eitaa logo
"کنجِ حرم"
270 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امام حسین عليه السلام 🔸إنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ 🔹بی گمان ما، دلهایشان از هر ، و است. 📗بحار الأنوار ج65 ص154
شلمچہ...🥀 گفتند بہ غېر از شھادت دگر چہ آرزۈېې دارې..؟💔 گفتم در کنار شھادت ( کانال کمېل شلمچہ..! شھآدت معناې گرانبھاېې‌ست کہ نصېب هرکس نمېشود...🥀🤲🏻
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): به یکدیگر هدیه بدهید ،زیرا کینه ها را از بین می برد .🌸
بله درسته کار زشتیه. استغفر الله
بله درسته انشالله
بسم رب الحسین
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
Γ‌‌📺🌿ꜛꜜ یڪی از خوبۍ هاے غیبت اینھ ڪه چــی!؟✨❫
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): به یکدیگر هدیه بدهید ،زیرا کینه ها را از بین می برد .🌸
از میان اشکال هندسی عاشق شش گوشه‌ام...
••✾💕✾•• و تو در قاب "چــا دُر ت" خوب دل می‌برۍ از اهل آسمـان😌🧡✨'
* 💞﷽💞 قسمت(۷۶). دو روز مونده بود به عروسیمون که جهیزیه مونو بردیم چیدیم همه چیزی اون طوری که دلم میخواست اتفاق افتاد شب قبل عروسی من رفتم خونه .امیر هم رفت خونشون تو اتاقم دراز کشیده بودم که مریم اومد داخل مریم : میتونم بیام داخل - بله بفرمایین مریم اومد جلوم نشست و اشک تو چشمام حلقه زده بود مریم : ای کاش مادرت اینجا بود 😔 - مریم جون مادرم همیشه بامنه هر کجا ،هر لحظه ،شما هم کمتر از مادر نبودین برام 😢 ( بغلش کردم ) مریم جون خیلی دوستتون دارم صبح شد و امیر اومد خونمون در حالی که من هنوز خواب بودم امیر : سارای من،سارا جان بیدار نمیشی؟ - نمیشه یه کم دیگه بخوابم ،دیشب تا صبح نخوابیدم امیر: یعنی من تا حالا عروسی ندیدم که روز عروسیش تا لنگ ظهر خوابیده باشه😂 -(چشمامو نیمه باز کردمو نگاهش کردم) مگه شما جز آسفالت و تسبیح چیزه دیگه ای هم میبینین برادر😂 امیر : بله که میبینیم شما کجاشو خبر داری😅 - عع یه نمونه اشو بگین ماهم فیض ببریم برادر 😜 امیر: هووووممم بزار فکر کنم - اوووو پس نمونه خیلی داری ،از قدیم میگفتن از آن نترس که هایو هو دارد ،از آن بترس که سر به تو دارد ،دارم به تو میگم هااا😂 امیر: استغفرلله ،پاشو پاشو خواستم خوابت بپره یه چی گفتم ،من میرم پایین تو هم زود بیا - اررررره جون خودت ،تو گفتی و من باور کردم😉 ،باشه برو
* 💞﷽💞 قسمت(۷۷). دست و صورتمو شستم و لباسمو پوشیدم برم پایین که گوشیم زنگ خورد عاطفه بود - آخ که چقدر دلم برات تنگ شده عاطی عاطی: سارا اصلا حالم خوب نیست؟😢 - چرا ؟ عاطی: این چه کاریه که میخوای انجام بدی!چرا میخوای آینده تو خراب کنی - واااااییی عاطی یادم رفت بهت بگم 😂 عاطی: چیو - اینکه من دیگه نمیخوام برم ،میخوام با امیر زندگی کنم عاطی: برو بابا دروغ میگی که آرومم کنی - به جون آقا سیدت راست میگم 😂 عاطی: جونه شوهرمو الکی قسم نخور 😡 - به خاک مامان فاطمه ،عاشقش شدم ( صدای جیغش،گوشمو کر کرده بود) هوووو چته تو گوشی دم گوشمه هاااا عاطی: سارا میکشمت ،پوستتو میکنم الان به من میگی،میدونی چه حالی داشتم این مدت - جبران میکنم فعلا من برم شاه دوماد پایین منتظرمه عاطی: باشه ..واااییی چی بپوشم من بای بای - دیووونه😂 از پله ها رفتم پایین مریم جون لقمه به دست دم در منتظر من بود - الهی فداتون بشم چقدر ماهین شما مریم: خوبه حالا لوس نشو برو که زیر پای امیر اقا علف سبز شد 😅 - واییی اره اره بیچاره فعلا مریم: در امان خدا رفتم دم در دیدم امیر نیست به گوشیش زنگ زدم - الو امیر کجایی؟ امیر : شرمنده بانو جان دیر کردی پشیمون شدم رفتم - عع لوووس نشو دیگه بیا امیر : شرمنده خواهر دیگه خودتون باید بیاین دنبالم تماس و قطع کرد - واااا پسره لوووس رفتم سمت ماشین که خودم برم ارایشگاه دیدم داخل ماشین نشسته 😅 - خیلی بیمزه بود 😒 امیر : ها ها ها😂😂 سوار ماشین شدم و رفتیم سمت آرایشگاه ساعت دو بود که آماده شده بودم شماره امیرو گرفتم - سلام برادر امیر : سلام خواهر - برادر من آماده ام منتظر شمام امیر : ببخشید خواهر من که ماشین ندارم شما بیاین دنبال من 😄 - وااا امییر امیر: جاااانه امیر - بیا دیگه دیر میشه هاا امیر : میترسم بیام بیرون دخترا بدزدنم 😜 - نترس بابا تو تا آخر عمر بیخ ریشه خودمی زود بیا منتظرم امیر: بیا بیرون دم درم - واااییی شوخی نکن 😍 الان میام رفتم بیرون امیر اومد جلو با یه دسته گل ،گل مریم امیر: تقدیم به همسر عزیزم - واییی امیر چه خوشگل شدی امیر : ععع اختیار دارین شما هم خوشگل شدین