eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 متأسفم 》 🖇حرفش که تموم شد … هنوز توی شوک بودم … ۲ سال از بحثی که بین‌مون در گرفت، گذشته بود … فکر می‌کردم همه چیز تموم شده اما اینطور نبود … 🔹لحظات سختی بود … واقعا نمی‌دونستم باید چی بگم …برعکس قبل … این بار، موضوع ازدواج بود …💞 🔸نفسم از ته چاه در می‌اومد … به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم … 🔻دکتر دایسون … من در گذشته … به عنوان یه پزشک ماهر و یک استاد … و به عنوان یک شخصیت قابل احترام … برای شما احترام قائل بودم … در حال حاضر هم … عمیقا و از صمیم قلب، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می‌کنم … 💢نفسم بند اومد … 🔹اما مشکل بزرگی وجود داره که به خاطر اون … فقط می‌تونم بگم … متأسفم … 🔸چهره‌اش گرفته شد … سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد … 🔻اگر این مشکل … فقط مسلمان نبودن منه … من تقریبا ۷ ماهی هست که مسلمان شدم … این رو هم باید اضافه کنم …تصمیم من و اسلام آوردنم … کوچکترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره … 🍃✨شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید …چه من رو انتخاب کنید … چه پاسختون مثل قبل، منفی باشه… من کاملا به تصمیم شما احترام می‌گذارم … و حتی اگر خلاف احساس من، باشه … هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان نمیشم … 💠با شنیدن این جملات شوک شدیدتری بهم وارد شد … تپش قلبم رو توی شقیقه و دهنم حس می‌کردم … مغزم از کار افتاده بود و گیج می‌خوردم … هرگز فکرش رو هم نمی‌کردم… یان دایسون … یک روز مسلمان بشه … 🍃✨ ✍ ادامه دارد ... @modafehh •┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلگیرم از خودم ڪه دلم گیر یار نیست اصلا براے آمدنش بی‌قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟ وقتیکه دل بشوق وصالش دچار نیست ؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج @modafehh
❁ ﷽ ❁ جــا نمی‌شــود ، این خنــده‌ها در قاب هیــچ پنجــره‌ای... خنــده‌هایتـــ ، تمــامـ دوربینـــها را عاشــق کرده اســت. @modafehh
یک شنبہ: ناهار: مادر جانـ ؛ حضرت زهرا (درود خدا بر او باد ) شـام : غـریـب مدیـنہ ؛ امام مـجتبے (درود خدا بر او باد ) @modafehh
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بنده‌اش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می‌ترسانند . . . + من هستم ؛ بس نیست برای اینکه دلت قرص بشه؟ نتــرس از چـــــیزی ، مـــن کنارتم ! /۳۶ @modafehh
از ترس با مردم دست نمیدن ، باشه، قبول 🔺ولی کاش از ترس خدا هم : 👈 با دست نمی‌دادند ! 👈 به دست نمی زدند ! 👈 به دست درازی نمی کردند ! 👈 از و دست می کشیدند ! 👈 از دستگیری میکردند ! 👈 و .... وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلیم؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستیم؟؟؟ @modafehh
⭕ اطلاعیه موسسه جهت اعزام یک تیم جهادی در زمینه و (تاریخ اعزام دوشنبه 19 اسفند به مدت ۸روز) به مناطق محروم سیستان و بلوچستان به افراد متخصص در این زمینه ها نیازمند است: پزشک، بنا، جوشکار، گچ کار، کاشی کار، برق کار، تأسیساتی، ایزوله، کارگر ساده و ... ✅ جهت اعلام آمادگی به شماره تلفن09124814883اقای بهرامی تماس بگیرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اكنون گلزار شهدا🌺🌹
💕خاطره ای از حمید آقا💕 اگه یه وقت مهمون داشتیم و نزدیک ترین مغازه به خونه بسته بود،جای دیگه نمیرفت برای خرید!!!!میگفت این بنده خدا به گردن ما حق داره!!!حق همسایه رو باید بجا بیاریم و از ایشون وسیله بخریم چون نزدیک منزل ما هستن...بعد از شهادتش هر وقت بخوام برای نذری چیزی بخرم نگاه میکنم و نزدیک ترین رو به مزار شهدا انتخاب میکنم که حق همسایگی همسرمو به جا بیارم 💓💓💓💓💓 ❣ @modafehh ❣ 💓💓💓💓💓
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 عشق یا هوس 》 🖇مغزم از کار افتاده بود و گیج می‌خوردم … حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه‌مند شده بودم… اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا… 😔 🔹به زحمت ذهنم رو جمع کردم … بعد از حرف‌هایی که اون روز زدیم … فکر می‌کردم … ▫️دیگه صدام در نیومد … 🔸نمی‌تونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرف‌های شما از یک طرف … و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو می‌خورد …تمام عقل و افکارم رو بهم می‌ریخت … گاهی به شدت از شما متنفر می‌شدم … و به خاطر علاقه‌ای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت می‌کردم … اما اراده خدا به سمت دیگه‌ای بود … 🔻همون حرف‌ها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم …اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی‌های فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمی‌تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم … 🔹دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد … 🔸من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … که به رسم اسلام … از شما خواستگاری می‌کنم … 💞 🔻هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم … اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست… ❤️عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم … و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم … در کنار تمام اهانت‌هایی که به شما و تفکر شما کردم … و شما صبورانه برخورد کردید … من هرگز نباید به پدرتون اهانت می کردم … 😔😔 ✍ ادامه دارد ... @modafehh •┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 پاسخ یک نذر 》 🖇اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف‌هاش رو زد … و من به تک تک اونها گوش کردم … و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم… وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد … 😊 🔹هر چند نمی‌دونم پاسخ شما به من چیه … اما حقیقتا خوشحالم … بعد از چهار سال و نیم تلاش … بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید … 🔸از طرفی به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودم … ولی می‌ترسیدم که مناسب هم نباشیم … از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود … و من یک دختر ایرانی از خانواده‌ای نجیب با عفت اخلاقی … و نمی‌دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن … 🔻برگشتم خونه … و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم … بی حال و بی رمق … همون طوری ولو شدم روی تخت … 🍃کجایی بابا؟ … حالا چه کار کنم؟ … چه جوابی بدم؟ … با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ … الان بیشتر از هر لحظه‌ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم … بیای و دستم رو بگیری و به عنوان یه مرد، راهنماییم کنی … ✨بی اختیار گریه می‌کردم و با پدرم حرف می‌زدم … 🔹چهل روز نذر کردم … اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم… گفتم هر چه بادا باد … امرم رو به خدا می‌سپارم … 🔸اما هر چه می‌گذشت … محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می‌گرفت … تا جایی که ترسیدم … 🍃✨خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ … 🔸روز چهلم از راه رسید … تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم … و بخوام برام استخاره کنن … قبل از فشار دادن دکمه‌ها …نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم … 🍃✨خدایا! … اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه … فقط از درگاهت قدرت و توانایی می‌خوام … من، مطیع امر توئم … ▫️و دکمه روی تلفن رو فشار دادم … 🍃✨همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم … بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم … تو پیش از این نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست … ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن … هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌کنیم … و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می‌کنی✨🍃 📖سوره شوری … آیه ۵۲ 🔻و این … پاسخ نذر ۴۰ روزه من بود … ✍ ادامه دارد ... @modafehh •┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
بسم رب الشهداء و الصدیقین...🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدا ⚘☝️ دعاگویتان هستم💛
هر روز ، غذای نذری🍽 دوشنبه ها ناهار☀️: سالار زینب ، سیدالشهداء (درود خدا بر او باد ) شام🌙: زینت عبادت کنندگان ، امام سجاد(درود خدا بر او باد) 🍂🍁🍂 @modafehh 🍁🍂🍁