#تلنگر🧐
شیطان میگه: همین یڪ بار|°•|گناه ڪن|°•|،
بعدش دیگه خوب شو!
/۹یوسف/
خــدا میگه: باهمین یڪ گناه ،ممکنه
ّ|°•|دلت|°•|بمیره و هرگز توبه نکنی،
وتا ابد جهنمی بشی...!!
/۸۱بقره/
#حواستهست؟
#کارشیطانوسوسهاستنهاجبار...
@modafehh
کتاب سلوک با همسر
" نه حرف من، نه حرف تو، حرف خدا "
🔺 این کتاب راهی جلوی پای ما قرار می دهد تا به خدا نزدیکتر شویم اما از راهی متفاوت که شاید خیلی حواسمان به آن نبوده است!!
312صفحه|جلد سخت|50,000تومان
قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: 45,000 تومان
خرید از طریق ایتا👇
@milad_m25
#یکفنجانحالخوب ☕️
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه
احزاب/۴
من که #دو قلب درون سینهیتان نگذاشتهام،که #جزمن عشقی داشته باشید...
@modafehh
* 🍀﷽🍀
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_دوم
همانطور که محو صدای آرام و قشنگش شده بودم، قبل از سارا جزوه را گرفتم و گفتم:
–خواهش می کنم، بعد خنده ایی کردم و گفتم:
– جزوه ام شده مارکوپولو، بالاخره به دستم رسید.
با چشمهای گرد شده، سارا را نگاه کردوگفت:
–منظورت از دوستت ایشون بودند؟
سارا با دست پاچگی گفت:
–حالا چه فرقی داره
با دلخوری به سارا گفت:
–کاش می گفتی، بعدهم برگشت به طرفم وبا حالتی شرمنده گفت:
–حلال کنید من نمی دونستم...نذاشتم حرفش راادامه دهد، فوری گفتم:
–اشکالی نداره، اصلا مهم نیست.
سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت، کمی بیشتر به طرف سارا متمایل شدو باهاش دست دادو گفت:
–کلاس آخررو نمیای؟
سارا گفت:
– نه، با بچه ها می خواهیم بریم بیرون.
نگاهی به من و بقیه ی بچه ها انداخت وهمانطور که دستش را از دست سارا بیرون می کشید گفت:
–پس من میرم کلاس.
سرش را به طرف من برگرداند و بدون این که نگاهم کند گفت:
–ممنون بابت جزوه.
فوری خداحافظی کردو رفت.
بعد از رفتنش به سارا گفتم:
–چرا نگفتی اونم با شما بیاد؟
سارا پوزخندی زدو گفت:
–اون این جور جمع هارو نمی پسنده.
اخم کردم.
– کدوم جور؟
-مختلط...
-یعنی چی؟
-یعنی اون پسر جماعت را حساب نمی کنه، چه برسه باهاشون بیرون بره.
–سارا!این دختره تو کلاس ماست؟
–آره.
با تعجب گفتم:
– چرا من تا حالا متوجه اش نشدم؟ سارا همانطور که نگاهم می کرد گفت:
–کلا راحیل با کسی کاری نداره،آرومه و سرش تو کار خودشه.
سارا پیش بقیه رفت که گرم حرف زدن بودندو گفت:
–بچه ها بریم دیگه.
نمی دانم چرا این دختر، چی بود اسمش، راحیل،
توجهم را جلب کرد.
چقدر جذبه داشت، فکر کنم کمی از خود شیفته هم بود، حتی در چشم هایم نگاه هم نکرد.صدای سارا در سرم اکو می شد،"او پسر جماعت را حساب نمی کند."
دلم خواست رفتارش با من متفاوت باشد تابقیه بخصوص سارا شوکه بشوند...منی که همه ی دخترها دوست دارند هم کلامم شوند و تحویلم می گیرند،او حتی افتخار ندادکه نگاهم کند...
