آیات 254-253 بقره قسمت دوم
بخش چهارم
● آيه به اطلاق خود شامل تمام رسولان مى شود و دليلى بر اختصاص آيه وجود ندارد
ولى آنچه سزاوار است كه گفته شود اين است كه شكى نيست كه ترفيع درجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز در آيه هست ، چيزى كه هست اختصاص دادن آيه به آن جناب دليلى ندارد، و همچنين اختصاص دادن آن به ساير نامبردگان يعنى ارميا و شموئيل و داود و يا به همه آنهايى كه نامشان در اين سوره آمده ، هيچ يك از اين نظريه ها درست نيست و بدون دليل سخن گفتن است ، بلكه ظاهر آيه اين است كه به اطلاق آن شامل همه رسولان (عليه السلام ) مى شود، و كلمه بعض در جمله ((و رفع بعضهم درجات ))، شامل تمام انسانهايى مى گردد كه خدا بر آنان انعام نموده و بر ساير افراد برترى داده است .
بعضى از مفسرين اختصاص آيه به پيامبر اسلام را توجيه كرده و گفته اند: اسلوب كلام اقتضا مى كند كه مراد از ((بعض ))، پيامبر اسلام باشد، براى اينكه سياق كلام براى عبرت گرفتن امتهائى است كه بعد از در گذشت پيامبرشان به جان هم افتاده و با هم جنگ كردند، با اينكه دينشان ، يك دين بود، و از اين امتها آن هايى كه در زمان نزول آيه وجود داشتند امت موسى و عيسى و پيامبر اسلام بودند، پس بايد همين سه بزرگوار منظور نظر آيه باشند، چيزى كه هست از آنجايى كه در آيه مورد بحث تفضيل موسى و عيسى ذكر شده ، ناگزير بايد منظور از جمله و رفع بعضهم درجات ، تنها پيامبر اسلام باشد.
ليكن اين توجيه هم درست نيست ، براى اينكه قرآن كريم حكم مى كند به اينكه تمامى انبيا فرستاده شده به سوى تمامى مردم هستند، قرآن مى فرمايد: ((لانفرق بين احد منهم )).
پس همين كه تمامى انبيا داراى آياتى روشن بودند مى بايد ريشه فساد و درگيرى و قتال را از ميان بشر بردارد، و بعد از انبيا، ديگر جايى براى اين وحشى گرى ها باقى نماند، اما خود مردم به انگيره حسد و طغيانى كه نسبت به يكديگر داشتند، به جان هم افتادند، پس ريشه اصلى جنگها همين طغيان گرى ها بوده ، خداى تعالى هر وقت مصلحت ديده ، دستور قتال داده است ، تا با كلمات خود حق را به كرسى بنشاند، و هر آنچه را كه باطل است ، نابود سازد، پس بهترين وجه همان است كه عموميت آيه را حفظ كنيم .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 477
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●آیتالله بهجت قدس سره●■
■●اواخر بهار بود و هوای قم گرم شده بود. کولر را که روشن کردیم، دیدم مشکل دارد. کمی با کولر ور رفتم. دیدم نمیشود هوا هم گرم بود. به آقا گفتم من شب میآیم برای ادامه تعمیرات.
■●بعد از انجام کارهایم، دیروقت شد. چون قول داده بودم، رفتم. ساعت ۳ نیمه شب بود. کلید داشتم. کلید انداختم و رفتم تو. همان موقع آقا از اندرونی بیرون آمدند و سلام کردند. دیدم صورت آقا خیس خیس است. از محاسنش داشت اشک، چکه میکرد.
■●من تا به حال آقا را اینطوری ندیده بودم. حتی توی روضهها هم این صحنه را ندیده بودم. معلوم بود توی شب بیداریشان چقدر گریه کردهاند.
