eitaa logo
Modiryar | مدیریار
206 دنبال‌کننده
5هزار عکس
793 ویدیو
2 فایل
• پایگاه جامع مدیریت www.modiryar.com • مدیرمسئول دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی @mahdiyarahmadi • مشاور @javadyarahmadi • اینستاگرام https://www.instagram.com/modiryar_com • تلگرام telegram.me/modiryar • احراز ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=modi
مشاهده در ایتا
دانلود
Modiryar | مدیریار
🔺مدیریت ارزش تجربه 🔻نقش تجربه مشتری در خلق ارزش #مدیریت_مشتری #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.co
🔺مدیریت ارزش تجربه 🔻نقش تجربه مشتری در خلق ارزش ✅ امروزه ایجاد در مشتریان باعث شده شركت‌ها به هر آب و آتشی زده و از تعریف برنامه‌های وفاداری و ایجاد باشگاه‌های مشتری گرفته تا ارائه تخفیف‌های گاه و بی‌گاه و حتی بی‌برنامه، سعی در جذب مخاطبان جدید و نگهداشت مشتریان فعلی خود کنند. اما آیا انجام اولین خرید به معنی تكرار خرید خواهد بود؟ یا آیا می‌دانیم ارزش مورد انتظار مشتری در تجربه‌ای كه كسب کرده چیست و نیز در تجربه خرید خود بیش از آن ارزش را كسب کرده است یا خیر؟  آیا ارزش تجربه‌ كسب شده، این اولویت اساسی را در مشتری برای اینكه از شما مجددا خرید و آن را به دیگران توصیه کند ایجاد خواهد کرد؟ ✅ طبیعتاً این واقعیت كه ما چگونه وفاداری را می‌سازیم مهم است. وقتی كه مشتری تعاملی برقرار می‌كند و بخش‌های موجود در آن، می‌تواند دارای ارزش یا بی‌ارزش باشد. به‌طور شفاف، مردم برخی از تجاربشان را به سایر آنها ترجیح می‌دهند. این اولویت بندی مبتنی بر هر دو بخش ارزش‌های احساسی و كاركردی بوده كه به‌طور مشخص از تجربه مشتق شده است. به‌طور كلی زمانی كه ما تجربه‌ای را كسب کرده و آن را به سایر تجارب‌مان ترجیح می‌دهیم، به آن متعهد شده و آن‌را بیش از پیش دنبال می‌كنیم و این یعنی ما تبدیل به یك مشتری وفادار شده‌ایم. ✅ باید دقت داشت كه به منظور اهرم کردن متغیر تجربه به‌عنوان یك پیشنهادی، بسیار حیاتی است كه ابعاد مختلف تجربه مشتری و چگونگی درك نتیجه تجربه در خلق ارزش را شناسایی کنیم. مدل اولویت‌بندی تجربه مشتری شامل سه محدوده بوده و در این مدل هر دو موضوع تجربه كلی مشتری و ابعاد تجربه در طول یك زنجیره با محدوده منفی، خنثی و مثبت نشان داده می‌شود. ✅ ارزیابی با ارزش مثبت ناشی از تجربه كسب شده از تعامل با یك خدمت یا كالاست كه ترجیح و اولویت را تعیین كرده و نهایتاً باعث وفاداری می‌شود. به‌صورت كلی، واكنش‌ها و برداشت‌ها از تجارب شكل گرفته و ممكن است در یكی از سه محدوده موردنظر قرار گیرد. این سه محدوده مبتنی بر ادراك مشتری ناشی از تجربه كلی كسب شده‌اش بوده و به شرح ذیل توصیف می‌شود: ▪️محدوده منفی یا ترجیح به رد: جایی كه ، آتش سوزان خلق می‌كند: تجربیاتی هستند كه به‌صورت منفی درك شده و باعث می‌شوند مشتری نسبت به كالا یا خدمتی حس نامناسبی درك كرده و آن را رد كند.