سارا با تکون دادن دستش مقابل چشم هایم، گفت:
– کجایی آرش؟ تو نمیای؟
– گفتم که نه، کار دارم باید برم.
-باشه پس خداحافظ ما رفتیم.
از بقیه ی بچه ها هم خداحافظی کردم و به طرف خانه راه افتادم...
🌺🌺🌺
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
➯@modafehh
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#السلامعلیڪیااباعبدلله~•°
✨ گرجملہ کائناٺ برانــندتورا
آن ڪس ڪه پناهٺ بدهد،باز حسیڹ اسٺ
✨ماهی ڪه بہ هرڪلبه تاریڪ بتابد
شاهے ڪه به سائل نڪندناز، حسیڹ اسٺ
بھ نیت زیارتش هرصبح مۍخوانیم♥
💫 | صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟
#السلامعلیڪیااباعبدالله🌱
#صباحڪمحسینۍ
#من_ماسک_میزنم
@modafehh
پنج شنبہ: ناهار : جواد الائـمہ؛امام محمد تقی (درود خدا بر او باد)
شـام : هادی دلـها ؛امام علی النقی(درود خـدا بر او باد)
┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
[خیالبافۍچقدرزیباستایکاش
همینکہمۍبافتمتنمۍکردم!]🌱(:
@modafehh
حاج حسین یکتا: بچهها دلاتونُ تحویل ارباب بدید! دلت رو بده تحویل ارباب و بگو شب اول قبر سالم تحویلم بده!
@modafehh
⚜شب و روزِ مبارک!
💠حضرت آیت الله خامنه ای:
💢بعداز نماز های واجب،دیگر هرچه توانستید، مستحبات،دعاوبقیه کارها را انجام دهید.ان شاءالله خدای متعال هم راه هارا باز می کند.
💠در روایتی از امیرالمؤمنین(ع)نقل شده است:
💢«اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد،درروز۲۵ذی القعده{دحوالارض}بوده است؛بنابراین اگر کسی آن روزرا روزه بگیردوآن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یک صدسال دارد؛عبادت صدساله ای که روز های آن رابه روزه وشب های آن را به عبادت گذرانیده است».
📚المراقبات،ص۱۸۶و۱۸۷
@modafehh
یک لحظه سخن ... 🍂
میدونی شیرین ترین شورے عالم چیه؟
تا حالا شده با آب شور سیراب شے؟
میگن شیرین ترین شورے عالم «اشکِ»
و تنها کسی که با آب شور سیراب میکنه .....💔
ارباب ما حُسینه ...🌱
ان شاءالله که امشب بتونیم یک دل سیر گریه کنیم ....🥀
و با اشک بر حسین علیه السلام❤️ سیراب بشیم .....
اللهم ارزقنا توفیق الشهادت ...💔
بسم الله الرحمن الرحیم
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِل هَ إِلاّ هُو ، عالمُ الْغَیْبِ والشَّهادَة ، العَزیزُ الحَکیمُ ، الغَفُورُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
همه با هم زمزمه کنیم دعای سلامتی امام زمان عج الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
من بدی کردهام اما تو مرا بد نزنی
بعد یک عمر که این بندهات آمد نزنی
با همین روی سیاهش به تو رو زد نزنی
روی پیشانی او مهر نیاید نزنی
باز کن بند اسیری ز گرفتاری را
شامل لطف خودت کن تو گنهکاری را
من خجالت زدهام بیشتر آبم نکنی
به تو اصلا نمیاید که حسابم نکنی
همه کردند خرابم تو خرابم نکنی
بیجوابم نگذاری و جوابم نکنی
یابن الحسن. یابن الحسن.
یابن الحسن. یابن الحسن.
بزارید امشب روضه رو اینجوری شروع کنیم ......
بیشتر بفهمیم حال ارباب رو .....
خاطره ای تقدیم کنم ...
پدر و پسر با هم تو عملیات بودن
پسر شهید شد
فرمانده میگه پدر اومد پیش من گفت
بچه ام یکی دو ساعته ازش خبری ندارم
کجاست خبری داری
میگه من می دونستم شهید شده
ولی نمی تونستم بگم
خیلی سخته خبر شهادت به یک پدر دادن. به یک مادر دادن خیلی سخته
گفتم کنار این خاکریز ها یک سری مجروح هستند
برو شاید بچه ات اونجا باشه
رفت و پیدا نکرد داشت میومد
ی چند تا از پیکر های شهدا رو زمین بود
یهو دیدم ایستاد
خیره خیره داره به یک پیکری نگاه میکنه
ی بدنی مقابل او بود این بدن سر نداشت
ولی بدن بچه شو شناخته بود
مگه برای اینکه پدر بچه شو بشناسه
حتما باید بدن سر داشته باشه
پدر بچه شو بی سر هم می شناسه
نگاه به این بدن بی سر کرد
یهو زانو ها سست شد
نشست
گفت اسلام علیک یا ابا عبدالله
گمان کنم میخواست سر بچه شو به زانو بگیره
دستو این ور اون ور بدن گذاشت
خم شد
رگ های بریده بچه شو بوسه ای زد
خیلی معطلش نکرد
نارنجک ها و خشاب هارو برداشت و حرکت کرد
میگه به ما که رسید میگفت بچه مو پیدا کردم
شنیدم حسین روز عاشورا صورت رو صورت جوونش گذاشت
دوست داشتم
صورت به صورت جوونم بذارم
ولی جوون من صورت نداشت
و من کاری کردم حسین نکرده
من کار زینبی کردم
مقدمه روضه ها و ناله ها باشه
بزرگوار حاج آقا ماندگاری
میگه از ایشون از آقای پناهیان
شنیدیم خیلی صحنه های جانسوز تو دفاع مقدس ما رقم خورد
داغ هایی که رزمنده ها دیدن
ولی یک جا توی دفاع مقدس نداشتیم یک پسر مقابل باباش تیکه تیکه بشه
این بزرگوار میگفت نداشتیم
میگه یکی از دوستای ما رزمنده .مدافع حرم
میگه رفتم پیش حاج آقا ماندگاری
گفتم یک دو دقیقه کارتون دارم
حاج آقا اومد
میگه گفتم حاج آقا
من غیر از عاشورای حسین یک جای دیگه دیدم
که یک جوانی ماقبل باباش تکه تکه شه
کجا دیدی
گفت
استان الانبار عراق روستای ناظم التقسیم
ابو حبیب توپچی 106ما بود
پسر 18سالش هم ور دس خودش بود
ما تو ارتفاعات بودیم
تو ارتفاع صد متری
توپ 106ما پایین بود
پسرش نشست پشت توپ از روی دژ این توپ رو بیاره بالا
ابو حبیب بیسیم به دست داشت نگاه میکرد
پسر از روی این شیب داشت میومد بالا
یهو لنکروز داعشی ها از اون طرف اومد بالا
تیربار چهارده و نیم اش رو گرفت به سمت بچه ها
این تیر گلوله اش اگه به دست بخوره میکنه
به پا بخوره متلاشی میکنه
یک و نیم برابر دوشکا قدرتشه
گفت گرفت این تیربار روی بچه ها و روی توپ 106
جلوی چشمای ابو حبیب پسرش حبیب
بیش از ده تا گلوله ی این تیربار بهش اصابت کرد
تکه تکه شد
میگه ابو حبیب رو من از بالا می دیدم
بیسیم به دست ی لا اله الا الله از ته دل گفت
و نشست و دیگه پا نشد
و گفت دیگه باقی شو نمیگم برا خودم بمونه
میگه ما تو عراق که بودیم خیلی با ابو حبیب رفیق بودیم
چایی هامون رو می رفتیم خونه شون میخوردیم
میومدم مینشستم
رو میکرد میگفت حبیب عموت چای پر رنگ نمیخوره
چایی ایرانی براش بریز
اربعین رفته ها بلدن تو این موکب ها میرسی میگه چای ایرانی چای عراقی
میگفت وقتی که حبیب شهید شد سه سال گذشت
روی روبه رو شدن با ابو حبیب من نداشتم
ی اربعینی پیاده به سمت کربلا
یکی از فرمانده های همین جریان مدافعین حرم
به من گفت فلانی بیا بریم ابوحبیب رو ببینیم
رفتیم سراغش
وارد شدیم. نشستیم
دیدم همینجور نشسته همین جور داره خیره خیره نگاه میکنه با خودش حرف میزنه افسردگی
سه سال گذشته ها
تا ما رو شناخت پاشد گفت فلانی چرا به ما سر نمیزنی دلمون تنگ شده بود
یهو رو کرد به دیوار خالی که اونجا بود
گفت حبیب پاشو برا عموت جایی بریز
عموت چای پررنگ نمیخوره براش چای ایرانی بریز
نگاه کردم دیدم داره با دیوار حرف میزنه
😔😔
هر مهمانی که اومد ی بار گفت حبیب پاشو جایی بریز
این حال پدریه که جلو چشمش بچه اش تکه تکه شده
حالا می فهمی ی خورده حال حسین رو
حق داری آقا
بشینی نگاه کنی فقط بگی ولدی. ولدی
ولدی . علی. علی
عجیب این که میگن علی اکبر هنوز جان داشت حسین رسید
پا رو زمین کشیده میشد
ای شهدا این روضه هدیه به شماست مال شماست
حاج ابراهیم آقای همت
حاج قاسم اقای سیلمانی
حسین آقای خرازی
بیاین پای این روضه بیقراری کنید
شما علی اکبر های این انقلاب رو دیدید
بدن هاشون پاره پاره شد
آخ حسین
نشست بالا سر جوونش
میگن سر رو به روی زانو گرفته بود حسین دل آروم نشد
سر به سینه چسبوند بیقرار تر شد
یهو سر خم کرد صورت گذاشت به صورت علی اکبر اش
و این قصه پیش از آن بود که جان مفارقت کنه
میگه دست انداخت تو دهان علی اکبر لخته های خون بیرون کشید
ی صدایی از گلو اومد و از تب و تاب افتاد
یهو حسین گفت علی بعد تو دیگه خاک بر سر دنیا
علی تو راحت شدی
پاشو ببین بابات تنها مونده
یهو ی دستی رو شونه حسین نشست
ی کسی باید به داد حسین برسه
کربلا رفته های میدونن خیمه گاه کجاست
مقام علی اکبر کجاست
ی صدای زنانه ای گفت داداش چیکار داری میکنی
تا نگاش به زینب افتاد
شیخ مفید نوشته
بازوی زینب رو گرفت گفت برو
چرا اومدی تو نامحرم ها
حرفم اینه
کاش دست علی باز بود
علی هم دست زهرا رو می گرفت ...
ای مادر. ای مادر. ای مادر
ای حسین. حسین. حسین.
مظلوم حسین. غریب حسین.
عطشان حسین.
ارباب بی کفن ........
لا اقل این جسم عریان مانده را دفنش کنید
نامروت ها کسی اینقدر ظالم میشود
اگه ببینی ی تصادفی ی سخته ای بیرون پیش اومده ی نفر از دنیا رفته
حتی اگه کسی رو نداشته باشه
بالاخره ی عده ای میان زیر بدنشو میگیرن میبرنش
زود میبرم دفنش میکنن
خاکش میکنن
آخه میگن بده میت نباید رو زمین بمونه
میگه همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام سجاد داره گریه میکنه
چی شده عزیز برادرم
فرمود عمه جان مگه نمیبنی
این نامردا دارن کشته های خودشون رو خاک میکنن
اما میبینی بابای منو بدنشو همینطور برهنه رها کرده اند
حسین. حسین. حسین.
پیغمبر وارد شد دید بی بی دو عالم. داره گریه میکنه
عرضه داشت بابا بچه ام داره باهام حرف میزنه
فرمود دخترم
تو هم که در رحم خدیجه سلام الله علیها بودی باهاش حرف میزدی
آرومش میکردی
عرضه داشت آخه باباجان آرومم که نمیکنه
تازه ی حرفهایی داره میزنه منو بهم ریخته
چی داره میگه دخترم
هی دو سه روزه داره میگه اناالغریب
انالغریب. انالغریب
اما امروز من فاطمه رو بهم ریخته
چرا
آخه هی داره میگه اناالعطشان
اناالعطشان
پیغمبر شروع کرد روضه بخونه
گریه کن هم بی بی دو عالم
فرمود دخترم حسین اتو اینجوری کربلا میکشنش
شب جمعه است
اگه شب جمعه نبود این حرفها رو نمی زدم
نمی دونم چجوری پیغمبر روضه خونده
اما یهو میگن صدای این خانم بلند شد
شروع کرد بلند بلند برای حسین اش گریه کنه
مادر برات بمیره
نمی دونم پیغمبر چجور با دخترش روضه خونده
الان جا داره این شعر رو با هم زمزمه کنیم .شاید اینجور روضه خونده
مونده روی زمین
پیکر تو رهااااا
اسلام علی من دفن اهل قری
خواهرت اگه نیست
رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا
ببخشید امشب خیلی اذیت شدید
منو حلال کنید
ان شاءالله بحق جوون امام حسین علیه السلام
بحق اون جوونهای مدافع حرم .مدافع وطن .جوونهایی که توی هشت سال دفاع مقدس جانانه دفاع کردند
خدایا
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا گناه های ما رو ببخش و بیامرز
خدایا ما رو پاک بپذیر
خدایا ما رو خالص بگردان
خدایا نعمت اشک بر حسین از ما مگیر
سایه مقام معظم رهبری مستدام بدار
خدایا خودت کمک کن بتونیم برا حسین ات برا مهدی فاطمه جوونی کنیم
خدایا خودت کمک کن جوونیمون با گناه از بین نره
خدایا بیمار هارو شفا عنایت بگردان
نثار علی اکبر (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام )
(صلوات )
AUD-20190109-WA0008.mp3
15.54M
حتما گوش بدید 🥀
التماس دعا ✨
#طلبوصل♥️°•.
آرزوهایمفقط یڪ¹جا خلاصهمیشود
«ڪربلا»رویاےقصر آرزوهاےمݩاسٺ
#اللهمالرزقناحـــرم
#شبتوݩڪربلایی✌️
@modafehh
آقاۍ دلم❣
شما ڪه باشید
مگر ڪسی گم میشود؟!😌
اقا نظرے ڪن
ڪه روزمون بی گناه باشه
به نیٺ شادے دل شما
صلی الله علیڪ یا صاحب الزمان
#سلامباباۍخوبم
#اللّهمُ_عَجِّل_لِوَلیّڪَ_الفَرَج
@modafehh
جمعه: ناهار : امام حسن عسگری؛ (درود خدا بر او باد)
شـام : حضرت ولیعصر ؛ (درود خـدا بر او باد)
═✧❁🌷@modafehh🌷❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 چگونه گناه نکنیم "جلسه دوم"
👤•.استاد رائفی پور•.
✔ پیشنهاد ویژه👌👌
@modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 بسم رب الزهرا سلام علیکم _ان شاء الله از امشب می خواهیم یا جدیت تمام وبایاری وکمک خد
35روز دیگه محرمه ها . . . ❤️
اونهایی هم که این چله رو شروع نکردند میتونند از امروز شروع کنند ...🍃🍂