هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
〽️ آقای نوبخت که این توییت را زده، شاید فراموش کرده باشد اما اسناد تاریخی و فضای مجازی فراموش نکرده که در آخرین روزهای دولت حسن روحانی نامهای از طرف رئیس دفتر رئیس جمهور وقت خطاب به نوبخت صادر شد که در آن صراحتا نوشته شده بود، تمام موجودی خزانه بر اساس درخواستهای جنابعالی تخلیه شده! بله آقای نوبخت بیجهت نبود که علی علیهالسلام فرمود: از جمله كمکهاى خداوند بر ضد دروغگويان، فراموشى است.
✍ حمید رسایی نماینده مجلس شورای اسلامی
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C80227ca04c
هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
〽️روزنامه اصلاح طلب: دولت رئیسی مسیر را برای دولت پزشکیان هموار کرده/ کشور روی ریل پیشرفت است
نرخ بیکاری در سالهای فعالیت دولت سیزدهم روند کاهشی داشته و از 9.2 درصد در سال 1400 به 8.1 درصد در سال 1402 رسیده است.
روزنامه شرق نوشت: آمارها و شاخصهای اقتصادی روایت میکنند که کشور روی ریل پیشرفت است و مسیر اقتصاد در دولت سیزدهم برای دولت چهاردهم هموار شده است.
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C80227ca04c
هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〽️عهدی که رئیس جمهور شهید با ملت در تحلیف خود بست چه بود؟
#عهد_خدمت
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C80227ca04c
هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
〽️صفحه اول روزنامه های رسمی کشور ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C80227ca04c
🔴پزشکیان، ظریف را معاون راهبردیاش کرد
🔹مسعود پزشکیان در حکمی محمدجواد ظریف را به عنوان معاون راهبردی و محمدجعفر قائم پناه را به عنوان معاون امور اجرایی رئیسجمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری منصوب کرد.
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥باورتون میشه پزشکیان بعد از اون نطق آتشین و طوفانی در مورد مقاومت و فلسطین در روز تحلیف صاحب این تفکر رو به معاونت خودش منصوب کرده باشه!
تفکری که هیچ تعریف و شناختی از فلسفه ایجادی اسراییل به عنوان غده سرطانی نداره!
نه به آیات قرآن در این زمینه باور دارن، نه به احادیث پیامبر و اهل بیتشون (ع) در باب دفاع از مظلوم ، و نه واژه دارالاسلام به گوششون خورده ، و نه به واژه امت واحده اسلامی اعتقاد دارند، و نه حرفهای امام راحل رو قبول دارن ونه اعتقادی به حرفهای رهبری دارن ونه از چیزی به نام ارض موعود یهود و فلسفه آخرالزمانی نیل تا فرات مطلع هستن و نه قدرت فهم عمق استراتژیک رو دارن ، و نه حتی به منفعت اقتصادی از دست رفته حاصل از اتصال آتی خلیج عقبه و دریای مدیترانه چیزی میفهمن
با این انتصاب شاید مجبور باشیم تحملش کنیم؛ اما سکوت نه...
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
مدثر
🎥باورتون میشه پزشکیان بعد از اون نطق آتشین و طوفانی در مورد مقاومت و فلسطین در روز تحلیف صاحب این تف
ایشان در این کلیپ
صراحتا اعلام می دارد
مردم خواستار تغییر فرمان حاکمیت نسبت به غزه و فلسطین هستند
و حاکمیت نباید داغ تر از خود فلسطینی ها باشد
حالا کی طبق معمول همیشگی زیر بار حرف هایشان نروند و تکذیب کنند
هدایت شده از هیأت منتظران المهدی عج
عالیرتبگان نظامی ایران در عراق و لبنان و سوریه به شهادت میرسند و عالیرتبگان نظامی فلسطین ، در ایران.
تلخ است؛ ولی از جغرافیا و خاور میانه جدیدی حکایت دارد که شعارهای پوچی چون <نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران> را در خود میبلعد.
جهان ، بی مرزتر از همیشه است و انسان ، در آستانه پوست انداختن و از پوسته مرزها و انشعابهای غصبی در آمدن.
و پایان این بیقراری بهشت است...
#اسماعیل_هنیه
Aminikhaah
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🌷 به #خونخواهی_هنیه_عزیز
#مرگ_بر_اسرائیل #شعر_پایداری
(شعرخوانی آقای محمد رسولی در مراسم اقامه نماز بر پیکر شهید هنیه به امامت رهبر انقلاب در دانشگاه تهران)
دلم خون است و لبریز است از داغ پریشانی
که ابراهیم در آتش، که اسماعیل قربانی
دوباره در همین جا، پیکری در بین تابوتی
دوباره میشود تکرار آن صبح زمستانی
کجایی حاج محمود این جماعت سخت دلتنگاند
بخوان یک بار دیگر نوحهی قاسم سلیمانی
به خونخواهی مهمان عزیزی آمدیم اینجا
که خواهد ماند ردّ خون او در یاد مهمانی
دریغ از ما که راحت بگذریم از خون مظلومش
چنین مهماننوازی نیست در قاموس ایرانی
ببین تصویر وحدت را که در یک روز میریزد
برای یک هدف، خون فلسطینی و لبنانی
#فلسطین مرز اسلام است و قلبش #غزه است امروز
اگر جز این میاندیشی بگو از دین چه میدانی؟
به حکام خیانتکار سازشکار باید گفت
خجالت میکشد اسلام از این رسم مسلمانی
به تار عنکبوتی تکیه دادید ای تبهکاران
امان از مستی دنیا، امان از سست پیمانی
اگر غسل طهارت میکنید از آب زمزم هم
بماند تا ابد ننگ خیانت روی پیشانی
مسلمانها! مسیحیها! یهودیها! به پا خیزید
که این خونخوار بی وجدان ندارد دین و ایمانی
تقلا میکند در باتلاق خون و معلوم است
پی نابودی خویش است این دیوانهی جانی
اگر میشد، تمام کودکان غزه را میکشت
که این افعال برمیآید از این روح شیطانی
هنیه رفت در ظاهر ولی باور کن اسرائیل
حماس است آنکه خواهد ماند، اما تو نمیمانی
ز یاد نقشهها هم نام نحست محو خواهد شد
در آن طوفان پایانی، در آن پایان طوفانی
الا ای قدس ای مرز شرف، والتین والزیتون
به خاک تشنهی تو میرسد آن روز بارانی
فلسطین میشود آزاد، دیدم این بشارت را
در آن مردی که میگوید اذان بر روی ویرانی
شب آزادی از خون شهیدان لاله میروید
و خواهد شد در آن شب مسجدالاقصی چراغانی
پس از عمری جهاد اینک بخواب آرام اسماعیل
که برخیزد به خونخواهیات اسماعیل قاآنی
مبارک باد اسماعیل اینسان رفتن از دنیا
که قامت بسته بر تابوت تو یار خراسانی
هنیئا لک شهیدالله، شهید الحق، شهید القدس
شهید راه آزادی، شهید زخم طولانی
شهادت میدهم که مذهب سرخت شهادت بود
تو هم از پیروان راه سالار شهیدانی
حسین! ای اسوهی آزادگان ای جان مظلومان!
تو را اینگونه خواهم خواند در این بیت پایانی
"پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی"
✍ #محمد_رسولی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایشون دکتر خلیلی یکی از مجرب ترین متخصصین ایمیونولوژی در دنیا هستند و اصالتا بچه محله شمشیر آباد خرم آباد لرستان هستند و از افتخارات ایران در دنیا هستند .(قاتل سیستم ایمنی بدن چیه؟)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══✼🍃🍃✼═
💠 حال و هوای اربعین
از دوربین چند بلاگرهای اروپایی، آمریکایی
این مقدار از سخاوت باور کردنی نیست...
#کربلا
#اربعین
#پیاده_روی
هدایت شده از هیأت منتظران المهدی عج
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود😭
میخوام بگم امام زمان تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔😭 ...
کمکمون کن بتونیم اونجوری که میخوای خونه دلمون براتون آماده کنیم
وبرات کار کنیم
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین با شما باشیم؟!😭🙏
میشه درد ما رو دوا کنید
💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین
*کپی با ذکر صلوات*
🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁*
🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
شخصی از معتمدین اصفهان نقل میکرد که در ایام جوانی، زمانی که تازه ازدواج کرده بودم، خواب دیدم که در حیاط منزلمان در کنار حوض آب نشسته ام. ناگهان از میان چاه آب، مار بزرگی سر بیرون آورد و پاهایم را نیش زد. این مطلب گذشت و باز چند شب دیگر خواب دیدم که یک مار دو سر، هر دو پای مرا تا زانو بلعیده است و من در عالم خواب به شدت زجر می کشیدم. و باز فردای آن روز خوابی قریب به این مضمون دیدم که جزئیات آن در ذهنم نماند. این خواب های عجیب و معنی دار، من را به فکر انداخت که حتما مفهوم آن را پیدا کنم و به دنبال سرّ آن بگردم.
