کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش هشتم2⃣ ● مردم برحسب مراتب قرب و بعدشان از خدای تعالی مراتب مختلفی
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش اول
● بحث روايتى
رواياتى در معناى ((محكم و متشابه ))
در تفسير عياشى است كه شخصى از امام صادق (عليه السلام ) از محكم و متشابه پرسيد، حضرتش فرمودند محكم ، آياتى است كه مورد عمل قرار م ى گيرد، و متشابه آن آياتى است كه مفهومش براى كسى كه معنايش را نمى فهمد مشتبه است .
مؤلف : در اين حديث اشاره اى است به اين كه متشابه آن نيست كه به هيچ وجه نتوان معنايش را فهميد بلكه فهميدن معناى آن نيز ممكن است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 104
و نيز در همان كتاب است كه آن جناب فرمود: قرآن مشتمل بر آيات محكم و متشابه است ، اما محكم : علاوه بر اينكه بايد بدان ايمان داشت ، عمل به آن نيز ممكن است ، و بايد آن را مدرك احكام دين قرار داد، و اما متشابه : تنها بايد بدان ايمان داشت و نبايد به آن عمل كرد، منظور از جمله : ((و اما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأويله ، و ما يعلم تأويله الا اللّه و الراسخون فى العلم ، يقولون آمنا به كل من عند ربنا)) همين است و راسخون در علم ، آل محمد (صلى اللّه عليه و آله ) اند.
مؤلف : به زودى گفتارى در معناى اين جمله كه فرمود: ((راسخون در علم ، آل محمد (صلى اللّه عليه و آله ) اند)) خواهد آمد ان شاء اللّه .
و نيز در همان كتاب از مسعدة بن صدقه روايت آمده كه گفت : از امام صادق عليه السلام از ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه پرسيدم .
فرمود: ((ناسخ )) آيه اى است كه حكمى ثابت آورده ، كه هميشه بايد به آن عمل شود، و ((منسوخ )) آن آيه اى است كه حكمى آورده باشد كه مدتى به آن عمل مى شده ولى بعدا به وسيله آيه اى ديگر نسخ شده است ، و متشابه آن آيه اى است كه معنايش براى كسى كه آنرا نمى فهمد مشتبه است .
و در روايتى ديگر فرمود: ((ناسخ )) ثابت ، و ((منسوخ )) آنست كه گذشته باشد، و ((محكم )) آنست كه بتوان بدان عمل نمود، و ((متشابه )) آن آياتى است كه با يكديگر تشابه داشته باشند.
و در كافى از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: بهمين جهت آيات منسوخه از متشابهات است .
و در كتاب عيون ، از حضرت رضا عليه السلام روايت آورده كه فرمود: كسى كه متشابه را به محكم قرآن برگرداند، بسوى صراط مستقيم هدايت شده ، آنگاه فرمود: در اخبار ما نيز مانند قرآن ، محكم و متشابه هست ، بايد كه شما متشابهات آن را به محكماتش برگردانيد، و
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 105
زنهار متشابهات را پيروى مكنيد كه گمراه مى شويد.
مؤلف : اين اخبار بطورى كه ملاحظه مى كنيد در تفسير متشابه معنايى نزديك بهم دارند، و همه گفتار قبلى ما را تأييد مى كند، كه گفتيم تشابه ، قبل از رفع ابهام است ، و چنان نيست كه به هيچ وجه نشود آن را برطرف كرد، بلكه با ارجاع متشابه به محكم و با تفسير محكم از آن ، تشابهش برطرف مى شود.
و اما اينكه منسوخات هم از متشابهات باشد، وجه آن نيز همين است ، چون تشابه آيه منسوخ ، همانطور كه گذشت از اين جهت است كه از ظاهرش بر مى آيد كه حكمى را كه بيان مى كند هميشگى است ، ولى آيه ناسخ آن را تفسير نموده و مى فهماند كه حكم مزبور هميشگى نبوده است .
و اما اينكه در خبر عيون آمده كه فرمود: ((اخبار ما نيز مانند قرآن محكم و متشابه دارد)) مطلبى است كه روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آنرا مى رساند، اعتبار عقلى هم مساعد آن است ، براى اينكه اخبار، چيزى جز آنچه در قرآن كريم است ندارد، و جز آنچه را كه قرآن متعرض آن است بيان نمى كند.
در سابق هم گفتيم كه تشابه از اوصاف معناى لفظ است ، و آن عبارت از اين است كه لفظ معنائى داشته باشد، كه هم با مقصود گوينده منطبق باشد، و هم با غير آن ، و تشابه از اوصاف خود لفظ نيست ، و نظير غرابت و اجمال نيست كه مربوط به ابهام در لفظ باشد و نيز مربوط به ابهام در مجموع لفظ و معنا نيست .
و بعبارت ديگر اگر بعضى از آيات قرآن متشابه است ، بدين جهت متشابه است كه بياناتش بمنزله مثلهايى نسبت به معارف حقة الهيه است ، و اين معنا عينا در اخبار هم هست ، يعنى در اخبار نيز رواياتى ((متشابه )) و رواياتى ديگر ((محكم )) است . و از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هم نقل شده كه فرمود: ((ما گروه انبيا با مردم بقدر عقولشان سخن مى گوئيم )).
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□تأثیرِ اسباب عادی که در اختیار ماست، به مقداری است که خداوند برای آنها قرار داده است، نه اینکه از پیش خود تأثیر داشته باشند؛ همۀ کارها به دست خداست و اسباب فقط راه و وسیلۀ فعل او هستند.
□بنابراین لازم است که بنده در نیازهای خود فقط به بارگاه عزّت و باب کبریاء او توجّه کند و از هیچ سببی توقّع تأثیر نداشته باشد...
□یعنی بنده اعتمادش فقط به خدایی باشد که سببیّت و تأثیر را در اسباب قرار داده است؛ نه اینکه اسباب را رها کند، و بدون سبب از خداوند چیزی طلب کند.
□○ #علامه_طباطبایی
المیزان، ج۲، ص۴۰○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□قطره عسلی بر زمین افتاد. مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که زود برود.
□اما مزه عسل برایش شگفتانگیز بود، پس برگشت و جرعهای دیگر نوشید وباز عزم رفتن کرد. اما حس میکرد که خوردن از لبه عسل بس نیست و مزه واقعی را نمیدهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذت ببرد.
□مورچه در عسل غوطهور شد و لذت میبرد... اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... او در این حال ماند تا مرد.
□و این حکایت دنیای ماست. اگر از او بهره بگیری شیرین است و اگر در او غرق شوی خواهی مرد.
#حکایت_دنیا
@mohamad_hosein_tabatabaei
□حق تعالی در قرآن مجید فرموده:
(فَاذکُرونی أذکُرکُم) : یعنی یادکنید مرا تا یادکنم شما را.
□و نیز فرموده:
(فَإذا قَضَیتُمُ الصَّلوةَ فَاذکُروا اللهَ قیاماً وقعوداً وعَلی جُنوبِکُم): یعنی پس چون از نماز فارغ شدید، پس یاد کنید خدای را ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده و در همه احوال.
□و نیز فرموده در مدح قومی:
(رجالٌ لا تُلهیهِم تجارةٌ ولا بیعٌ عن ذکرِ اللهِ): یعنی مردانی که بازنمی دارد ایشان را تجارت از ذکر خدای تعالی؛ یعنی در حال خرید و فروخت نیز مشغول ذکر می باشند.
□و فرموده در ذم قومی:
( و لا یَذکُرونَ اللهَ الا قلیلاً): یعنی یاد نمی کنند خدای را مگر اندکی. و در حدیث نبوی آ مده که (یادکنندۀ حق تعالی، در میان غافلان، مثل درخت سبزی است در میان باغی که همه درختان آن خشک باشد.)
□و نیز وارد شده که «نیست این که جمع شوند قومی در مجلسی که نام خدای نبرند و درود بر پیغمبر نفرستند، مگر آن که آن مجلس، بر ایشان حسرت و وبال باشد.)
□و از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) منقول است که «هیچ چیزی نیست مگر آن که آن را حدی هست که به آن منتهی می شود. حق تعالی بربنده، پنج نماز واجب گردانیده، چون ادا نماید، حدش باشد. و روزه ماه رمضان، چون بدارد، آن حدش باشد. و حج، چون بگذارد، آن حدش باشد. مگر #ذکر،که خدا راضی نمی شود از آن به کم و قرار نداده برای آن، حدی که به آن منتهی شود.» بعد از آن، تلاوت این آیۀ کریمه فرمود:
( یا أیُّها الذین آمنوا اُذکُروا اللهَ ذکراً کثیراً وسَبِّحُوهُ بُکرَةً وأصیلاً): یعنی ای آنان که ایمان آورده اید! یادکنید خدای را بسیار و تسبیح گویید او را صبح و شام و بی شمار.
□و فرمودکه «پدرم ذکربسیارمی کرد. با او به راه می رفتم و به ذکرخدای مشغول می بود. و با او طعام می خوردم و او ذکر می کرد. و با مردم سخن می گفت و سخن، او را مشغول نمی ساخت از ذکر. و می دیدم زبان او راکه به کام متصل می بود و می فرمود: لا إلهَ إلاّ اللهُ. و ما را جمع می نمود و امر می کرد به ذکر، تا وقت بر آمدن آفتاب. و هرکه از ما قرآن می دانست، او را امرمی کرد به تلاوت قرآن. و هرکه نمی دانست، امرمی کرد او را به ذکر.»
□وحدیث درفضیلت ذکر، زیاده از آن است که در این مختصرذکرکنیم.
□○ #ذکرها_و_لحظه_ها
#ملا محسن فیض کاشانی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
سید اهل شهودی یا حسین
جلوه ذات وجودی یا حسین
اوفتادی لحظهای بیسر به خاک
«سجده» را کامل نمودی یا حسین
این بلا و این لب خندان تو
کس چه داند تا چه بودی یا حسین؟
گُل در آغوش و تنت مجروح تیغ
عشق را معنا نمودی یا حسین
«ما رمیت اذ رمیت» دیدمت
در میان هرگز نبودی یا حسین
در میان لشکر تاریک جهل
چشم دل را میربودی یا حسین
روی دستت پای میزد کودکی
نور روی نور بودی یا حسین
نور آمد بُرد یکسر آگهیت
«هو» به تاری، «حق» به پودی یا حسین
بین خیل روبهان چون شیر نر
روبهی را میزدودی یا حسین
مست بودی در سماع و ابلهان
جنگ دیدند از عنودی یا حسین
هاتفی گفت: اینچنین اندر جهان
جلوهای هرگز نبودی یا حسین
گرچه پیغمبر شهودش مطلق است
سید اهل شهودی یا حسین.
#ر_س
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بهمثل اگر مانند قرآن درباره شهادت کتابی نازل شود سوره فاتحه آن، شهادت جناب سیدالشهدا (علیه السلام) است.
#علامه_حسنزاده_آملی
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○زبان حال مناجات حسین علیه السلام در گودال قتله گاه○□
□ #بارخدایا! در این واپسین لحظات عمرم در گودال قتله گاه، سراپا مسرورم که با انوار تجلیات ذاتت چراغ محبتت در دلم بیفروختی و قلبم را به مهر بی بدیلت منشرح ساختی.
□ #حبیبا!در این صحرای کربلا لطف بیکرانه ات بر من عیان و نگاه پر فضلت مرا از هر دردی امان است.
□ #الها! در هجوم این شمشیرها و نیزه ها خواهان آن دردم که تو درمان آنی و بنده ی آن ثنایم که تو سزای آنی.
□ #عزیزا!نیک میدانم که این ابتلای به نااهلان و نصیبم از غم و اندوهان از سر احسان باریابی به روضه ی رضوانت است که هر که را در زندان دنیا گریان کنی، قبله جانش به دیدار یار مزین سازی.
□ #مهیمنا! از همان دم که بر مزار جدم شنیدم که می خواهی مرا کشته و عیال و کودکانم را اسیر ببینی دانستم که قصد آن داری بزمی پر شور و شرر برایم محیا سازی پس هرچه داشتم از جوان برومندم علی اکبر و برادر رشیدم عباس گرفته تا خواهر مهربانم زینب و دختران شیرین زبانم رقیه و صفورا و طهورا همه را در طبق اخلاص نهاده و در این سفر همراه نمودم و حتی از شش ماهه دردانه ام علی اصغر دریغ نکردم تا که عیش بزمت تمام و مستی مجلس انست بی پایان باشد.
□ #ساقیا! انگاه که فرزندان کوچکم را تشنگی بی رمق نمود و بی آبی طاقت ربود همان دم نیز دیدم که هرگز چشمه جوشان مهر و محبتت را بر من و فرزندانم مسدود نفرمودی و آب زلال کوثر رضوانت از ما دریغ ننمودی.
□ #رحیما!در همان آغاز این قتال از هجر علی اکبرم یکایک بند وجودم از هم گسست و یک باره پیر بی رمق شدم اما به راستی جانی که در گرو قبض و بسط توست کی زندانی تن شود و دلی که در قبضه لطف و محبت توست کی به غم مبتلا گردد؟
□ #نعیما! آنگاه که عمود پشتم به بازوان قطع شده و فرق شکسته برادر وفادارم عباس شکست دانستم که دریای محبت و رحمت خاصه ات را کرانی نیست، و بیکرانه عاشق کشی تو را زبانی گویا نیست خوش دلم که با هرچه لشکر داشتی این حبیب دردمند خود را آزمودی و جز شکر ندیدی و جز ثنا نشنیدی.
□ #لطیفا! خون گلوی نازدانه علی اصغرم اگر چه شیره جانم گرفت و عمر بی پایانم را در دمی به خزان مبدل ساخت اما از مرغزار وصالت چو آوای قبول شنیدم همه نوش گشت و شهد شکر پاره شد.
□ #حبیبا! در بوسه وداع اخرم با طفل سه ساله ام بیابان چشم تشنه ام به دریای مواج کشتی شکن مبدل گشت اما قدح شادی رضایتت بر کفم محکم بماند و از بی صبری بر زمین بی مهری سرازیر نگشت.
□ #صبورا! چشمان منتظر خواهر عزیزتر از جانم که مهرش تنها نصیب دنیای من است از هجوم این سنگها و نیزه ها و شمشیرها بر پیکر هزار پاره ام غرق خون است. خدایا در این صحرای پر بلا همان گونه که دیده ام را به نور جمالت روشن ساختی قلب چاک چاک یار کودکی و مونس تنهایی ام زینب را به انوار محبتت پر فروغ ساز که با صبر و استقامتش کاخ بی بنیان آمال دشمنانت را منهدم سازد و جز رشک بدانچه دیده نورزد و جز شکر بدانچه کشیده نگوید.
□ #ملکا! آنچه تقدیمت داشتم همه بضاعتم بود پیشکش به محضر قدسی ات. بنده ای را که جز دو دست تهی در بارگاه انورت ندارد عاجز از بذل و بخششی در خور ذات کبریایی توست. از خاک جز خطا برنخیزد و از کریم جز وفا برنیاید پس این متاع ناقابل را از من پذیرا باش و به بزرگواریت این اندک را بر من ببخشای.
□ #مسجودا!در این گاه بی رمقی و نیمه جانی اگر چه پیشانی بر تیر نشسته و دستان بریده و پاهای شکسته ام معذور از سجده بر بارگاه کبریایی توست اما در عوض، زبان قرآن خوانم بر بالای نیزه مترنم به ذکر سجده ات خواهد بود.
□ #معشوقا! مرا فرصتی دگر نمانده تا ازکمال حسن و بهایت بازگویم و بر آنچه بر من مرحمت فرمودی سپاس گویم چرا که خنجر کین شمر هم اکنون بر حلقومم نشست مرا قوتی ده تا بر بالای نیزه نیز ثناگویت باشم...
#امیر_رستگار
□شخصی در مکاشفه دید امام حسین علیه السلام مشغول جمع کردن خارهای بیابان هستند. از ایشان میپرسند شما چه میکنید؟
□میفرمایند: راه سالکان خدا را هموار میکنم.
#سیدهاشم_حداد
@mohamad_hosein_tabatabaei
○مینویسم که شب تار سحر میگردد
○یکنفر مانده از این قوم که بر میگردد
#سیدحمیدرضا_برقعهای
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○«از اصلاح نفس، نمیشود دست برداشت!»
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره○□
□ممکن نیست بدون #اصلاح_نفس کاری [از] پیش برد، [یا] برای جامعه کاری بکنیم، همان رفیق نیمهراه خواهیم بود، خداحافظی میکنیم باهم، در وقت وقتش.
□بالأخره، حالا چه کار باید بکنیم؟ همان کاری که گفتیم؛ از اصلاح نمیشود دست برداشت!!
□خیلی خب، حالا اصلاحِ فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما میدانیم [ غلط است]، در داخل یا در خارج انجام میدهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا میکنیم، ارتباطی که بر لَهِ (به نفع) آنها است، نه ارتباطی که بر لَهِ[و به نفع] ما باشد.
□وإلاّ با این «قرآن» واضح، با این اشباه(مشابه) «#قرآن » [یعنی] «#صحیفه_سجادیه » و «#نهج_البلاغه »، با اینها دیوار اگر مأذون بود (اجازه داشت)، تصدیق میکرد حرف مارا، با ما میشد. [حالا] چطور شده ما اینجا ماندهایم، دست گدایی به یک [عده] وحوش، حیوانات، درندهها، دراز میکنیم؟! میل داریم به ما قرض بدهند.
□فلهذا[ بنابراین این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم!!
#تدبیر نیست، غیر از اینکه نکنیم، فیمابعد(ازین به بعد) نکنیم.
بشناسیم خودمان را، بشناسیم!
خودمان نگذاریم [عدهای] از داخله ما در بیایند و علیه ما کارهایی بکنند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □و لذا حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در همه جا حضور دارد ما چون یک
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□خوب اگر حضور این هست و ادب مع الله هم اینه و خدا هم در همه جا هست پس انسان مؤدب با حضور خداوند تبارک و تعالی در کل نظام آفرینشه. اگر ما با این دید به امام زمان نگاه بکنیم به خودمان حق میدهیم که چشم خودمان را به بدبینی نگاه کنیم برای اینکه هرچه را که میبینیم وجود است و هرچه که وجود هست در پیشگاه خداست و هرچه که در پیشگاه حق هست حضور هست و حضرت بقیةالله سلاماللهعلیه هم یکپارچه حضور در پیشگاه خداست و چون یکپارچه ادب و مؤدب و حاضر عند رب هست پس در همه جا هست پس هرچه را نگاه میکنی امام زمان میبینی و به هرچه که میشنوی او میشنوی هرچه را که لمس کنی او را لمس میکنی و به هر چه که بچشید او را میچشید و هرچه را ببویید بوی او را میشنوید. راهی غیر از این نیست ..(۲۷)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □خوب اگر حضور این هست و ادب مع الله هم اینه و خدا هم در همه جا ه
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□با بحثهایی که در دروس معرفت نفس شد و در جلساتی که داشتیم بخصوص در توحید قرآنی باید با آن بحثها مسئله ادب را و ادب مع الله را دنبال کنید.مرحوم جناب علامه طباطبایی علیه الرحمة راجع به ادب یک معنایی را میفرمایند که آن معنا این هست میفرمایند که ادب آن هیئت نیکویی هست که سزاوار هست فعل مشروع بر آن واقع شود. ایشون ادب را در مقام فعل میگیرند طرح اینکه حرف جناب علامه طباطبایی را مطرح کردم برای این میخوایم تعبیر و تعریفی را که حضرت آقا راجع به ادب مطرح فرمودند آن تعریف را دنبال کنیم. هر کاری را که مشروع هست نه کار غیرمشروع و لذا مثل ظلم،در ظلم دیگه ادب مطرح نمیشود یک کسی بگوید من ظالم هستم میخواهم ظلم کنم بعد ادب داشته باشم در این ظلم کردن، آنجا مطرح نیست اما میبینید در آنجایی که به صورت تعبیر هست مسئله ادب مطرح هست برای اینکه فعل مشروع هست هر کاری که کار مشروع هست، کار مشروع هم آن کاری هست که یا شرع آن را مشروع میداند شبیه نماز خواندن، دعا کردن ، روزه گرفتن،حج رفتن یا افعال و اعمالی را که در اسلام مشروع هست مردم متعارف آمدن به مسجد و حسینیه این بین مردم یک فعل مشروع هست حالا یا حج رفتن این یک کار مشروع است دستور داد و هم این که هر انسان عاقلی این کار وعمل مشروع را تایید می کند یا کارهای مشروعی که در بین مردم مطرح هست عزاداری هست عروسی هست و امثال این گونه امور برخورد با فرزندان هست معاشرت اجتماعی هست دوست داشتن هست این ها همه فعل مشروع هست هیچ کس نمی گوید که شما دوست نگیرید .دوست داشتن یک فعل لازم هست یعنی عملی هست پسندیده .کسب و کار داشتن یک عملی هست پسندیده .هر کاری را که عقل و شرع امضا کند و بگوید که این کار کار خوبی است انسان باید در آن کارها ادب را مراعات کند و مودب باشد.(۲۸)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #علامهحسنزادهآملی
#امام_زمان_در_کلام_ابن_عربی○□
□این آقایان در ولایت شان قوی هستند و ما شواهدی داریم که خیلی از حرف ها سر زبان رایج است .
این طور آقا نمی شود که..
خیلی مشکل است ..
شما در شرح حال صدرالدین قونوی از مشایخ اهل عرفان است و استاد این آقایان است و بزرگترین شاگرد شیخ عربی صاحب فتوحات و فصوص است.
ایشان اینطوری که جامی در نفحات نقل می کند و می گوید که ایشان در حالت کسالت بودند به شاگردانش که در حضورش بودند گفت:
شما هر وقت به زیارت حضرت بقیة الله نائل می شوید ما را در خاطر داشته باشید ما را فراموش نکنید.
□حالا این دهن، دهن چگونه آدمی باید بوده باشد و یا خود محی الدین عربی در چند جای فتوحات می گوید که من به حضور آن جناب تشرف حاصل کردم و باب ۳۶۶ را اختصاصاً درباره آن جناب نوشتم
خیلی از این آقایانی که فتوحات را چاپ کردند از مصر، از بیروت، خیلی بی لطفی فرمودند.
□بنده این را در هزارو یک نکته آورده ام و این گله را دارم که شما چکار دارید کتاب مردم را تحریف می کنید!!!
حالا این آقا یک عالمی است یا شیعه است یا سُنی.
ایشان باب ۳۶۶ فتوحات حضرت بقیة الله را اسم می برد که اصلا آن باب اختصاصاً برای حضرت است.
□آن باب را درباره ایشان نوشت آنگاه شروع می کند نام شریفش را به نام امام، الإمام...الإمام می برد و همینطور آباء بزرگوارش را یکی پس از دیگری الإمام ..الإمام.. می آید تا برسد به امام علی ابن ابیطالب و این عبارت را شعرانی در طبقات حدود چهار صد سال پیش قریب چهار قرن پیش از این که شعرانی صاحب طبقات، صاحب المیزان است ایشان در آن کتابش که باز ما یک تحریفی از آن در پیش داریم و جزئیاتش را به عرض می رسانیم؛
در کتاب عبارتی از فتوحات می آورد و می گوید:
شیخ در باب ۳۶۶ فتوحات در مورد حضرت بقیة الله حرفش این است..
□در چهارصد سال پیش ایشان عبارتش را هو هو نقل می کند و ایشان شروع کردند از آن جناب تا حضرت امیرالمومنین الإمام..الإمام ...[نوشتن] اینها را در چاپ های مصر و چاپ های بیروت تحریف کردند.
این تحریفات برای چیه آقا!!!
چرا اطمینان انسان را از کتاب های مردم سلب می کنید
هر فرقه ای بخواهد کتابی چاپ کند که آنی به نفع باشد آنی به ضرر، نمی دانم اصلا چه تصرفانی می نمایند!!
از این کارها شده، غرض یک مقداری درباره بزرگان و اعاظم دین خیلی احتیاط می خواهد.
□بنده یکروزی در مباحثه اسفار به عرض رساندم که فخر رازی مثلا شاید در سر زبان ها به جنبه امامیه نبودنش غلبه داشته باشد اما مرحوم شیخ بهایی می فرماید اگر کسی در نوشته های فخر رازی تفحص کند می بیند که ایشان خیلی مایل به تشیّع هستند
□زمان را همانطور که قاضی نورالله در مجالس می فرماید؛ حول و حوش حرفها را هم توجه داشته باشید
بنده هم این عرایض را شهدالله نه به عنوان تعصب مذهبی عرض می کنم چون خودم یک فرد اثنی عشری هستم
پس کتاب مردم را چرا به هم می زنید
□حالا یک بت پرستی هم هست کتابش را اسم می برد خیلی هم نازش می کند..
شما همان چیزی که او گفته چاپش کنید
چکار دارید یک چیزی [از کتاب] را بر می دارید .
این تحریف خیلی بد است
این کارها خیلی زیاد شده است چه آنچه کُتاب روی تعصب مذهبی تصرفاتی کرده اند و چه در مطبعه پیش آمده است.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□وهابیت و اسلام القاعده مال همین عرب های عربستانست. این فرهنگ عربی است ؛ نه اسلام آسمانی. در طول این چهارده قرن یک متفکر و فیلسوف عرب برای من پیدا کنید. اینها خلفای شان هم عربی بوده اند. فرق خلفا با حضرت علی این بود که اسلام علی، اسلام محمدی و اسلام آسمانی بود ؛ نه عربی. من صریح می گویم که به حضرت علی(علیه السلام) و اسلام علی ارادت دارم. نه به این عرب ها. چرا. چون علی یک انسان آسمانی است."
من ناسیونالیست نیستم اما با اسلام عربی هم مخالفم.
