرا خانم کرد،دفترچه را مقابلش گذاشت و گفت: چکاب کامل براتون نوشتم. سنو هم
نوشتم. اگه جایی آشنا ندارید، هماهنگ میکنم بیاید بیمارستانی که هستم، کارهاتون سریع انجام بشه.
زهرا خانم گفت: خیر ببینی مادر. هر وقت بهم بگی، میام.
احسان لبخند زد: چشم! حالا هم در خدمت شما هستم. بفرمایید امرتون رو.
زهرا خانم: بخاطر حرف های دیروز اومد.
احسان شرمنده سر به زیر انداخت: من واقعا شرمنده ام! نمیدونم چطور معذرت خواهی کنم.
زهرا خانم لبخندی زد و گفت: نیومدم شرمنده ات کنم. اومدم برات از کسی بگم که شبیه تو نبود، اما دردی مثل تو داشت. ارمیای من، پسر عزیز من، مرد تنهای من. ارمیا هم درد بی پدری کشید، درد بی مادری کشید. حتی عاشق شد و بهش بی احترامی کردن! درد ارمیا، خیلی بیشتر از تو بود، خیلی بیشتر از ایلیا و زینب سادات بود.
نام زینب سادات دل احسان را لرزاند.
زهرا خانم ادامه داد: درد ندونستن اینکه کی هستی و چرا نخواستنت، خیلی بیشتر از دردی هست که تو تجربه کردی. اما ارمیا نشکست! خم
شد، اما نشکست. به خدا ایمان پیدا کرد و روز به روز خودش رو بیشتر بالا کشید. فخرالسادات، مادر سیدمهدی، مادر شد براش. مادری کرد
بدون مادر بودن. مهر ریخت بدون زاییدن. مادر شدن و مادری کردن، به محرم بودن و نبودن نیست پسرم! رها خیلی وقته تو رو پسر خودش
میدونه. رها برات نگرانی هاشو خرج میکنه! برات دلواپس میشه! تو رو جدا از پسرهاش نمیدونه! با خیال راحت دل بده به مادرانه هاش. این مادرانه هارو سالهاست که برات داره. این مادرانه هارو بی منت خرجت....
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
یڪمحبتمیڪنیماراحرم
دعوتڪنی؟
گریھکردنبرشماگفتیاثرداردحسین.💔
صلےاللهعلیڪیااباعبدالله.
شبتون حسینی 🌙
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•°🌱
#سلام_امام_زمانم
آقا سلام
از شما سپاسگزارم
که هر صبح رخصت میدهید
سلامتان کنم، یادتان کنم...
من با این سلام ها تازه میشوم
جان میگیرم و یادم میآید
جان پناه دارم راه بلد دارم...
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
سه شنبه:
ناهار: امام محمد باقر (درود خدا بر او باد)
شام: امام صادق (درود خدا بر او باد)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی