هدایت شده از منحسینیام...!"
و ما دلمان خوش است به اشكِ چشم ها؛
پای ِ روضهی اباعبداللّٰه.
الھۍ...این بندھ چھ داند
کھ چھ مۍباید جُست!
دانندھ تویۍ
هر آنچھ دانۍ،آن دھـ ...
•|خواجـهعبـداللهانصاری|•
-
در روضه هستم ...
با چشمـانی سرشار که نه ، اما دارایِ ذراتی نمنـاک ، چرا که کمترین ها را هم قبول میکنند و میپذیرند...
چای که تعارف کردنـد ، این باطن داد زد که از این معجـونِ جسم و روح حتما بنوش! ما به آن نیازمندیم و در درونت پمپـاژ که میشود این مولکـوی های چایِ روضه ، تازه جـان میگیریم ..!
اینجا همیشه خوب است ،
خیمه باشد یا حسینیه ، خانه باشد یا مسجد فرقی حاصل نمیشود ،
مهم پرچـمِ وجودِ حسین است بر سردرِ باطنِ این محـافل ...
مهم این مردمِ عاشقند که دلدادهیِ حسین و خانـدانِ حسینند ...
همیشه حس میکنم در روضه هایِ ابیعبدالله ، حضرت مادر قدم میزند و گلابِ وصل میپـاشد به قلوبِ هر آنکس که بیقرار و جان به لب شده است ...
حالا در روضه ، نیت کردم مادرِ حسین در چایِ جلویِ رویم ، حمدِ شفـا برای روحم بخـواند و بعد بنوشم ..
امشب حسین را به مـادر و دختر سه سالهاش قسم دادم اربعین کربلا باشم !
خودم را در بین الحرمین، در تنگاتنگ و بینابیـنِ حرم عباس'ع' و حسینبنعـلی'ع' در نظر گرفتم و دیوانـه شدم ...
کلمـات حسم را بیان نمیکنند فعلا ...
فکر کربلا دارد دیوانـهام میکند :((
حسین جـــان ،
زیرِ علَـمـت اَمـن ترین جـایِ جهان است🏴🖤
#حرفِدل
#روضهحسین
هدایت شده از [ تائب ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛ نوکرت بهر زیارت ، نگران است حسین .
-
بسم الله ...
الحمـداللهالذیخلقالحـسین:)
از ابتـدا و حتی قبلِ محـرمِ حسین ،
نگرانِ سفرِ اربعین بودم ...
التماس میکردم در روضه ها و میگفتم
حسین جان! سالِ گذشته خداحافظی نکرده است این نوکرِ درمانده ، از تو و آن حریمِ دلگشایت ،
زیرا از تو قـول گرفتم همان ثانیه هایی که در حرم سپری میشد ، که سالِ آینده من را به حریمت ، و در واقع خانـه قلبم بازگردانی سریعاً..
ناله میزدم که معروف است بین ما ،
"مرد است و قولش" .. خود دانـید اربابِ عزیزم💔
این هفتـه اضرابِ شدیدی متحمل شد این جانِ پر تشویش ،
سحـر ها با دلشوره بلند میشدم و التماس هایـم دوباره شروع میشد ...!
آخر خبر های نرفتن ، مدام به گوش میرسید .
تا اینکه همین یکی دو روزِ آخر قطعی شد و حسینِ روسیاهان، نگاهی به نوکرِ بیچاره اش کرد و با تمام بیلیاقتی ، عرض کرد انگار که بیـا ! بیا که خـانه قلب تو اینجاست ،
بیا و پنـاه بیاور به خودم ..
کوله ام را بستم ، تسبیحِ تربت را دمِ آخر با عجـله جا دادم در کیفم ، نبضِ دلم آرام شد و راه افتادیم.
شوقِ نجـف دارد دیوانه ام میکند ...
اضطرابی همراه با هیجـان در روحم به جریان افتاده است ...
منِ بیلیاقت آخر بروم آنجا چه بگویم به اربابِ عالمیان؟ از روسیاهی هایم چگونه شِکوه و ناله سر دهم؟ چگونه بگویم که نوکرت با تمامِ بدی ، حقیقتا دوست دارِ تو و فرزندانت است ؟...❤️🩹
چگونه عرضه بدارم که بخـدا دنیا میدوَد دنبال ما .. و فرار کرده ام حالا سمـتِ تـو ، حسیـــــــن'ع' ..
و هیجـانم... از این بابت است که شش گوشه اش را بارِ دیگر به تمـاشا بنشینم ،
که بارِ دیگر قدم هایِ مسیرِ مشایه را نذرِ ظهور صاحب الزمان کنم ..
که شفا بدهنـد تمامیِ دنیازدگی های بد رحم و نفسی را که میتازانَـد خیلی اوقات :(
ـ خلاصه که حسیـن جان ـ
دارم میآیم...
قدم به قـدم و جاده به جاده
و تو میدانستی اگر پا در این مسیر نگذارد نوکرت ، خـانه دلش ویران میشود و دلشکستگی هایش به اوجِ خود میرسد ...
میدانستی به رویای کربلایم اگر که نـرسم بد میشود برایم !)
به نیابت از همـه عاشقان ،
در مسیرِ مشایه ، چایِ عراقی مینوشم انشاالله...
قدم برمیدارم به نیابتِ همـه
و دعا میکنم روزی همه انسان ها محبتِ حسینـــــی را بچشند که حضرتِ چاره سازِ تمـامیِ اُمور است یقینـا ..!
حلالیت مسئلت میکنم از همگیِ دوستـان ..
به امـیدِ اقامتِ همیشگـیِ حریمِ دلم در صحن و سرایِ جنّت الاَعلامِ کره خاکی ..
#کربلایِاربعین
- 1403/5/20 -
@moghofeh_313
هدایت شده از - طلبه .
میگفت هر جا هر خیری رسید
امام زمان عج الله پشتـش بـوده ..