□○حکیم دکتر دینانی
مصاحبه با مجله نوروزی خبرآنلاین
۸ فروردین ۱۳۹۰○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□روی دعایت تعقّل کن تا رشد کند. نکند از سنّ بچّگی تا هشتاد سالگی همهاش نخودچی کشمش از خدا بخواهی. حاجاتی را که داری، به صورت یک نامه روی کاغذ یا دلت، البته اوایل روی کاغذ، برای خدا بنویس و بگذار در جانمازت یا هر جای دیگری. دو سه ماه بعد، هر وقت حال خوبی داشتی و شنگول بودی، آن را به دقّت بخوان و ببین هر جا زیادهروی کردهای یا به خدا بیادبی کردهای، آنها را خط بزن و تصحیح و تجدید نظر کن و نهایتاً آن را پاکنویس کن. نامهی اوّل را هم حفظ کن. دو سه ماه بعد باز همین کار را روی نامهی تصحیح شده انجام بده. یکی دو سالی این کار را ادامه بده. بعد نامهی آخری را با اوّلی مقایسه کن، ببین از کجا سر در آوردهای و چقدر رشد کردهای. مرشد تو که نامهها را عوض میکرد، خداست که همراهت است. آخر کار به چیزی میرسی که از حاجتت بهتر است؛ به کسی میرسی که برایش نامه مینوشتی.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش اول ● بحث روايتى رواياتى در معناى ((محكم و متشابه )) در تفسير
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم1⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
و در تفسير عياشى از جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: مردى از امير المؤمنين (عليه السلام ) خواهش كرد كه آيا ممكن است پروردگار ما را، برايمان توصيف كنى ، تا هم محبتمان به او زياد شود، و هم معرفتمان ؟ اميرالمؤمنين
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 106
خشمگين به خطبه ايستاد، و در ضمن ايراد خطبه براى عموم حضار رو به آن شخص كرد، و فرمود: اى بنده خدا بر تو باد به آنچه كه قرآن تو را به صفات خدا دلالت مى كند، و آنچه كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) (كه در اين باب مقدم بر تو است ) از معرفت خدا به تو پيشنهاد مى كند، و آنچه را كه در اين وادى از نور هدايت او روشن شده پيروى كن كه هدايت او نعمت و حكمتى است كه در اختيار تو قرار گرفته ، پس همين مقدار را بگير، و شكرش را به جاى آر، و در آنچه شيطان بتو تكليف مى كند كه خود قرآن علم آن را بر تو واجب نكرده ، و در سنت رسول و ائمه هدى (عليهم السلام ) هم درباره آن چيزى وارد نشده ، فريب شيطان را مخور، و علم آنرا به خود خدا واگذار، و عظمت خدا را (كه از قياس و وهم و عقل بشر بيرون است ) با مقياس فهم خود مسنج .
و بدان اى بنده خدا كه راسخين در علم آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده ، به تمامى معارفى كه از حيطه علمشان بيرون است ، و تفسيرش را نمى دانند اقرار دارند، و مى گويند: ((آمنا به كل من عند ربنا)) خداى تعالى آنانرا با اين فضيلت ستوده كه به جز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند، و در آن گونه معارف تعمق و غور نمى كنند، و خداى تعالى اين ترك تعمق را از آنان ستوده ، و نامش را رسوخ در علم نهاده است ، پس تو نيز به همين مقدار اكتفا كن ، و در اين مقام نباش كه اقيانوس عظمت خدا را با عقل خود اندازه گيرى كنى و از هالكين شوى .
مؤلف : جمله ((اى بنده خدا راسخين در علم چنين و چنانند))، ظهور در اين دارد كه آن جناب حرف ((واو)) در جمله : ((و الراسخون فى العلم يقولون )) را ((واو استينافى )) گرفته ، نه عاطفه ، همچنان كه ما نيز از آيه همين معنا را استفاده كرديم ، و مقتضاى استينافى بودن واو اين است كه راسخين در علم ، به تاءويل متشابهات ، عالم نيستند، گرچه چنين امكانى برايشان هست ، و آيه شريفه اين امكان را نفى نمى كند.
در نتيجه اگر دليل و بيان ديگرى پيدا شود، و دلالت كند بر اينكه راسخين در علم داناى به تأويل متشابهاتند، با آيه مورد بحث منافاتى نخواهد داشت ، همچنان كه ظاهر روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) (كه به زودى خواهد آمد) همين است . و جمله : ((آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده ))، خبر براى جمله
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 107
راسخين در علم ، مى باشد و خلاصه مى خواهد بفرمايد كه راسخين در علم چنين كسانى هستند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□اگر دنیا را بخواهیم، باید ناصر حقیقی را بخواهیم. اگر دنیا را میخواهیم! آخرت که دیگر معلوم است.
بله، بشارتی است برای مؤمنین که عبادت در ایام غیبت، افضل است از عبادت در حال حضور. پس چطور ما دعا نکنیم برای ظهور حضرت؟ فرمود: آیا میل ندارید که عدل در تمام دنیا مبسوط شود؟!
خدا ما را نجات دهد. خدا بفهماند به ما، الهام بکند به ما، تثبیت بکند در ما، که شکرگزار باشیم بر این طریقهای که خدا هدایتمان کرده است.
□اگر به قطعیات و یقینیات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پیمیبریم که از کدام یک از کارهایی که کردهایم، قطعاً حضرت امام زمان علیهالسلام از ما راضی است و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است.
□در محضر بهجت، ج٢، ص٢٥٠□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #علامه_حسن_زاده_آملی
#امام_معصوم○□
□فرمود حرف این است:
که انبیا
که نبی خاتم
که اوصیای او
سفرای الهی از جنس ما هستند.
اینچنین نیست که آنها از نوعی بوده باشند و ما از نوعی.
از جنس ما هستند؛ ما از جنس آنها.
همه ابنای یک نوع.
و آنها گزاف گوی نیستند؛ معصوم اند.
یعنی حرکات و سکونشان معصوم است. آنجا که خاموش اند؛ خاموشی صواب است؛ و آنجا که دارند حرف می زنند؛ نطق صواب است.
قیام و قعودشان معصوم است؛ نیاتشان معصوم است؛ حرفهایشان معصوم است؛ آنچه را که می گیرند از بطنان هستی، در گرفتن معصوم اند؛ و آنچه را که تأدیه می کنند و می بخشند، در بخشیدن هم معصوم اند.
□و یکی از فرمایشات ائمه ی ما، پیغمبر ما، اینست و قرآن ما اینست که:
« و لکم فی رسول الله أسوة حسنة » این حرف خدا.
□و خودشان هم که به ما فرمودند، ما را ببینید و به سوی ما بیایید.
پس ما به سوی آنها بار داریم؛ راه داریم؛ اذن داریم.
□حرفهایی پیش می آید، سوال هایی پیش می آید؛ حق داریم که سوال بنماییم؛ شک و وسوسه هم برای ما پیش می آید؛ بیاید. شک و وسوسه هم خوب است. آن خودش مقدمه است که انسان را دارد بر می انگیزاند به سوی یقین.
□وسوسه خوب است؛
شک خوب است؛
تردید خوب است؛
انسان را وادار می کند به سوال، به پرسش؛ کسی اینها را مانع نشده است؛
شک پیش می آید؛
تردید پیش می آید؛
به ما چه؟ ما را به این حرفها نرسیده، اینها برای ما نیست چون می فرمود به ما که ما را ببینید و به سوی ما بیایید، حاشا که آنها پرده پو باشند.
اگر ما به سوی آنها بار نداشتیم ما را به سوی خودشان دعوت نمی فرمودند.
چون آنها مردم گزاف و هرزه نیستند.
خلاف نمی گویند؛ پس ما بار داریم، اجازه داریم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □با بحثهایی که در دروس معرفت نفس شد و در جلساتی که داشتیم بخصو
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□و لذاعلامه طباطبایی میفرمایند که در هر فعل مشروعی که سزاوار هست این فعل انجام بشود در آنجا ادب لازم هست مراعات بشود بعضی از افعال را خود شرع به ما دستور فرمود مثل نماز خواندن را، روزه گرفتند را، حج رفتن را الان ببینید یک حاجی در حج چقدر باید مؤدب باشد میبینید برای برنامه حجش دین یک برنامه رسمی گذاشته باید چگونه مسافرت کند چگونه مستطیع بشود بعد از استطاعت چگونه برود در آنجا هم چگونه احرام اینها همه تادیب کردن یک حاجی هست یعنی مؤدب کردن یک حاجی که تو میخواهی فعل حج را انجام بدهی همین طور نمیشود حالا یک کسی بگوید من می روم مکه هر جور که میخواهم احرام میپوشم به هرکجا که دلم بخواهد می روم طواف را هم هر وقت دلم می خواهد انجام میدهم سعی بین صفا و مروه را هم هر طوری که بخواهم انجام میدهم این درست است که حج رفتن یک فعلی هست خوب اما شما باید در این حج رفتن که فعل خوبی هست این را به هیئت نیکویی انجام بدهی یعنی به یک قامت و به شکلی او را انجام بدهی که بهترین قامت باشد این را میگویند ادب الان ما اگه چند نفر اینجا نشسته باشند بعد یکی پا را دراز کند یکی درازکش بشود یکی یک جور دیگر، میبینی یکی دو زانو نشسته میگوییم این شخص از همه مؤدبتر هست الان خودمون هم اینها را میگوییم دیگه این از همه مؤدبتر هست، یعنی چه؟ یعنی اگر در معاشرت اجتماعی خواستیم کنار همدیگر بنشینیم این فعل کنار هم نشستن، عمل نشستن با همدیگر یک عمل مشروعی هست برای اینکه نه عقل او را منعش میکند که شما با دوستت با فامیلت با همسایهات با مهمانت ننشین عقل هیچگاه هیچ موقع این را منع نمیکند و شرع هم هرگز این را منع نمیکند اگر یک عملی که عقل و شرع امضایش کردهاند این عمل را به بهترین صورت انجام بدهید آن را میفرمایند ادب.(۲۹)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □و لذاعلامه طباطبایی میفرمایند که در هر فعل مشروعی که سزاوار هس
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□مثلاً انسان برایش میهمان آمد اگر بخواهد پیش مهمان غذا بیاورد برود غذای ته مانده را بیاورد این یک جور است برود غذای متوسط بیاورد این یک جور است برود بهترین غذا را برای مهمان بیاورد این هم یکجور دیگر هست،حالا کدام را شما میگویید ادب هست؟ ببینید این فعل باید بر یک هیئتی یعنی بر یک روشی بر یک قامتی این کار را انجام بدهی که این قامت بهترین قامت باشد حالا بیاییم در نظام عالم مثال بزنیم تا فرمایش جناب آقای طباطبایی جا بیفتد ...(۳۰)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □مثلاً انسان برایش میهمان آمد اگر بخواهد پیش مهمان غذا بیاورد بر
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□الان خداوند زمین را ساخت، آسمان را ساخت من و شما را درست کرد، حیوانات را هم ساخت، درختها را هم ساخت، دریا را هم ساخته همه اینها را ساخته آیا شما در ساختن یک ستاره طرحی، قامتی، هیئتی، بافتی بهتر از این را دارید که ساخته بشود ؟!یک کسی در عالم میتواند طرح بدهد که اگر، یا یک کسی بیاید راجع به این فعل خداوند الان این بدن ما فعل خداوند است کار خداست این بدن ما که الان صورتی داریم می شود این بینی را بگوییم جای دیگر باشد میشد این بینی را واژگون بگذاریم می شد دندانهای پهن را بگذارند جلو دندانهای تیزی راه نداشته باشه اما اگر یک همچین چیزی درست بشود شما این کار را این عمل را به بهترین صورتش قبول دارید؟! معلوم هست خداوند طوری صورت ما را ساخته بینی موجود شده است دندانها روی حساب چیده شده،لب ها روی هم حساب شده قرار گرفته،فک روی حساب و تمام اعضا و جوارح این صورت همه روی حساب بعد می گوییم چون این عمل خدا به بهترین نحو ساخته شده و لذا این فعل مؤدبترین فعل هست چوم به یک هیئت نیکویی به یک هیئت خوش ساخته شده که بهتر از این راه ندارد و لذا هر چه کار را آدم به بهترین شکل انجام بدهد معلوم میشود این کار روی ادب پیاده شده است.(۳۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○حکیم دکتر دینانی○□
□عشق همیشه توأم با غم است اصلاً #عاشق بیغم نداریم، عاشق بیدرد شما تا حالا در این عالم دیدهای؟ #عشق توأم با دردمندی است اما عشق ملک توأم با دردمندی نیست ملک هم خدا را میشناسد در حد خودش تنزیهی است آنها عُباد حقند هم خدا را عبادت میکنند و هم خدا را دوست دارند و به یک معنی عاشق حقند اما #دردمند نیستند ملائکه #درد_فراق را حس نمیکنند همیشه در یک مقام معین هستند همیشه یا در حال رکوع یا در حال سجود یا در حال تشبیه یا در حال ورد هستند یا در حال ذکرند در یک حالت هستند. ترقی هم ندارند #فرشته تعالی و ترقی ندارد همونی که هست از ازل تا ابد همان است جبرئیل از ازل تا حالا یک ذره ترقی نکرده و مقامش بالاتر نرفته، انسان تعالی دارد مرتب این تعالی مسألهی مهمی است یعنی انسان برعکس فرشته توقف ندارد فرشته همواره در یک حال است و مقام معلوم دارد همیشه در یک مقام است اما انسان مقام معلوم ندارد مقامش نامعلوم است و همیشه در حال تعالی است و انسان کاملی که عاشق حق است دردمند است #عشاق تمام اولیا تمام عرفا. سُلاک راه حق دردمندند #درد فراق دارند اصلاً گاهی چنان ناله میزند که اون ناله عالم را میسوزاند. نالهی هجران، عطار از هجران ابدی صحبت میکند این درد غم است درد فراق است البته وصال هم هست اما #فراق هم هست. یک لحظه وصال است یک لحظه فراق است اینکه #حافظ میگوید فرشته عشق ندارد، عشق بدون درد را میگوید میخواهد بگوید دردمندانه از آن انسان است و عاشق هم همیشه دردمند است حتی عشق مجاز هم توأم با درد است و اگر عاشقی درد نداشت او شیاد و دروغگوست. انسان سلوکش و عشق الهیاش توأم با دردمندی و هجران است همان است که موجب تعالی میشود و الا اگر یک مقام و معین داشت و راحت بود در یک مقامی تا ابد میماند مثل فرشته که تعالی نداشت، تمام این مسأله تعالی انسان است تعالی هی بالا و بالا و بالاتر تا چه حد؟ تا بیپایان.
○رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
○ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت.
☑️همچنان میرو به پایانش مرس
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□همّت بلند خوب است. هر چه میتوانی، مراتب بالاتری را طالب باش امّا اظهار نکن، زیرا باطل میشود. هر چه میخواهی بشوی را در درون خودت مخفی نگهدار، به خدا عرض کن خدایا این همه بندهی خوب و اولیای بزرگ آفریدهای، من را هم مثل آنها بکن.
○همّت بلند دار که مردان روزگار
○از همّت بلند به جایی رسیدهاند
□وجود حضرت سلمان کافی است برای اینکه حجّت بر ما تمام شود که میتوانیم جزء اهل البیت علیهم السّلام شویم. اگر راه را بر خود بستیم و گفتیم آنها کجا و ما کجا، خودمان، خودمان را محروم کردهایم.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش دوم1⃣ ● روايتى درباره ((راسخين در علم )) و در تفسير عياشى از ج
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم2⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
اين كلام ظاهر در اين است كه مى خواهد شنونده را تشويق و ترغيب كند به اينكه او نيز چنين باشد، و طريقه راسخين در علم را پيش بگيرد، و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف (به جهل خود) كند، تا او نيز از راسخين در علم شود، و اين خود دليل بر اين است كه آنجناب راسخين در علم را به كسى تفسير كرده كه نسبت به آنچه مى داند پايبند است و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف مى كند، و متعرض آنچه كه از حيطه علم او خارج است نمى شود.
و مراد از امور ماوراى پرده غيب ، معانى پوشيده از فهم عامه است ، كه خدا از ((آيات متشابهات )) اراده كرده ، و به همين جهت اميرالمؤمنين جمله نامبرده را با عبارت ديگرى تكرار كرده و فرمود: ((بعجز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند)) و نفرمود: ((از رسيدن به تأويلى كه ...)) دقت بفرماييد.
و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: ((ماييم راسخين در علم ، و ما تأويل قرآن را مى دانيم )).
مؤلف : اين روايت اشعار دارد كه جمله : ((و الراسخون فى العلم )) عطف بر مستثنا است ، ولى اين مفهوم ابتدايى با در نظر گرفتن بيانى كه كرديم ، و روايتى كه گذشت از بين مى رود، و خيلى هم بعيد نيست كه مراد از تأويل در اين حديث همان معنائى باشد كه از متشابه ، منظور نظر خداى تعالى است ، چون اين معنا از تأويل تعبير ديگرى از تفسير متشابه است ، و در صدر اسلام معنائى متداول ، در بين مردم بوده است .
و اما اينكه فرمود ((مائيم راسخين در علم ...)) در روايت عياشى از امام صادق (عليه السلام ) هم آمده بود كه ((راسخين در علم همانا آل محمدند)) و از نظر خوانندگان گذشت ، و روايات ديگرى هم كه در اين باب آمده همه از باب تطبيق كلى بر مصداق است ، همچنان كه روايات قبلى و رواياتى كه مى آيد نيز شاهد بر اين معنا هستند.
و در كافى هم از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت : امام ابوالحسن موسى بن جعفر (عليه السلام ) فرموده :)... تا آنجا كه فرمود: اى هشام خداى تعالى از قومى صالح حكايت كرده كه گفتند: ((ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا، و هب لنا من لدنك رحمة ، انك انت الوهاب ))
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 108
و اين قوم فهميده بودند كه گاه مى شود دلها از راه منحرف گشته و نور فطرى خود را از دست بدهند، و كور و هلاك گردند.
اى هشام به درستى كه از خدا نمى ترسد مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد، و كسى كه عقلش خدائى (و فهمش از ناحيه او مهار) نشده باشد، قلب او بر هيچ معرفتى منعقد نشده ، و ثابت نمى گردد، و آن چيزى كه معرفت بدان يافته حقيقتش را دريافت نكرده ، و نمى بيند، و احدى نيست كه چنين قلب و معرفتى داشته باشد، مگر كسى كه قولش مصدق فعلش ، و باطنش موافق با ظاهرش باشد، براى اينكه خداى عزوجل عقل خفى و باطن را جز به وسيله ظاهر آدمى بر ملا نمى كند، اين ظاهر آدمى است كه بر مقدار عقل او دلالت مى كند، و از آن خبر مى دهد.
مؤلف : اينكه فرمود: ((بدرستى كه از خدا نمى ترسد، مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد)) در معناى اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: ((انما يخشى اللّه من عباده العلموا)).
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○(برگرفته از کتاب شریف #اقبال_الاعمال سیدابن طاووس، مورد توصیه حضرت آیت الله بهجت)○□
□... اعمال خود را به معصومی که اعتقاد داری واسطه میان تو و خداوندجلجلاله در برآوردن آرزوهایت است، بسپار و به او توسل کن و با توجه به او به درگاه خدا توجه کن تا عبادات تو را خالی از نقصان و همراه با عفو و مغفرت، به خدا بسپارد...
□و هرگز به خود و طاعتت خوشبین مباش؛ زیرا چهبسیار اعمالی که با نهایت تلاش و آرزو در دنیا بهجا آوردهای، ولی بعد برای تو روشن شده است که دارای عیب و نقصان بوده است و عقل و دل از غفلت شگفتزده شدهاند.
□اقبالالاعمال، ج٢، ص٩٤٢□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□عروج انسان به معارج قرآن□
□این قرآن را بگیرید و بالا بروید که به عنوان قدوه و سرمشق شماست. این قابلیت در ما هست ، چه این کتاب صمد را به عنوان حبل الله المتین از ذات الهی تا به عالم ماده و طبیعت آویخته اند ، تا ما رااز این جا ، پله پله در عوالم وجودی بالا ببرند.
□صدرالمتالهین در فاتحه ی چهارم از مفتاح اول گوید:
وقتی کسی از وجود مجازی حسی به حقیقی عقلی و به دائره ی ملکوت رسید که : "بیده ملکوت کل شی ء " و معنای خدای به همه چیز محیط است را یافت و ذات خود را محاط به او و مقهور بر او یافت ، آنگاه وجود خودش را در نقطه ی زیر " با " مشاهده میکند و آن بایی را معاینه میکند که در بسم الله است که با جلالت قدر شیء تجلی کرده است و می بیند که چگونه این نقطه ی زیر " با " بر عاکفان در حظیره ی قدس ظاهر میشود.
□سپس می گوید:
"زینهار که ما و امثال ما از حروف قرآن جز سیاهی آنرا مشاهده نکردیم ، چون که ما درعالم تاریکی و سیاهی هستیم ، یعنی در همان وجود حسی مجازی و از کشیده شدن مداد و جوهر یعنی ماده ،جز اضداد پدید نمی آید.
همیشه در قوه ی مدرک چیزی که هم جنس اوست حاصل میشود ، زیرا که مدرِک و مدرَک هم جنس هم اند ، مثل مدرَک بَصر که الوان است و مدرَک حس محسوسات و مدرک خیال متخیلات و مدرک عقل معقولات و مدرَک نور ، نور است و آنکس که برایش از خدایش نور قرار داده نشده است ، نوری برایش نیست ولذا ما باسیاهی چشم جز سیاهی قرآن نخواهیم دید.
□آری ، اگر از وجود مجازی و این قریه ای که اهل ستمگرند درحال مهاجرت به سوی خدا و رسولش بیرون رویم و ازاین نشئه های صوری حسی و خیالی و وهمی و عقلی علمی ، مرگ را دریابیم و به وجود خودمان ودر وجود کلام خدا محو شویم و از محو به اثبات ابدی بیرون شویم و از مرگ به حیات ، یک حیات ثانویه ابدی پیداکنیم ، آن گاه از سیاهی دیدن قرآن بیرون می رویم و قرآن را در نور محض و سفیدی صرف مشاهده می کنیم که این ، درصورتی امکان پذیر است که بتوانیم آیات را از نسخه ی اصل آن و نزد کسی که علم همه ی کتاب نزد اوست فرابگیریم ."
□پس ، معلوم است که این قابلیت وجودی را داریم که ما راهم به وزان مدارج قرآن معارجی باشد و قرآن را که کتاب صمد حق است در همه ی مراتب آن دریابیم ، به تعبیر حضرت بی بی دو عالم ، فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که فرماید: " سپاس خدایی را که مرا در هیچ مرتبه ایی از مراتب قرآن متوقف نساخت و من منکر هیچ مرتبه ی آن نشدم"
□آری باید زحمت کشید و فاطمی مشرب شد و قرآن را دریافت.
□○ترجمه و شرح قصیده ی عائره ی ینبوع الحیوة |ص ۲۷۳
به بیان علامه حسن زاده ی آملی
شارح :استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان خداوند زمین را ساخت، آسمان را ساخت من و شما را درست کرد،
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□مثلاً دونفر بایستند زمینی را بکنند بعد شما که خوب دقت به کندن زمین دارید وقتی ببینید این دوتا را میگویید این که کنده با اون دیگری این یکی از آن بهتر کنده پس معلوم است آن در مقام کندن مؤدبتر بوده این است که لفظ ادب در همه جا می آید شما از جا تکان بخوری لفظ ادب شما را دنبال میکند اگر در مسیر راه میروی یک نفر با یک روش ناموزون راه برود دیگری با یک روش حسابشدهای راه برود شما وقتی این دو نفر را نگاه میکنی میبینی میگویی این آقا را ببین چقدر مؤدبانه راه می رود یعنی راه رفتن یک فعل نیکویی هست راه رفتن یک عمل مثبت و مشروعی هست اما این فعل را و این عمل را به بهترین صورتش اگر انجام داده ایم اسمش را می گویند ادب و الا فعل انجام می شود کار انجام میشود اما از روی ادب انجام نمیشود مثل اینکه الان در این روال بحثی خودمان میرسیم..(۳۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □مثلاً دونفر بایستند زمینی را بکنند بعد شما که خوب دقت به کندن ز
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمهاش ادبستان هست یعنی جایی که انسان باید برود ادب را بستاند ادب بگیرد این فرزند وارد مدرسه شد درس خواندن یک فعل مشروع هست وقتی فرزند وارد مدرسه شد خودش را تحویل معلم می دهد این دست او در نوشتن هنوز ادب ندارد نوشتن کار مشروعی هست اما هنوز دست این کودک یک نویسنده مؤدب نیست برای اینکه شما اگر هنوز به مدرسه نرفته تعلیم ندیده بخواهید مداد و کاغذ را بهش بدهید ایشون فقط مداد را میگیرد روی کاغذ خطهای نا به جا میکشد که نه قابل خواندن هست بعد هم که شما نگاه میکنید میگویید خب حالا بچه هست حالیش نمیشود حالا اگر همین کار فرزند را یک بزرگ انجام بدهد می گویید آدم بیادبی است این چه جور روشی است این چه جور نوشتنی است این وقتی به مدرسه میرود میبینید معلم شروع می کند تا دست او را تادیب کند این نحوه نوشتن را بهش یاد بدهد وقتی نحوه نوشتن را یاد گرفت حالا میگوییم این کودک به ادبستان و دبستان رفت و نحوه نوشتن را یاد گرفت آنجا را هم میگوییم ادبستان دبستان یعنی فعل را به هیئت نیکو الان آورده است.(۳۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمهاش ادب
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین این ده نوع خط بفرمایید این خط از همه نیکوتر پیاده شده میگوییم این خط از همه خطوط دیگر،نوشته های دیگر مؤدب تر است معلوم هست نویسندهاش در مقام نوشتن، آن ادب خطاطی را مراعات کرده است این است که این مسئله ادب در همه جا مطرح هست حالا که تا اینجا آمدیم تعریفی که حضرت آقا از کلمه ادب مطرح فرمودند قبل از آن تعریف، باز بیان علامه را یک تیکه است ادامه بدهیم ایشون میفرمایند.(۳۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□میفرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم میگوییم ظرافت العمل، عمل را و کار را هرچه ظریفتر و دقیقتر، بادقت بیشتر انسان انجام بدهد این دقت در عمل را میگویند ادب . هر کس عمل را دقیقتر انجام داد مؤدب طرح است تا برسیم به آن مؤدبترین انسانها چون ائمه معصومین معصوماند و انسانهای کاملاً تعلیم یافته به پیشگاه حضرت حق دارند و ما قائلیم که اینها وَ عَلَّمَ آدَمَ اَسماءَ کُلَّها اینها معلم حقیقی به نام خداوند اینها را تعلیم داد و اینها مؤدب در پیشگاه خداوند هستند.(۳۵)
@mohamad_hosein_tabatabaei