eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
674 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ماشالله به این همه صاحب ذکر و کرامت ☺️😳
نمیدونم صلاح باشه که دریای اذکاری که به پی وی بنده سرازیر شده را منتشر کنم یا نه؟! اما در برابر این همه مخاطب بافضیلت و عجیب و غریب، احساس کوچکی میکنم.
یادمه که استاد مصباح یزدی در جلساتشون مطالبی درباره ذکر گفتند که بعدها به صورت کتاب هم چاپ شد. پنج تا نکته را نقل میکنم👇
یک 💠حقيقت ذكر، «ذكر قلبى» است وگرنه صرف لقلقه زبان و چرخاندن تسبيح در دست مشكلى را حل نمى‌كند؛ و اگر به ذكر لفظى هم بها داده شده از آن جهت است كه راهى براى توجه و ذكر قلبى است. @Mohamadrezahadadpour
دو 💠 با مراجعه  به قرآن و روايات، مى‌بينيم اذكار خاصى تعيين و بر گفتن آنها تأكيد شده است. حتى در برخى روايات تأكيد شده كه عين همان لفظى كه حضرت فرموده، بى هيچ كم و زيادى بايد گفته شود؛ نمونه آن، روايتى است كه مرحوم علامه مجلسى در بحار آن را نقل كرده است. بر حسب اين روايت، عبدالله بن سنان از امام صادق(عليه السلام) نقل  مى‌كند كه آن حضرت فرمودند: به زودى شبهه هايى به شما روى مى‌آورد در حالى كه امام و راهبرى كه شما را هدايت كند در ميان شما نخواهد بود. از آن شبهه ها نجات نمى‌يابد مگر كسى كه «دعاى غريق» را بخواند. عبداللّه بن سنان مى‌گويد، عرض كردم دعاى غريق چگونه است؟ حضرت فرمودند، چنين مى‌گويى: يا اَللّهُ يا رَحمانُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ. سپس من دعا را اين گونه خواندم: يا اَللّهُ يا رَحْمانُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ وَ الاَْبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ. حضرت فرمودند، خداوند «مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الاَْبصار» هست، اما دعا را همان‌گونه كه من گفتم بخوان: يا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ. مى‌بينيم كه حضرت از اضافه كردن يك كلمه  «والابصار» نهى مى‌كنند و تأكيد دارند ذكر به همان صورتى كه خود فرموده‌اند گفته شود. @Mohamadrezahadadpour
سه 💠 سخنانى نظير اين‌كه «هدف اصلى توجه قلبى است و اين اذكار مقدمه آن هستند و اگر كسى بتواند بدون ذكر لفظى، ذكر قلبى داشته باشد همان كافى است» مطالبى باطل است كه گوينده آن يا غافل و جاهل است يا اغراض و اهدافى سوء در سر دارد. اين حرف نظير همان سخن است كه بعضى مى‌گويند: «دل بايد پاك باشد، تقيّد به دستورات شرع و حلال و حرام مهم نيست!!» در نظر اينان اگر دل انسان پاك باشد هرچه هم گناه و معصيت بكند چندان اهميتى ندارد! شايد شما نيز به افرادى برخورد كرده باشيد كه حكم حجاب را در اسلام مى‌دانند، ولى با اين وجود، حجاب را رعايت نمى‌كنند و وقتى به آنها تذكر داده مى‌شود، مى‌گويند: دلت پاك باشد! @Mohamadrezahadadpour
چهار 💠 یکی از مهم ترین نکات در مورد ذكر لفظى كه تا حدودى جنبه عرفانى نيز دارد مربوط به اين مسأله است كه هر عضوى از اعضاى بدن بايد بهره‌اى از عبادت و بندگى خداوند داشته باشد. عبادت چشم اين است كه به آيات الهى نگاه كند. از اين رو نگاه كردن به آيات قرآن، يا در مكه مكرّمه، نگاه كردن به خانه كعبه عبادت است. حظّ و بهره چشم از عبادت، امورى از اين قبيل است. عبادت گوش اين است كه مثلاً آيات قرآن را بشنود. از اين رو گوش دادن به آيات قرآن عبادت است. بهره دل و قلب از عبادت اين است كه بايد ظرف محبت خدا باشد. در اين ميان زبان نيز بايد بهره خاص خود را از عبادت داشته باشد. حظّ زبان از عبادت اين است كه ذكر خدا را بگويد. @Mohamadrezahadadpour
پنج 💠 نكته ديگرى كه در مورد حكمت ذكر لفظى مى‌توان به آن اشاره كرد، بُعد تربيتى مسأله است. اگر ما بخواهيم به خدا توجه پيدا كنيم و به مرور اين توجه را بيشتر و قوى‌تر نماييم، بايستى تمرين داشته باشيم. براى تمرين، ذكر زبانى و لفظى بسيار آسان‌تر از ذكر قلبى است. براى انسان بسيار مشكل است كه توجهش را از تمامى مظاهر دنيا و زندگى باز دارد و فقط متوجه خدا شود. انجام اين كار براى انسان هاى عادى، حداكثر چند دقيقه يا يكى دو ساعت در شبانه روز ممكن است. درس خواندن، مطالعه كردن، كسب و كار، كمك به ديگران و نيازهاى برادران ايمانى را رفع نمودن و امثال اين امور، همه و همه، كارهايى هستند كه ما روزانه بايد به آنها بپردازيم؛ و توجه قلبى داشتن به خدا در حين همه اين امور، كارى بس مشكل است. بسيارى از ما حتى در نمازمان كه وقت اختصاصى توجهمان است، فقط همان چند لحظه اول نماز و هنگام گفتن اللّه اكبر و بسم اللّه الرحمن الرحيم حضور قلب داريم و بعد از آن حواسمان پرت مى‌شود و تا آخر نماز از ياد خدا و نماز غافل مى‌شويم! بنابراين براى ما افراد عادى، راحت‌تر همان ذكر لفظى است. اگر انسان خودش را به ذكر لفظى عادت دهد، كم كم زمينه‌اى مى‌شود كه در هنگام گفتن ذكر لفظى به معناى آن هم توجه كند و خلاصه به تدريج اين ذكر لفظى وسيله و راه خوبى براى توجه و ذكر قلبى مى‌شود. از اين رو است كه ذكر لفظى مى‌تواند طريق و ابزارى خوب براى توجه قلب، به خصوص براى افراد مبتدى در اين راه باشد. @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم مستند داستانی کف خیابون(2) ✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و هفتم» گفتم: از پیمان برام بگو! اونو تا حالا دیدی؟ کجاست؟ چطوریه؟ گفت: آره ... پسر باسواد و اهل مطالعه در زمینه ادیان و ایران باستان و پادشاهان ایران بود. کیان میگفت پیمان اهل گیلان هست و منم یه بار که با زنش اومده بودند تهران و منم دعوت کرده بودند که به میتینگ برم، دیدمشون. لهجه گیلکی داشتن. گفتم: صبر کن یه لحظه ... اهل گیلان؟ کدوم شهرش؟ گفت: فکر کنم رشت ... فکر کنم خانمش از اهالی خمام بود. یه بار اینجوری شنیدم. گفتم: چرا همش از خانمش حرف میزنی؟ مگه اون توی تشکیلاتتون چکاره بود؟ گفت: ادمین یکی از کانال ها بود. اسمش پرستو هست و خیلی زن خودساخته و کامل و رندی به نظر میرسید. چند بار که نشست ها و میتینگ های حقیقی داشتیم، زن و شوهر با هم میومدند. گفتم: پیمان ادمین کدوم کانال هست؟ گفت: کانال ایران زمین! سریع توی پروندش گشتم و به بچه ها هم دستور دادم که یه سری اطلاعات مفید درباره کانال ایران زمین بهم برسونن. گفتم: پیمان چیکار میکرد؟ کار تشکیلاتیش چی بود؟ گفت: من اول به صورت ادمین یه کانال با اطلاعات بالا میشناختمش. وقتی قرار بود برام مطالبی درباره پادشاهی کوروش و هخامنشیان برسونه، فهمیدم که اینقدر تسلط داره که نشسته خودش تایپ کرده و با شماره آدرس و صفحه به من میداد. حتی وقتی ازش سوال میپرسیدیم، اینقدر جامع بهمون جواب میداد، که جای هیچ شک و شبهه ای نمیموند. وقتی به قابلیت کار با کامپیوتر و عکس و فوتوشاپ من پی برد و براش دو سه بار کار کردم، بهم سفارش میداد. حتی در طراحی و ایده تصاویر هم بهم کمک میکرد. گفتم: تو این کارها را مجانی انجام میدادی؟ گفت: چندان مجانی هم نه ... اما اگر بهم پرداخت نمیکردند، سنگین تر بودم! گفتم: چطور مگه؟ کم میدادند؟ یه کم این دل اون دل کرد تا مثلا جوابمو نده. نمیدونست ول کنش نیستم. بهش گفتم: خانوم! لطفا جواب منو بدید! تا اینکه گفت: اصلا پولی پرداخت نمیکردند. ینی از بابت کارهای تصویریم و هنریم پولی به من نمیدادند. اونا منو با یه نفر در مشهد لینک کردند که ... در اصل ... اون ... ینی با اون کار میکردم. گفتم: ینی با اون طراحی میکردی؟ چرا هول شدی؟ احساس میکنم داری یه چیزی را ازم مخفی میکنی! درسته؟ به تندی و لکنت افتاد ... گفت: نه ... ااااصلا ... براش کار میکردم ... اون هم پول خوبی نمیداد ... در حدی که بتونم دهن خانوادم را ببندم و بهشون یه کم پول نشون بدم تا هی مدام گیر ندن که چرا بیکاری؟ و چرا نشستی تو خونه؟ و برو کار کن و این حرفا ... حرفاشو قطع کردم و گفتم: خانوم مهناز! با شمام! حدس من درسته؟ با ترس گفت: نمیدونم حدستون چیه؟ گفتم: براش مواد مخدر و قرص های روان گردان میفروختی؟ جوونای مردم را بدبخت میکردی؟ درسته؟ گفت: اگه خدا را قبول داری، به همون خدای محمد نه! من اهل این کارا نیستم! گفتم: الکی برام قسم نخور! پرسیدم برای چی بهت چندرغاز میداد؟ تامین مواد مخدر و بدبخت کردن بچه های محلتون کار تو بود؟ آره؟ با گریه و ناله گفت: به همون امام رضا نه ... به قرآن نه ... من که دارم راه میام ... چرا اذیتم میکنین؟ گفتم: مجید چقدر بهت داده که لاپوشونی کنی و همه گندایی که بالا آورده را گردن بگیری؟ تو میدونی اون همه مواد مخدری که تو محلتون به مردم میدادی جرمش اعدامه؟! میدونستی؟! با گریه گفت: چی داری میگی آقا؟ چرا با من اینجوری میکنی؟ گفتم: چون روراست نیستی؟ همش ازم مخفی میکنی! گفت: من چیزو مخفی نکردم... ینی کردم ... ببخشید ... گه خوردم ... گفتم: پیمان چرا بهت پول نمیداد و به جاش به مجید معرفیت کرد؟ اون که وضعش خوب بود ... لیدر چندین هزار نفر آدم بود و خرج همه میتینگ ها هم که اون میداد. درسته؟ گفت: فکر کنم آره. چون آخر جلساتش و بعد از اینکه کلی رقصیدیم و شام و... همه از اون تشکر میکردن و میرفتن! گفتم: خب! پس چرا پیمان خودش تامینت نکرد؟ مجید کیه؟ چرا مجید؟ با حالت زار و بیچارگی گفت: چه میدونم مجید چه کثافتیه؟ یه عملی ... یه مشروب خور ... گفتم: براش کجا را خراب میکردی و روی کدوم دیوار شعار مینوشتی که حاضر میشد بهت ترحم کنه و چندرغازت بده؟ کلی اشک ریخت ... دو بار زد تو سر خودش ... قشنگ مشخص بود که بیچارگی محض اومده سراغش! معلوم بود که فکرش نمیکرده که به همین زودی از مجید سر در بیاریم و مجبور باشه همه چیزو درباره خودش و مجید بگه. وقتی یه کم آرومتر شد ... با حالت درموندگی گفت: «کجا را خراب کردم؟ معلومه ... خودمو ... عفتمو ... رو کدوم دیوار شعار نوشتم؟ ... معلومه دیگه ... رو دیوار تن و دخترونگیم ... چی مینوشتم؟ اینم مشخصه ... مینوشتم: من یک فاحشه ام!!» اینو گفت و زد به سرش و هفت هشت تا جیغ بلند کشید و به هقهق افتاد... ادامه دارد... دلنوشته های یک طلبه @Mohamadrezahadadpour
قابل توجه ادمین های محترم ایتا‼️ از تاریخ سه شنبه ۱۲ تیرماه در این کانال تبلیغ صورت نمی گیرد. چون فعلا برنامم اینه که فقط چند روز اول هر ماه تبلیغ کانالهای دیگه را داشته باشیم. موعد ماه آینده برای تبلیغ، متعاقبا اعلام میگردد. باتشکر🌺🌺