مشتریانی كه تجاربشان در این محدوده طبقه‌بندی می‌شود به احتمال خیلی زیاد همان كسانی هستند که منبع تفسیر‌های منفی نسبت به كالا یا محصول شما بوده و دهان به دهان علیه آن تبلیغ منفی می‌كنند. ▪️محدوده خنثی یا بی‌تفاوتی: این تجربیات منجر به خلق احساسی قوی در هردو حالت منفی یا مثبت نخواهند شد. در اصل مشتری چیزی را درك می‌كند كه به آن منطقه تعادل یا ثابت می‌گویند یعنی جایی كه تجربه‌های ناشی از یك یا كالا در آن بهتر یا بدتر است یا هیچ تمایزی نسبت به سایر كالاها و خدمات ندارد. ▪️محدوده مثبت یا دارای اولویت بالا؛ تجاربی كه مخاطبان متعهد خلق می‌کنند: تجاربی هستند كه به وضوح در خارج از منطقه تعادل حركت کرده و تعهد بر تكرار تجربه و صحبت درباره آن با دیگران را در پرورش می‌دهند. تجاربی كه توسط مشتری در این محدوده طبقه‌بندی می‌شود نوعی وفاداری بلند‌مدت در وی پدید خواهد آورد. ✅ در یك نگاه كلی، بخش منفی تجربه باعث كاهش ارزش درك شده توسط مشتری شده و كلیه راه‌های ایجاد وفاداری را تخریب خواهد کرد. درخصوص بخش خنثی باید گفت این بخش از ارزش تجربه نخواهد كاست اما احساسات قوی نیز ایجاد نخواهد كرد، به عبارت دیگر تجربه كسب شده تقریباً مورد انتظار مشتری بوده است و در نهایت بخش مثبت آن به ارزش‌های تجربه‌ای، بسیار كمك کرده و نیز كل تجربه را تقویت و آن را به‌شدت متمایز خواهد کرد. تجارب مثبت، بعد عاطفی را در مشتری و تمایل به بازگشت دوباره را در وی تقویت كرده و آنها را به داستان‌سرایی در خصوص كالا و خدمات شما تشویق خواهند کرد و این دقیقا همان بخشی است كه سنگ بنایی بر دهان به دهان و نیز بازاریابی همهمه‌ای خواهد بود. www.modiryar.com @modiryar
Modiryar | مدیریار
✍ طراحی مدل مدیریت برند #مدل_مفهومی #مدل_مدیریت #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.com @modirya
طراحی مدل مدیریت برند 🔴 مدیریت برند 🔻 فعالیت‌هایی نظام‌مند و برنامه‌ریزی شده مبتنی بر تحقیقات بازار جهت حفظ و بهبود جایگاه برند در عرصه رقابتی است. برند (نام و نشان تجاری) ترکیبی از عنوان، لوگو و تجاربی است که در کنار هم تصویر ذهنی ویژه‌ای نزد مشتریان فراهم می‌کند. ✅ هدف مدیریت برند ارائه راهکارهایی برای بهبود این تصویر ذهنی برند نزد مشتریان و جامعه است. مدیریت نام تجاری در مجموع تلاش دارد تا با هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل، برای نام تجاری ایجاد ارزش کند. سپس در جهت حفظ و ارتقای آن بکوشد. ✅ در راستای مدیریت برند ابتدا باید معیارهایی براساس ارزش‌های محوری نام تجاری شناسایی شوند. چگونگی خلق یک منسجم به بیان معیارهایی که مصرف‌کنندگان با آن نام تجاری را ارزیابی می‌کنند، بستگی دارد. ✅ شناسایی این معیارها لزوم انجام تحقیقات بازاریابی را خاطر نشان می‌سازد. در این تحقیقات، صفاتی که در مصرف‌کننده اهمیت دارد شناسایی و تحلیل می‌شود. د با استفاده از این صفات و درجه‌بندی آنها توسط مصرف‌کنندگان، ارزیابی ذهنی ایشان را از نام تجاری شناسایی می‌شود. ✅ در ادامه با استفاده از چارچوبی که بر این معیارها استوار است، راهبرد‌هایی متناسب با موقعیت‌های مختلف هر ارائه می‌گردد. با انتخاب یک راهبرد و اجرای آن نوبت به ارزیابی و ارائه بازخورد برای کنترل و اصلاح می‌رسد. معیارهایی که برای این کار ارائه شده می‌توانند در ارزیابی عملکرد نام تجاری ما را یاری دهند. 