eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ گفتم: تا کربلا چقدر راه است؟ گفت: چند لحظه ... هر کجا باشی مهمان اویی! رو به قبله بایست و سه بار بگو: ♥️ ┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
+حاج‌آقاپناهیان‌میگفت: آقا صبح به‌عشق‌شماچشم‌بازمیکنه این‌عشق‌فهمیدنےنیست...!🌱 بعدماصبح‌که‌چشم‌بازمیکنیم بجایِ‌عرض‌ارادت‌به‌محضرآقا گوشیامونُ‌چک‌میکنیم! زشته نه ⁉️ ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــــ @modafehh ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــــ
48.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید 🎥 🎥 خیلی جالب هست ☘😃😃 این شبهه رو خیلی ها میگن ... پس کلیپ رو ببینید و جواب این شبهه رو خوب یاد بگیرید.... 🎥🌺🎥 @modafehh 🎥🌺🎥
📿📿ان شاءالله نماز اول وقت به نیت آقامون صاحب الزمان (عج)📿📿
عالی.mp3
5.71M
🔊فایل صوتی 🔰 راه رسیدن به امام زمان...⁉️🔰 🎤 ✅ ┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄ 🆔 @modafehh
حضرت فاطمه عليها السّلام به غلامش مى ‏فرمود: بر پشته ‏ها و بلندي ها بالا رو، چون ديدى نصف قرص خورشيد از افق غروب كرده به من اعلام كن تا دعا كنم... غروب دلگیر جمعه، زمان استجابت دعا 🤲🏻🤲🏻🤲🏻 ┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏میبینی خـــواهــرم برا دفـــاع از حــــرم دارم میـــــرم ولی یه وصیتـــــی دارم🥀🌹🥀🌹 🦋 @modafehh 🦋
📿به نیت حضرت نرجس خاتون عصبانیت به خاطر نماز اول وقت [📸عکس‌بازشود] ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــ @modafehh ــــــــــــــ❀❀❀ــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 گم گشته 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎مادر مدام برای جلسات دادگاه یا پیگیر سایر چیزها نبود ... من بودم و سعید ... سعید هم که حال و روز خوشی نداشت... ضربه‌ای که سر ماجرای پدر خورده بود ... از یه خونه بزرگ با اون همه امکانات مختلف ... از مدرسه گرفته تا هر چیزی که اراده می‌کرد ... حالا اومده بود توی خونه مادربزرگ ... که با حیاطش ... یک سوم خونه قبلیمون نمی‌شد ...😔 🔹برای من که وسط ثروت ... به نداشتن و سخت زندگی کردن عادت کرده بودم ... عوض شدن شرایط به این صورت سخت نبود ... اما اون، فشار شدیدی رو تحمل می‌کرد ... 🔸من کلا با بیشتر وسایلم رفتم یه گوشه حال ... و اتاق رو دادم دستش ... اتاق برای هر دوی ما اندازه بود اما اون به در و دیوار گیر می‌کرد ... آرامش بیشتر اون ... فشار کمتری روی مادر وارد می‌کرد ... مادری که بیش از حد، تحت فشار بود ...💔 ▫️توی حال دراز کشیده بودم که یهو با وحشت صدام کرد ...🗣 - مهران پاشو ... پاشو مهران مارم🐍 نیست ... 🔸گیج و خسته چشمهام رو باز کردم ... بارت نیست؟ ... بار چیت نیست؟ ... کری؟ ... میگم مار ... مارم گم شده ... مثل فنر از جا پریدم ...😳 🔻یه بار دیگه بگو ... چیت گم شده؟ ... به کر بودنت ... خنگی هم اضافه شد ... هفته پیش خریده بودمش ... ▫️سریع از جا بلند شدم ... تو مار خریدی؟ ... مار واقعی؟ ... آره بابا ... مار واقعی ...🐍 🔸آخه با کدوم عقلت همچین کاری کردی؟ ... نگفتی نیشت میزنه؟ ... - بابا طرف گفت زهری نیست ... مارش آبیه ...🐍 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ @modafehh