نزدیکی های ماه مبارک رمضان بود که در چهار باغ بالا، جناب صمصام را دیدم که روی سکویی نشسته بودند و خوشه ای انگور را دانه دانه می کردند و یکی به اسبشان می دادند و یکی خودشان می خوردند. رفتم نزدیک ایشان و سلام کردم. ایشان هم جوابی گفتند و انگورها را دانه می کردند. من هم فرصت را غنیمت شمردم و داستان خواب هایم را برای ایشان نقل کردم. جناب صمصام هم وقتی انگور خوردنشان تمام شد بدون این که حتی سرشان را بالا بیاورند
فرمودند: چرا میذاری زنت با پای لخت و بدون جوراب توی کوچه و خیابون قدم بزنه؟ اون مارها، نگاه جوون های نامحر محله است که پاهای تو را نیش می زنند. بنده که از این تعبیر عجیب جناب صمصام یکه خورده بودم و اشاره دقیق ایشان مرا حیرت زده کرده بود، عرض کردم : آقا پس چرا مارها پاهای مرا نیش میزدند و میجویدند؟
چرا پاهای زنم را در خواب ندیدم؟ ایشان باز فرمودند:به چ اجازه می دهی با پاهای لخت توی کوچه قدم بزند. اگر تو به او تکلیف کنی که حجاب بگیرد او حتما قبول می کند. پس مسئول این گناه خود تو هستی! مارها هم پای تو را نیش می زنند. این سخن جناب صمصام آن قدر عجیب و با نفوذ بود که من همان لحظه سراسیمه به خانه رفتم و با همسرم ماوقع را در میان گذاشتم. ایشان هم سفارش جناب صمصام را اطاعت کردند و از آن لحظه پوشش خود را اصلاح کردند.
📚 غبار روبی از چهره صمصام، صفحه 129
از بهلول پرسیدند در
قبرستان چه میکنی؟
گفت: با جمعی نشسته ام
که آزار نمیرسانند ، حسادت نمیکنند ، تهمت نمیزنند ، خیانت نمیکنند ، قضاوت نمیکنند و بالاتر از همه اگر از پیششان بروم پشت سرم بدگویی نمیکنند
🌸 🌸 🌸 عبرت
خانم معلم مدرسهای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ بود ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت، هنوز ازدواج نکرده بود.
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
«ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟»
معلم گفت:
«ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ او ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنیا بیاورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد.
ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد.
ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ را ﻫﺮ ﺷﺐ کنار میدان شهر ﺭﻫﺎ میکرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ میآمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا میکرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ میسپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند.
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنیا بیاورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ فرزند هفتم ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنیا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت کردند.
ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.»
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
«میدانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ که ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ دلیل ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت میکنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را میگیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ میکند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.»
اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …
"پس نیکی را بکار،
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی….
برای هر کسی... "
.تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …
اثر زیبا باقی می ماند. 🌸 🌸 🌸
#معرفی_کتاب
#به_قلم_خودم
با خواندن کتاب #ذهن_فضول: به شما هیچ ربطی ندارد به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟ نوشته علی شمیسا، به نگرش جدیدی در حوزه احترام به حریم خصوصی دیگران دست مییابید.
برداشت شما از فضولی و دخالت چیست؟! بیشتر افراد، فضولی را اینگونه تعریف میکنند که رفتاری است که ما در قبال افرادی در پیش میگیریم که آنها را دشمن میپنداریم.
- فضولی رفتاری است که به طور معمول از آن لذت میبریم.
- فضولی و دخالت کردن گاهی برای انتقام گرفتن مؤثر است.
- فضولی به موجودیت فرد هویت اجتماعی میدهد.
- سرک کشیدن رفتاری است که انسان ناخودآگاه از آن لذت میبرد.
- دخالت کردن شکلی از خشم و عصبانیت را نشان میدهد.
- تجاوز به حریم خصوصی دیگران نوعی اعلام جنگ به دیگران است.
- فضولی گاهی میتواند به مرگ، نابودی و تضعیف شخصیت یک فرد منجر شود.
- فضول بودن یک عادت و صفت منفی فردی و اجتماعی است که به فرد لطمه زیادی میزند.
- تجسس در زندگی دیگران گاهی شغل و درآمد محسوب میشود.
نام کتاب: ذهن فضول
نام نویسنده: علی شمیسا
حاشیه بر متن
باید دقیق مطالعه و بررسی شود
آیا امثال چنین کتابهایی چه نقشی در کمرنگ سازی فریضه امر به معروف و نهی از منکر و مسئولیت اجتماعی افراد جامعه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند کاپیتان، روایتی کوتاه از رشادتها و دستاوردهای شهید عباس بابایی، معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش ایران در دوران دفاع مقدس، به مناسبت سالگرد شهادت این قهرمان ملی
30.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 استاد ابراهیم اخوی
🔻 سه دیدگاه در مواجهه با استفاده نوجوانان از فضای مجازی:
۱. منع مطلق
۲. آزادی مطلق
۳. آموزش و ورود تدریجی به فضای مجازی همراه با کسب مهارتهای خودکنترلی و نقادی