هدایت شده از *حیات القلـوب*
شور آمدنت،شیرینی زندگی مان است
و خشکیِ دل هایمان، به یاد تو جوانه می زند وبهار میشود...
با همه شرمندگی ها پر ازامید دیدنت، میمانم ...
باتو عهدهای شکسته ام را تجدید می کنم...
این بار نه برای خودم،بلکه تورا برای خودت صدا می زنم...
خدایا ادامه ی غیبتش را برما ببخش...
#امام_زمان
#عید_امید
#نیمه_شعبان
هدایت شده از *حیات القلـوب*
آقای من تحویلِ سالِ من زمانی است که روی ماهت را ببینم...
#امام_زمان
" أسـعـد الـلّٰـه أیّـامـکـم یـا صـاحـبالـزمـان ! "
شـایـد ایـن یـکے از پـرتکرارترین جـمـلـههای
امـروز بود ؛ هـرچه باشد ولـادت پـدرجـانِ
امـاممان بود و شـیـعـیـان طـلـب عیدی میکردند ؛
یکے شـفـای مـریـض و حـل مشکلات ،
یـکے سـفـر بـه دیـار حـبـیـب و دعوت به خانه پدری . . .
نمیخواهم بـپـرسم چـند نفر { تـو } را «هـم»
طـلـب کردند ، نـه ؛
امشب نمیخواهم بـر سـر شیعه فریاد کنم ؛
امشب ، بـا سؤ!ل آمدهام . . .
امـروز واقعاً خـوشحال بودی ؟!
میدانم اگـر { ابـرِ گناه } بـیـن ما حائل نبود ،
بـر لبت لـبـخـنـد نـقـش بسته بود امّا ،
ایـن را هـم خـوب میدانم کـه مؤمن غمش
در دل میماند و لـبـخـنـد از لبش نمیافتد . . .
مـن کـه تـنـها کمے با تقلّا خودم را بـه
اهل ایمان شبـیـه میکنم ، و رنـگے از
رحمت عالمگیر جدم نبردهام ،
امروز بــه یـاد ربـابها و ششماهههای
مـظـلـوم #غزه ، بـا کمے اکراه رنگِ عید
بـه تن کردم . . .
نمیدانم در دل مـهـربـان و رئـوف تـو
چــه میگذرد و دردِ دلـت را در گـوش
کدامـین چـاه فریاد میزنی ؛ اما خوب
میدانم دلت { خون } است از خونهای
ریخته شده و { خونِ جگر } خوردنهای
مادران . . .
الـبـتـه میدانم افـتـخـار میکنی بـه سـپـاهِ
همچو شـیـرِ «حماس» کــه پـیـروز میدان
بوده و هست و ایـن «جنایتها» فـقـط
دستوپا زدنهای آخرِ حرامزادههاست . . .
امّـا ایـن چیزی از درد { آهِ مـظـلـوم } کـمـ
نمیکند ،
{ آه مـظـلـوم } ، دل شـیـعـه را کباب میکند
چـه رسد بـه #امـام_زمـان . . .
🇵🇸 #فلسطین
« ای غـنـچـه غـمـگـیـن مـن ،
انـدکے صـبـر سـحـر نـزدیـک اسـت . . . »
•••
#امام_زمان
#خوشرقصے
🇵🇸 #فلسطین