□●(براساس خاطره یکی از مرتبطین)●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●معنای #صلوات در روایتی از امام صادق علیه السّلام●□
□امام صادق علیه السلّام فرمودند:
□«مَنْ صَلّٰی عَلَی النَّبِِی وَ آلِهِ»□
□کسی بر پیامبر و خاندان پیامبر صلوات بفرستد،
□«فَمَعْناهُ اَنََی اَنَا عَلَی الْمِيثاقِ وَ الْوَفاءِ الَّذِی قُلْتُ حِینَ قَوْلِهِ "اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟ قالُوا بَلی"»□
□معنایش این است که من همچنان بر همان پیمانی که در روز اَلَست بستم، پایدار و وفادارم. آن هنگام که خدا پرسید: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟» آیا من ربّ شما نیستم؟ «قالُوا بَلٰی» همهی خلق گفتند: بلی.
□همان روز من با شما، پیامبر و خاندان پیامبر علیهم السّلام، پیمان بستم و امروز هم بر آن پیمان ثابت و وفادارم. امام صادق علیه السّلام فرمودند: معنای صلوات فرستادن این است.
□●استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری:
#گام_های_رسول_برای_ولایت●□
□●رسول براى اين رهبرى و اين ولايت با آن ضرورت و با اين هدف گامهاى بلندى برداشت و تا امروز راه ما را روشن نمود.
□●او از روزهاى اول دعوت تا واپسين لحظههاى حيات، هميشه #على را نشان مىداد و سفارش مىكرد كه بر او جلو نيفتيد كه گمراه مىشويد و از او كنار نكشيد كه از دست مىرويد.
□●احاديث غدير و ثقلين و منزلت و و و در كتابها جمعند.
اما بعدها ديگران به خاطر اينكه كفر صحابه و ارتداد آنها پيش نيايد نصوص را رد كردند و يا تأويل نمودند و در نتيجه به آنچه در نوشتههاى خود جمع كرده بودند بى اعتنا ماندند و حتى چشم عقل خويش را بستند. و هدف حكومتى اسلام را ناديده گرفتند و حكومت اسلامى را تا حد استعمار و چپاولگرى و فتوحات و غنايم پايين آوردند و عاقبت گرفتار بدعت و اشرافيت و تبعيض و درگيرى و تجزيه نمودند.
□●از هنگامى كه اسلام از #مسير_ولايت بيرون آمد، از همان هنگام غروب كرده بود، گر چه واپسين شعاعهاى طلايى آن تا هزار و سيصد سال بعد ادامه داشت. اما اين شعاعها ديگر حرارت و زايش و نورى نداشت، سرد و تاريك و غمرنگ بود. از مرگ، از غروب خبر مىداد.
#پایان
□● #غدیر، صفحه ۲۷●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز بیستوششم ماه ذیالحجّه: مضروب شدن خلیفهی دوم●■
■روز بیستوششم ماه ذیالحجّه در سال ۲۳ هجریقمری بنابه نقل منابع موثّق، چه از علما، مورّخین و سیرهنویسان اهلسنّت و چه بزرگانی از علمای شیعه، روزی است که خلیفهی دوم توسط فردی فیروزنام و ملقّب به ابولؤلؤ مضروب شد.
■ابولؤلؤ فردی ایرانیتبار و غلام مغیرةبنشعبه بود. در آن زمان مغیرةبنشعبه فرماندار کوفه بود. او ابولؤلؤ را به مدینه فرستاده بود. در چنین روزی #ابولؤلؤ در صف نماز جماعت صبح در مسجدالنّبی حضور پیدا کرد و هنگامی که خلیفهی دوم برای نماز آماده شد، از میان نمازگزارها بر او حمله برد و با ضرباتی او را را از پا در آورد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●روز بیستوششم ماه ذیالحجّه: مضروب شدن خلیفهی دوم●■ ■روز بیستوششم ماه ذیالحجّه در سال ۲۳ هجر
■●تأمّلاتی درکشته شدن خلیفه دوم و سال روز آن●■
■طبق بسیاری از منابع موثّق تاریخی شیعه و تواریخ اهل سنّت، خلیفه دوم، صبح روز بیست و ششم ماه ذی الحجه، به دست پیروز نهاوندی که غلامی ایرانی ملقّب به #ابولؤلؤ بود، در مسجد النّبی مورد ضربات خنجر قرار گرفت و همان روز یا چند روز بعد درگذشت.
■اغلب علمای متقدّم شیعه مثل شیخ مفید(ره)، بر اینکه تاریخ مرگ #عمر در ماه ذی الحجه است نه ربیع الاول، تأکید دارند. ابن ادریس حلّی(صاحب سرائر) درباره ی تاریخ نهم ربیع می گوید: هر کس بپندارد #عمر در تاریخ نهم ربیع کشته شده، به اجماع صاحبان کتب تاریخ، در اشتباه است و...."
■●استاد مهدی طيب
تاريخ: ١٣ بهمن ٩٠●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل #دولابی○□
□○در ایام جوانی شبی در بیابان راه میرفتم و با خود فکر میکردم این چیست که یک ساعت علی علی میگوییم و ساعت بعد، عمر عمر میگوییم و از پول دنیا حرف میزنیم. (عُمرِ دنیا یعنی عُمَر. یک یا علی که گفتی، عُمَر و عُمر دنیا و دنیا و جهنّم، همهاش رفت که رفت.)
□○به خودم میگفتم مگر قدّ علی و عمر، یکی در خوبی و دیگری در بدی، هماندازه است که یک بار علی علی میگوییم و یک بار لعن به عُمَر میکنیم؟
□○به خودم گفتم آیا میشود ولو یک سر سوزن هم که هست، علی بلندتر باشد؟ گفتم خدایا میشود یک خرده هم که شده، علی بلندتر باشد؟ دیدم همهی پیغمبران گفتهاند علی بلندتر است.
□○من عرض کردم خدایا من همان یک خورده را که عمر آنجا وجود ندارد، دوست دارم.
☑️آنجا صلواتی است که در مقابلش لعن نیست. اصلاً یاد غیر از علی را نمیکنی که لعنش کنی. این داغ را بر دل غیر میگذاری که حتّی با لعن کردن هم که شده، یادش کنی.
#یاعلی
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#امان_از_دل_زينب
○تا كِه فَرمودْ هَمینْ جاستْ و اُتراق كُنید
○خواهَرى دَرْ دِلِ خودْ بِیرَقِ غَـمْ را كوبید
#حسن_لطفى
آیات 254-253 بقره قسمت دوم
بخش پنجم
● گفتارى پيرامون تكلم خداى تعالى
از جمله ((منهم من كلم الله ...)) بر مى آيد كه اجمالا عمل ((سخن گفتن )) از خداى تعالى سرزده ، و بطور حقيقت هم سرزده ، نه اينكه جمله نامبرده ، مجازگوئى كرده باشد، خداى سبحان هم اين عمل را در كتاب خود، كلام ناميده ، حال چه اينكه اطلاق كلام بر عمل نامبرده خدا، اطلاق حقيقى باشد، و يا اطلاقى مجازى ، پس پيرامون كلام از دو نظر بايد بحث كرد.
● ويژگيهاى انبيا (علیهم السلام ) و اخبارى كه ايشان آورده اند امور حقيقيه هستند و در بيان حقائق الهيه مجاز گوئى نشده است
جهت اول اينكه : كتاب خداى عزوجل دلالت دارد بر اینکه آن ويژگى هاى مخصوصى كه خداى تعالى به انبياى خود داده ، و ساير مردم از درك آن عاجز مى باشند از قبيل وحى و تكلم و نزول روح و ملائكه و ديدن آيات بزرگ الهيه و نيز آنچه كه خبرش را به ايشان داده ، از قبيل : ((فرشته ))، ((شيطان ))، ((لوح ))، ((قلم )) و ساير امورى كه از درك و حواس انسان مخفى است ، همه امورى است حقيقى ، و واقعياتى است خارجى ، نه اينكه انبيا خواسته باشند در اين دعا وى خود مجازگويى كرده باشند،
و مثلا نام قواى عقلانى را كه بشر را بسوى خير دعوت مى كنند، ملائكه گذاشته باشند و نام هر چيزى را كه اين قوا به ادراك انسان تحويل مى دهد، وحى نهاده باشند، و مرتبه عالى از اين قوا را كه افكار خوب و مفيد به اجتماع بشرى از آن ترشح مى شود، روح القدس يا روح الامين ناميده باشند، و قواى شهوانى و غضبيه را كه در نفس آدمى داعى به سوى شر و فساد است ، جن و يا شيطان خوانده باشند، و افكار پليدى كه اجتماع صالح را به فساد مى كشانند و يا انسانها را به عمل زشت وا مى دارند وسوسه و نزعه ناميده باشند، و يا اينكه انبيا، در ساير گفته هاى خود مجازگويى كرده باشند.
براى اينكه آيات قرآنى و همچنين آنچه از بيانات انبياء گذشته (عليه السلام ) كه براى ما نقل شده ، همه آن آيات ، روشنگر اين نكته اند، كه آن حضرات (انبياء) در مقام مجازگويى نبوده ، و نخواسته اند حالات درونى خود را با مثل بيان كنند، و اگر كسى اين نكات روشن و بديهى را انكار كند، قطعا سر ناسازگارى و لجبازى دارد، و ما با او هم كلام نمى شويم ، و اگر جائز باشد كه اينگونه بيانات را با آنگونه تاويل ها و مجازگويى ها توجيه كنيم ، بايد جايز بدانيم كه تمامى خبرهايى كه از حقايق الهيه داده اند، بدون استثنا به امور مادى محض تاويل نموده و از بيخ ، همه امور ماوراى ماده را منكر شويم ، و ما در اين باره در بحث از اعجاز، بياناتى ايراد نموديم ، و چون نمى توانيم دست به چنين تاويلى بزنيم ، و ناگزيريم همه را به همان معناى ظاهرى آن حمل كنيم ، در مورد تكلم خداى تعالى ناگزيريم بگوئيم امرى است حقيقى ، و واقعيتى است خارجى ، همان آثارى كه بر تكلم هاى خود ما انسانها مترتب مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 478
توضيح اينكه خداى سبحان از بعضى كارهاى خود تعبير به كلام و تكليم كرده ، مثلا فرموده : ((وكلم الله موسى تكليما)).
و يا فرموده : ((منهم من كلم الله )) و اين دو اطلاق سر بسته و مبهم و نظاير آن را در آيه زير تفسير نموده ، و فرموده : ((و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراى حجاب ، او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء)).
اين آيه ، اطلاق ساير آيات را تفسير مى كند، براى اينكه استثناى ((الا وحيا...)) معنا نمى دهد مگر وقتى كه منظور از تكليم در جمله ((ان يكلمه الله ))، تكليم حقيقى باشد، پس تكليم خدا با بشر تكليم هست ، اما به نحوى خاص (همچنان كه در آيه سوره نساء ديديد كه فرمود: خدا با موسى تكلم كرد).
پس حد و تعريف اصل تكليم بطور حقيقت ، بر آن صادق است ، و داراى معنى منفى نيست و نمى شود گفت كه اين عمل ، تكليم نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #آیتالله_بهجت_قدس_سره :
شنبه ١٧ شهریور ماه ١٣٩٧○■
□بنابه فرمایش شیخ مفید(ره)، روزه روز #بیستونهم_ذیحجه مستحب است. روز آخر این ماه، روز آخر سال است و در آن دو رکعت نماز با کیفیتی مخصوص وارد شده. اگر کسی این عمل را به جا آورد، شیطان میگوید: «وای بر من، هر زحمتی که در طول این سال برای ویرانی او به عمل آوردم، همه را با این چند کلمه اصلاح نمود». (اقبالالاعمال، ج٢، ص۵١٧ و۵١٨).
□برای شب اول ماه محرم، دعاهای هنگام رؤیت هلال و نمازهایی وارد شده است. در روز اول، #روزه مستحب است و بنابر روایت، موجب دوری از آتش جهنم میشود. (ج٢، ص۵۵١) بهطورکلی روزه در این ماه، مستحب است. (ج٢، ص۵۵٣)
□روایت شده که روز سوم محرم، روز نجات یوسف(علیه السلام) از چاه است و روزه این روز، موجب استجابت دعاست (ج٢، ص۵۵۴).