🔴 مدل مدیریت برند ✅ طراحی برند یک مساله اساسی مدیران بازاریابی است. استفاده از این مدل برای خلق و نگهداری برند بدون برنامه‌ریزی‌های لازم مشکلات بسیاری را به همراه دارد. برای مدلسازی نام‌تجاری کسب‌وکار باید شناخت درستی از ویژگی‌های نام تجاری (brand) وجود داشته باشید. نبود شناخت روش‌های صحیح مدیریت نام تجاری نمی‌توانند به صورت اثربخشی، محصول را با نام تجاری پیوند بزنند. ساخت ایده، تخصیص منابع، تدوین استراتژی و بکارگیری اجرای اصلی مدیریت برند هستند. ✅ بیشتر و یا مدیران برند، مفاهیم بازاریابی را از قبیل شناخت نیازهای مشتری، موضع‌یابی، فعالیت‌های ترفیعی و تبلیغی به‌خوبی می‌دانند و تجربه فراوانی در اجرای آنها دارند، اما در مجموع آنچه آنها را در بازاریابی محصولات و خدمات دچار مشکل می‌کند، آن است که نمی‌توانند مفاهیم بازاریابی را در راه ارتقای ارزش نام تجاری به کار گیرند. www.modiryar.com @modiryar
Modiryar | مدیریار
✍ مزیت های استفاده از مدل های تصمیم گیری #مدیران، یک طیفی از مزیت های استفاده از مدل های ذهنی را اس
مزیت های استفاده از مدل های تصمیم گیری و باید به صورت همزمان به کار برده شوند، طوری که هر کدام طوری کار کند که ضعف دیگری را جبران نماید. مدل های ذهنی می تواند جنبه های تک ویژگی یک موقعیت تصمیم گیری را با هم یکی کند. از طرف دیگر، مدل های تصمیم گیری که طراحی خوبی دارند، ثابت و هماهنگ و بدون خطا هستند، اما جنبه های تک ویژگی را کمتر در نظر می گیرد. مدیران هم تمایل دارند تا تصمیمات را با نتایج موفق و مثبت تر ارزیابی کنند که همین با نتایج ناموفق به دنبال دارد. در این جا به دلایل گفته شده در مورد عدم کاربرد مدل هایی که برخی مدیران با وجود برخی مزیت ها از آنها استفاده نمی کنند را عنوان می کنیم: ✅ مدل های ذهنی اغلب به اندازه کافی خوب هستند: تکامل تدریجی برای ما مغزی را فراهم می کند که یک پردازشگر بر بازده از تمام است، خصوصاً اطلاعاتی که طبیعتاً قابل رویت هستند. به هر حال مدیران به طور اشتباه بر این باورند که چون مدل های ذهنی بیشتر اوقات خوب عمل می کنند، در رابطه با رفتار پویا و پیچیده بازار هم خوب تصمیم گیری کرده و کافی هستند. اما مدل های ذهنی همیشه موثر نیستند، خصوصاً زمانی که اطلاعات الگوی مشابهی به دست نمی دهد. مدل ها مشکلات مدیریتی را که مردم حل می کنند را حل نمی کنند: این امر غیر واقعی است که انتظار داشته باشیم مدل ها مستقیماً مشکلات مدیریتی را حل کنند. ✅ مدیران، هزینه های فرصت تصمیم گیری هایشان را نادیده می گیرند: مدیران تنها به که در واقعیت صورت می دهند را مورد توجه قرار می دهند و پیامد کاری را که انجام نمی دهند در نظر ندارند. بنابراین، آنها اغلب قادر به قضاوت در مورد خودشان نیستند که آیا می توانستند با مدل های تصمیم گیری بهتر کار کنند یا خیر. ✅ مدل ها نیازمند دقت هستند: در مدل ها لازم است که فرضیه ها روشن شوند، و منابع داده ای به وضوح مشخص شود و غیره. برخی مدیران تمام این محکم کاری ها را به عنوان تهدیدی برای پایه قدرت شان و گاهی موقعیت شان خصوصاً مدیران متوسط در سازمان های سلسله مراتبی در نظر می گیرند. ✅ مدل ها روی تجزیه تحلیل تأکید دارند: مدیران، عمل را ترجیح می دهند. لتیل (۱۹۷۵) این جمله را سالها قبل عنوان کرد، در گذشته، حتی توانستند روی کارکنان مشترک پشتیبانی حساب کنند و در زمان لازم که به تجربه تحلیل نیاز داشتند از آنها کمک بگیرند. لذا آنها می توانستند بر آنچه دوست داشند انجام دهند، متمرکز شوند. به طور کلی، وقتی مزیت های بالقوه زیادی برای کاربرد مدل های وجود دارد، موانع زیادی هم برای رسید ن به این مزایا در واقعیت وجود دارد. برخی از این مزایا را به راحتی نمی توان سنجش کرد. www.modiryar.com @modiryar
