🌺 سلام علی آل یاسین ...
🌟السّلامُ عليكَ
یا نورَ اللهِ الذي یهتدی به المُهتدونَ
🌺سلام بر تو ای نور خدا
که هدایت خواهان به وسیله آن راه مییابند
▪️السَّلامُ عَلَيْك يا بَقيَّةَ اللهِ اَلاعظم
▫️یا صاحب الزمان علیه السلام ادرکنی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
@modafehh
هر روز ، غذای نذری🍽
جمعه ها
ناهار☀️:امام حسن عسکری (درود خدا بر او باد )
شام🌙: حضرت ولیعصر (درود خدا بر او باد)
#غذای_نذری
🍂🍁🍂
@modafehh
🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# امید غریبان تنها کجایی😔🥀
@modafehh
ٺو هزار سال اسٺ منٺظرے!
و من به جاے سرباز...
سربارٺ شدهام!
ڪسر همین یڪ نقطه
ٺعادل دنیا را به هم مےریزد....
#اللهمعجللولیڪالفرج
·
·
@modafehh
#حضرت_زهرا 🌺
آموخت ملک پیش تو پروانه شدن را
دادید به ما سائل این خانه شدن را
مجنون❤️ شدن و آتش میخانه شدن را
ایوان نجف رفتن و دیوانه شدن را
@modafehh
سلام من یکی از اعضاء کانال هستم و میشه توی کانال اعلام کنید که برای یک مریض سرطانی هر چقدر که میتوانند نادعلی بخوانند؟ تا اخر امشب فرصت داره
#ارسالی از اعضاء🌸
#سلام خدمت شما خوبان عزیزانی که قرائت کردند به ایدی مدیریت اعلام کنن که بنده به ایشون اطلاع بدم...🌼👇
@khadem_sh
سپاسگذار حضور شما عزیزان هستیم 🙏
@modafehh
1_1317275.mp3
3.67M
#تلنگری 💌
چکار کنم ؟
چکار کنم ، مَــــــن ....
من باشم اون فرزندی که مادرم زهرا "س"
روی اون حساب میکنه؟
#استاد_شجاعی 🎤
✨ @modafehh
#خاطره ای از حمید اقا🍁
ایشان سال 1393 سه شب در معراج الشهدای خوزستان در نزد شهدای گمنام خوابیدند که همیشه جز بهترین لحظاتشان یاد می کردند.
همیشه عادت داشتند نمازشان را داخل اتاق تاریک و ساکت بخوانند .
همیشه برای نماز صبح صدای اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک به گوش می رسید محاسن زیبایشان خیس از اشک بود.
اولین بار که قرعه به نام ایشان در نیامد و اعزام نشد میگفت ای وای در شهادت بسته شد.
ایشان میگفت اگر قسمت من شهادت باشد من در قزوین هم انشاالله به آن میرسم.
@modafehh
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاه
《 سرزمین غریب 》
🖇نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد … وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب… نگاهش رو پر کرد … چند لحظه موند … نمیدونست چطور باید باهام برخورد کنه… 😳
🔹سوار ماشین که شدیم … این تحیر رو به زبان آورد …
🔻شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید …
🔸زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت … 😒 و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما … با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده …👌
💢 نمیدونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم …یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن …
💠ولی یه چیزی رو میدونستم … به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم… هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم میچرخید … اما سکوت کردم … باید پیش از هر حرفی همه چیز رو میسنجیدم … و من هیچی در مورد اون شخص نمیدونستم …
🍀من رو به خونهای که گرفته بودن برد … یه خونه دوبلکس …بزرگ و دلباز … با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی… ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانههای سنتی انگلیسی … تمام وسایلش شیک و مرتب … 😍🌸
🔰فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود … همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز … حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه … اما به شدت اشتباه میکردن …
💔هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود … برای مادرم …خواهر و برادرهام … من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم … قبل از رفتن … توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده… خودم اینجا بودم … دلم جا مونده بود … با یه علامت سوال بزرگ …❓
⚠️بابا … چرا من رو فرستادی اینجا؟ …⁉️
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•