□مناسبتها:
○واقعه حرّه (قتل عام مردم مدینه به دستور یزید)؛ ۶٣ق.
○درگذشت امامزاده علیبنجعفر(علیه السلام) مدفون در قم؛ ٢١٠ق.
○قيام ۱۷شهريور و كشتار جمعی از مردم بهدست مأموران ستمشاهی پهلوی؛ ١٣۵٧ش.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●به آنچه دارید بسازید●■
■بر دولت ها و دست اندرکاران است،چه در نسل حاضر و چه در نسل های آینده، که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمک های مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالا های مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند. تا خود همه چیز بسازند.
■●صحیفه نور،جلد ۲۱،صفحه ۱۸۴
وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره)
مورخ:۱۳۶۳/۰۳/۱۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●..درقرآن کریم آمده است که:(یس* وَ القُرآنِ الحَکِیمِ)
یعنی قرآن حکیم است
و از طرف دیگر پیغمبر اکرم فرمود «انا مدینة الحکمة و هی الجنّة و انت یا علی بابها»
یعنی من شهر حکمتم و حکمت بهشت است و تو ای علی باب ورود آنی
□●پس قرآن که حکیم است، عین وجود حضرت خاتم است که فرمود: من شهر حکمتم و چون قرآن عین دین است، پس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عین دین است و از آنجا که طبق فرمایش حضرت امیر مدارج وجودی انسان که همان درجات بهشت است به عدد آیات قرآن است پس حقیقت علم نیز بیرون از جان مبارک پیامبر اکرم نیست بلکه عین آن است.
□●ولذا حضرت امیر علیه السلام به فرزندشان جناب حنفیه می فرمایند: اگر می خواهی درجات بهشت انسانی و معارج قرآنی را طی کنی می بایست خود را تحویل شهر حکمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم دهی و من باب ورود این مدینه هستم.
□●پس در حقیقت نه تنها بین علم ودین اتحاد است بلکه نتیجه ی #اتحاد این دو حقیقت #وجود_مبارک_حضرت_خاتم و #نقش_مقام_ولایت در کسب این حقیقت، اتحاد حقیقت علم ودین و نبوّت و امامت است. و آدمی با #علم_و_دین می خواهد به مقام نبوت جناب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت حضرت وصی امیرالمؤمنین علی علیه السلام دست یابد.
□●شرح رساله رابطه ی علم و دین
استاد داود صمدی آملی حفظه الله●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #واقعهی_حَرّه - از جنایات برجستهی یزید●■
■در روز بیست و هفتم ماه ذیالحجّه در سال ۶۳ هجری قمری، یعنی دو سال بعد از واقعهی عاشورا، واقعهی حَرّه رخ داد.
■بعد از واقعهی عاشورا مردم مدینه مجتمع شدند؛ با رهبری عبدالله بن حنظله، فرماندار اعزامی از شام را بیرون کردند و خودشان شهر را در اختیار گرفتند.
■یزید وقتی این قضیه را دید، برای سرکوب قیام و شورش مردم مدینه سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عُقبه به این شهر اعزام کرد و مسلم بن عقبه براثر خیانت گروهی که مورد ترحّم مردم مدینه قرار گرفته بودند، توانست به شهر مدینه نفوذ کند.
■در واقعهی حرّه جنایتی رخ داد که تاریخ از آن شرمسار است. چه جوی خونی در مدینه به راه افتاد! چه کشتارهای وحشتناکی! چه مادرانی که فرزندان شیرخوارشان در حالی که از سینهی آنها شیر مینوشیدند، در بغل مادرها سرشان بریده و قطع شد! چه فجایعی رخ داد!
■مورّخین سنّی و شیعه هر دو نوشتهاند از کشتههای مردم مدینه جوی خونی در داخل مسجد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم جاری بود.