مشخص‌کردن جایگاه برند ✅ ابتدا باید بدانید چه جایگاهی در دارید؛ پس از آن، جایگاهی را که می‌خواهید به آن برسید، مشخص کنید و استراتژی مدیریت برند را براساس این جایگاه می‌چینید. ✅ برای چیدن جایگاه‌یابی خود باید ببینید در حال حاضر برندتان چه جایگاهی را در بازار هدف اشغال کرده است یا می‌خواهید چه جایگاهی را از آن خود کنید. ✅ پس از آن، باید رقبا و جایگاه آن‌ها را بررسی کنید. در ادامه هم باید گزاره منحصربه‌فرد خودتان را تعیین کنید. ✅ نکته: شما زمانی می‌توانید جایگاهی برای برندتان دست‌وپا کنید که کاری قابل‌توجه و متمایز انجام دهید. مثلاً ممکن است نقطهٔ ضعف ، نقطهٔ قوت شما باشد؛ روی همان دست بگذارید! www.modiryar.com @modiryar
Modiryar | مدیریار
✍ الگوریتم سیستم سازی کسب و کار #پایگاه_جامع_مدیریار www.modiryar.com @modiryar
الگوریتم سیستم سازی کسب و کار اساساً کردن کسب‌وکار عبارت است از تعیین چگونگی سیستم‌هایی که باید در این کسب‌وکار به‌عنوان مجموعه‌ای از فرایندها و یا دستور‌العمل‌های‌ اجرایی‌ استاندارد راه‌اندازی شوند: فرایندها در هر نوع کسب‌وکاری وجود دارند خواه به طور رسمی تعیین شده باشند و خواه به طور اتفاقی به‌صورت یک سلسله عملکردهای ورودی و خروجی. 1⃣ تعریف ارزش‌­های کسب و کار تعریف ­‌_های_کسب_و_کار یکی از اولین و مهم­ترین گام­‌های سیستم‌­سازی کسب و کار است. منظور از ارزش­‌های کسب و کار در واقع نحوه و چگونگی تعریف یک کسب و کار از اصول خود و ستون­‌های اصلی هویتش است. 2⃣ تعیین اهداف کسب و کار ، اهداف استراتژیکی هستند که مدیریت شرکت برای مشخص کردن پیامدهای مورد انتظار و هدایت کارکنان تنظیم می‎ کند. مزایای زیادی برای ایجاد اهداف استراتژیک وجود دارد. از جمله اینکه اهداف استراتژیک، وظایف کارکنان را هدایت می‎کنند، فعالیت­‌ها و وجود کسب و کار را توجیه می‎‌کنند، استانداردهای عملکرد را تعریف نموده و محدودیت­‌هایی را برای پیگیری اهداف غیرضروری و ایجاد انگیزه های رفتاری فراهم می‎‌نمایند. 3⃣ کشف سیستم‌­های وضع موجود لطفا توجه کنید که از عبارت کشف استفاده شده است نه اختراع. به این معنی که سیستم­‌ها در کسب و کار شما وجود دارند حتی اگر در مورد آنها کار خاصی انجام نداده باشید. در واقع ­‌_ها زیرپوست کسب و کار شما جریان دارند. 4⃣ مدلسازی سیستم‌­های وضع موجود در گام بعدی پس از استخراج لیست سیستم­‌های موجود بهتر است آنها را کنید. در واقع هدف از مدلسازی در این مرحله این است که ارتباط این سیستم­‌ها با یکدیگر (ورودی و خروجی­‌های هر سیستم) و با موجودیت­‌های خارجی نمایش داده شود. 5⃣ استخراج فرایندهای وضع موجود هر سیستم در این مرحله باید به سراغ جزئیات هر سیستم برویم یعنی فرایندهای هر سیستم را مشخص کنیم. برای این کار ابتدا یکی از سیستم‌ها را انتخاب کنید و آن را به مراحل اصلی تقسیم کنید. مثلاً سیستم زنجیره تامین متشکل از فرایندهای درخواست کالا، خرید کالا، خرید خدمت، منبع­‌یابی و ارزیابی ­‌_کنندگان است. 6⃣ مدلسازی فرایندهای وضع موجود هر سیستم در این مرحله بر اساس لیست فرایندهای استخراج شده در مرحله قبل باید فرایندهای کسب و کار خود را مدل کنید. یک تصویر گویاتر از هزار کلمه است. همین یک دلیل برای مدلسازی کافی است. 7⃣ تحلیل و بهبود فرایندهای موجود در این مرحله فرایندها را مورد تحلیل قرار می­دهیم و فرایندهای دارای مشکل را داده و مشکلات آنها را برطرف خواهیم کرد. این بدان معنی نیست که همه فرایندهای کسب و کار نیاز به بهبود دارند و ممکن است وضعیت فعلی­شان قابل قبول باشد. البته بهبود یک چیز نسبی است و انتها ندارد ولی باید بتوانیم بین وضعیت همه فرایندها از نظر بهبود تعادل ایجاد کنیم. 8⃣ استخراج فرایندهای مطلوب در این بخش مشخص می‌شود کدامیک از و فرایندهای مطلوب که برای رشد کوانتومی کسب وکار شما نیاز است هنوز در کسب و کارتان شکل نگرفته است. در این گام باید فرایندهای مطلوبی که در حال حاضر در کسب و کار شما وجود ندارد شناسایی کرده و سپس بر اساس تکنیک اشاره شده در خصوص مدلسازی فرایندها نسبت به طراحی آن‌ها اقدام کنید. 9⃣ اجرا کردن سیستم‌­ها و فرایندها تدوین روش اجرایی و (راهنما) برای هر فرایند است. البته اجرای فرایندها در حالت‌­های غیرمکانیزه (تدوین روش اجرایی و دستورالعمل) مشکلاتی را برای کسب و کار شما به همراه خواهد داشت. اجرای فرایندها بر بستر مکانیزه و فناوری اطلاعات، به آنها ضمانت اجرایی می­دهد. یعنی امکان دارد برای فرایندهایمان راهنما نوشته باشیم و از پرسنل خود بخواهیم بر اساس آن راهنما عمل کنند ولی چه تضمینی می­توانیم بدهیم که واقعاً چنین اتفاقی می­افتد؟ 🔟 پایش و کنترل سیستم­‌ها و فرایندها با و تعیین دوره‌های پایش، باید به اندازه‌گیری کارایی و اثربخشی فرایندها و سیستم‌­ها در دوره‌های زمانی تعیین‌شده پرداخت. با اندازه‌گیری کارایی، ورودی و مسیر اجرای فرایندها را پایش می‌کنیم و با اندازه‌گیری اثربخشی خروجی، و تأثیرات بلندمدت فرایند را ارزیابی می‌کنیم. www.modiryar.com @modirya
افق زندگی و تعصبات زمانی ✅ در کتابی با عنوان «تعصبات زمانی: نظریه‌ای برای برنامه‌ریزی منطقی و استمرار شخصی» فیلسوفی از دانشگاه نوتردام هلند با نام در ارتباط با مقوله تعصبات زمانی نظریه قابل توجهی ارائه می دهد. ✅ وی می گوید ما نسبت به زمان متعصب هستیم، به این معنی که بی‌موردی در مورد زمان وقوع حوادث داریم. وی در این رابطه چند نوع تعصب را مطرح می کند: ▪تعصب نزدیک: اگر شما «تعصب نزدیک» داشته باشید در این حالت ذرت بوداده را زمانی که فیلم هنوز شروع نشده، می‌خورید؛ با این‌که اگر منتظر بمانید، لذت بیشتری خواهید برد. ▪تعصب آینده: اگر «تعصب آینده» داشته باشید از کار ناخوشایندی که فردا باید انجام دهید ناراحت هستید، با این‌که از یادآوری کاری به همان اندازه ناخوشایند که دیروز انجام داده‌اید، ناراحت نخواهید شد. ▪تعصب ساختاری: زمانی که «تعصب ساختاری» دارید ترجیح می‌دهید تجربیات‌تان شکل زمانی مشخصی داشته باشند: تعطیلات‌تان را طوری برنامه‌ریزی می‌کنید که بهترین قسمت آن در پایان تعطیلی اتفاق بیفتد. ▪تعصب قریب الوقوع: شاید بزرگ‌ترین خطای زمانی ما تعصب قریب‌الوقوع باشد. غنی اهمیت دادن بیش از اندازه به آنچه قرار است اتفاق بیفتد و توجه بسیار اندک به آینده. با این حال بیشتر اوقات این اتفاق می‌افتد که همان‌طور که اقتصاددانان می‌گویند ما ارزش چیزی را که قرار است اتفاق بدهد، بسیار نادیده می‌گیریم. این تعصب گریبان ما را در تصمیمات هر روزه می‌گیرد. هنگام برنامه‌ریزی برای آینده دور خونسرد و منطقی عمل می‌کنیم، اما با نزدیک شدن وسوسه‌ها کنترل‌مان را از دست می‌دهیم. ✅ اعتقاد دارد همه این تعصبات زمانی امری نادرست است. برای همین وی موضوع مهم «بی‌طرفی زمانی» را مطرح می نماید. بی طرفی زمانی یعنی نوعی عادت ذهنی که به گذشته، حال و آینده وزنی برابر می‌بخشد. در همین راستا او با بیان نکات مهم دو اصل تصمیم‌گیری منطقی به استدلال‌های خود در بی‌طرفی زمانی می‌رسد: ▪: بر اساس اصل ، یک فرد منطقی ترجیح می‌دهد زندگی‌اش هر چه بهتر پیش رود؛ ▪: بر اساس اصل غیراختیاری‌بودن، ترجیحات یک شخص منطقی نسبت به تفاوت‌های اتفاقی حساس نیست. معتقد است تعهد به منطقی بودن ما را نسبت به زمان بی‌طرف‌تر می‌کند و بی‌طرفیِ زمانی به ما کمک می‌کند تا درباره مشکلات روزمره بهتر فکر کنیم. ✅ اغلبِ ما بیشتر اوقات جای دیگری غیر از زمان حال حضور داریم. گذشته، حال، آینده؛ تاریخ، امسال، دهه‌های آینده. چطور باید در ذهن‌مان میان آنها تعادل برقرار کنیم؟ مدت زمان یک تجربه‌ لمس‌شده بین دو تا سه ثانیه است؛ تقریباً به همان میزانی که طول می‌کشد. همه چیزهای پیش از آن متعلق به «خاطره» است و همه چیزهای بعدی «انتظار». ✅ این‌که زندگی ما در این پنجره کوچک و متحرک سپری می‌شود واقعیتی عجیب و تقریبا غیرقابل‌فهم است. کسانی که تمرینات مراقبه انجام می‌دهند تلاش می‌کنند ذهن خود را حین این کار استراحت دهند. بقیه ما شاید در بعضی لحظات خاص از زمان حال با موقعیت مشابهی مواجه شویم. ✅ برای مدیریت مناسب ذهن، روح، روان و رفتار در ارتباط با مقوله ی زمان باید ضمن کنار گذشتن تعصبات زمانی و گرفتاری در دام های افراطی تعصبات باید نسبت به مقوله ی در زندگی خود سه اصل مهم: ▪آموختن از گذشته، ▪زندگی کردن در حال و ▪برنامه ریزی برای آینده را در نظر داشته باشیم. این مهم به ما کمک می کند ضمن بهره گیری حداکثری از زمان در اختیار خود از گذشته درس بگیریم اشتباهات قبلی خود را تکرار نکنیم و نسبت به افق پیش رو و آینده ی احتمالی که در پیش روی ماست خوش بین، هدفمند و دارای برنامه باشیم. زمان هرکسی از خاصی برخوردار است. ✅ مهارت‌های ضعیف می‌تواند مشکلات زیادی از جمله کمبود خواب، نارضایتی، مشکلات سلامتی و اضطراب را به همراه داشته باشد. داشتن زمان کم برای انجام وظایف شغلی می‌تواند هر کسی را مضطرب کند. مهارت‌های مدیریت زمان (برنامه‌ریزی، اولویت بندی کارها، تنظیم زمان خواب و دانلود برنامه‌های افزایش بهره‌وری) می‌توانند به بهبود بهره‌وری از زمان کمک کنند. 🔺منبع: ، 🔻پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، شماره ۱۰۱۰ www.modiryar.com @modiryar