■سپس یزید برای سه روز یا یک هفته، تمام زنان و دختران شهر مدینه را بر سربازان اعزامی خود حلال کرد. چه فجایعی رخ داد! و تا سالهای بعد چه فرزندان نامشروعی در مدینه متولّد شدند!
■واقعهی حَرّه حادثهای است که بهمنزلهی یکی از جنایات برجستهی یزید در دوران حکومتش ثبت شده است؛ یزیدی که یکبار پسر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را در کربلا آنگونه به شهادت میرساند؛ بار دیگر مردم مدینه، شهر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را این گونه قتل عام میکند و بار سوم خانهی خدا را مورد هجوم قرار میدهد؛ با منجنیق آتش بر آن میریزد و خانهی خدا را به آتش میکشد.
■در دورهی کوتاهِ نزدیک به سه سال حکومت یزید چه فجایع وحشتناکی که رخ نداد!
■اینها همه میوی انحرافی بود که بعد از رحلت رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم از خطّ ولایت و امامت واقع شد؛ واقعهی حَرّه استمرار کودتای سقیفه است.
■یک بار این تعبیر را خدمتتان به کار بردهام که شاید بازتاب سکوت مردم مدینه در برابر ظلمی که بعد از رحلت رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها شد، قتلعام، کشتار و فجایعی بود که بر سر این مردم آمد.
■آن سکوت، تماشاگر بودن، همکار بودن و تأیید کردن مظالمی که بعد از رحلت رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم بر خاندان ایشان شد، نمیتوانست بدون تبعات باشد، و واقعهی حَرّه یکی از تبعات آن برای این مردم بود.
■بدانیم اگر زمانی تماشاچی صحنهی ظلم بودیم و سکوت ما مؤیّد آن ظلم شد، در همین دنیا پیامدهایی خواهد داشت؛ چون وقتی کسی سکوت میکند، عملاً آن ظلم را تأیید کرده است.
■در زیارت عاشورا در کنار جنایتکاران واقعهی عاشورا از کسانی نام میبریم و آنها را نفرین میکنیم که با سکوتشان این جرأت را به دستگاه خلافت یزید بن معاویه بخشیدند که چنان جنایتی را به بار بیاورد:
■«لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتالِكُمْ»
■نفرین بر کسانیکه با تمکین، سکوت و پذیرش این کشتار و جنایتی که در کربلا شد، زمینه را آماده کردند.
■اعتراض نکردن، بر نیاشوبیدن و به مبارزهی با ظلم نپرداختن پیامدهایی در همین دنیا دارد؛ چه رسد به آنچه که در آخرت متوجّه شخص خواهد شد....
■●استاد مهدی طيّب۹۲/۰۸/۰۹●■
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
#اولین_منزل_آخرت
□○چه چيزى خلاص مى كند؟ موت. موت انسان را خلاص مى كند.
خلاص كننده ى گرفتارى هاى خلقت همان چيزى است كه همه ى مردم از آن بدشان مى آيد، يعنى موت.
□○ملائك داد مى زنند لِدوا لِلمَوتِ وَابنُوا لِلخَرابِ*. بزاييد براى مردن و بسازيد براى خراب شدن. مَلَكى هست در اسمانها كه صدايش خيلى رساست، خلقش كرده اند كه فقط اين را بگويد. پرسيد صدايش از كجا مى آيد؟ گفت صدايش خيلى بلند است. صدايش همه جا هست و شنيده مى شود.
□○انسان از همان موقع كه زاييده مى شود، رو به موت قدم بر مى دارد. يعنى مى رود به طرف آن موتى كه قرار است به آن برسد. هر لحظه به موت نزديكتر مى شود. نوزاد تا تولد يافت به طرف موت مى رود، چون دنيا جاى خوبى نيست، جاى ماندن نيست.
#یاعلی
*نهج البلاغه، حكمت١٣٢
□○ #طوباى_محبت
مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابى
كتاب دوم، چاپ هشتم، مجلس اول
صفحه ى ٢٣-٢٢○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei