ببخشید دو سه روز نبودم.
به معنای حقیقی کلمه، درگیر بودم.
در حال تصمیمات جدی هستم که خیلی خیلی محتاج دعام.
لطفا فراموشم نکنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت دهم»
همینطوری که من داشتم با مجید حرف میزدم، سعید پاشد و رفت سراغ نرم افزاراش و مشغول شد ...
از گوشه چشمم حواسم بهش بود... دیدم عینکشو زد و شروع به وارد کردن واژگان و محاسبه تقریبی فراوانی و... کرد.
به مجید گفتم: «ببین داداش! ما الان چیزی حدود 90 تا گروه فعال فکری با انگیزه سیاسی در ایران داریم ...»
انگشتشو آورد بالا و به نشان اجازه گفت: «جسارتا این آمار به روز نیست!»
گفتم: «پس چند تا؟»
گفت: «93 تا ... البته ثبت و ضبط شده هاش این تعدادن ... دیگه شما که ماشالله اوستای کاری ... ینی چند نفری که جدیدا دستگیر شدن ... حدودا سه چهار ماه اخیر ... اعترافاتاشون شکل بقیه نبود و بو بردن که گروه های جدیدتری هم وارد میدان شدن ...»
گفتم: «ببین مجید جان! من دقیقا همینا را میخوام ... میخوام که تا وقتی با من کار میکنی ... و اصلا تا همیشه خدمتت ... مطالعاتت و تحقیقاتت را رها نکنی ... نگا به من نکن که یه سر هستم و هزار سودا ... تو کار خودتو بکن ... از بزرگترین خطاهای ما اینه که وقتی به یه جایگاه و مرحله کاری مشخص مخصوصا مناصب نظامی و امنیتی تو زندگی حرفه ایمون میرسیم، درس و مطالعات و تحقیقاتمون تموم میشه و میشیم یه آدم دیگه ... خب ... بگذریم ... ازت میخوام که تا غروب نشده یه چیزی ... سر نخی ... حداقل حدس قوی ... چیزی برام گزارش بدی!»
گفت: «تا غروب که خیلی فرصتم محدود میشه اما خب بستگی به کار سعید داره دیگه ...»
سه تا مون نگاه به سعید کردیم ... دیدیم ابدا نگا به کیبوردش نمیکنه اما ماشالله مثل مسلسل داره تایپ میکنه و یه چیزی هم زیر زبون با خودش میگه ...
گرم صحبت بودیم که عمار رفت سراغ سیستمش ...
من با مجید کارم تقریبا تموم بود و منتظر نتایج سعید بودیم که عمار با چهار پنج برگه پیرینت شد اومد ...
گفت: «حاجی یه نگا به اینا بنداز! اینا همین حالا از هسته خبری اومد. شماره پیگیر و ادامه داره ... ینی تهش نیست و ادامه داره ...»
برگه ها را ازش گرفتم ... گفتم: «چیه؟ چ خبره؟»
✅ کانال دلنوشته های یک طلبه:
@mohamadrezahadadpour
دیدم ... بسیار اسفبار بود ...
صفحه اولش آمار از شرکت ها و کارخانه ها وجاهایی بود که با کمبود نقدینگی و عدم حمایت و ... مواجه شده بودن و هر لحظه مشکلاتشون در حال افزایش بود...
صفحه دومش هم اسامی همون شرکت ها و کارخانه ها و اماکن صفحه قبل بود اما ... خلاصه وضعیتی از اعتراضات و نارضایتی های مردمی و بعلاوه آمار تجمعات اون اماکن هم به پیوست داشت...
صحبت کردن درباره آمار دقیقش از مسائل طبقه بندی هست که نمیشه اینجا واضح گفت و دربارش حرف زد اما همین بس که بدونید وضعیت از اون چیزی که اعلام میشد خیلی دردناکتر بود.
به ذهنم رسید برای اینکه چشم انداز بهتری نسبت به اوضاع و احوال پیش رو داشته باشم، با یکی از بچه های کارشناسمون در زمینه «امنیت اقتصادی» صحبت کنم. (رشته امنیت اقتصادی از زیرمجموعه های کنکور ریاضی در انتخاب رشته کنکور سراسری است. طبق دفترچه انتخاب رشته کنکور سراسری ، پذیرش در رشته امنیت اقتصادی در دانشگاه های دولتی روزانه صورت می گیرد. رشته ی امنیت اقتصادی یک از رشته های ارائه شده توسط دانشکده اطلاعات که وابسته به وزارت اطلاعات است ، می باشد . دانشجویان از میان آقایان واجد شرایط انتخاب می شوند و پس از پایان دوره تحصیلی کارشناسی ، در صورت احراز صلاحیت علمی و گزینشی ، به استخدام وزارت اطلاعات در خواهند آمد. )
نکات خوبی مطرح شد اما چون فرصتمون محدوده و نمیخوام صفحه پُرکن بنویسم، فقط به یک نکته اش اشاره میکنم و رد میشم. میگفت:
پولدار شدن یک فرد نباید موجب ضرر به جامعه یا دولت شود. اگر قراره به رفاه برسیم، همه باید به حداقلی از رفاه برسیم و این مساله نباید موجب ضرر رساندن به دیگران شود.
و یا مثلا کسی که یک کیلو هروئین یا شیشه را از پاکستان وارد می کنه و به فروش می رسونه، به درآمد می رسه و احتمالا در کوتاه مدت مرفه میشه. اما وقتی رفاه یک فرد یا یک خانواده، به قیمت تباهی صدها خانواده منتهی میشه، تضاد اتفاق می افتد و این تضاد، به تنش و ناامنی منجر میشه.
پس می توان گفت اگرچه توسعه و رشد اقتصادی به طور کلی با امنیت ارتباط دارند، اما تنها توسعه ای باعث تحکیم امنیت می شود که سودِ یک طرف، به زیان طرف دیگر نباشد و به عبارتی معادله برد - برد حاکم شود.
به نظر می رسد یکی از مشکلات کنونی جامعه ما این است که طی برخی ادوار، توسعه اقتصادی متوازن صورت نگرفته و فاصله طبقاتی شدیدی ایجاد شده و در بحث خصوصی سازی، اجرای اصل 44 قانون اساسی، واردات کالا با ارز مبادله ای و... توسعه اقتصادی به نفع عده ای خاص و به ضرر اکثریت انجام شده.
خب دیگه خودتون حسابش کنین که این ضرر 96 درصدی و سود چهار درصدی، چقدر میتونه منجر به این کلید واژگان بشه و یه جامعه را به تدریج بترکونه: بی عدالتی، ظلم، نارضایتی، اعتراض، شورش و...
ادامه دارد...
✅ کانال دلنوشته های یک طلبه:
@mohamadrezahadadpour
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت یازدهم»
تقریبا داشت شب میشد و دیگه میخواستیم بریم خونه و استراحت کنم که یه یادداشت کاری (نه گزارش) برای مقام مافوقم نوشتم. چون قرار بود کم کم ارائه بدم و در جریان باشه تا وقت تصمیم گیری راحتتر بتونیم به تفاهم برسیم.
نوشتم:
«سلام. خدا قوت
هنوز ریل اصلی پیدا نکردیم ولی همه قطارها به یه مقصد میره ... حداقلش اینه که تا حالا فقط یه مقصد کشف شده و مطمئنیم ... اون مقصد از دسترس ما خارجه و نمیتونیم براش کمین و مرصاد بچینیم.
ما هنوز به مرحله تشخیص اصلی نرسیدیم. بنظرم باید صبر کرد و اصلا نمیشه بی گدار به آب زد. مثل مادری که هنوز باید بی تابی بچش را تحمل کنه و صبر کنه تا بیشتر بفهمه بچش چه مشکلی داره و دوس نداره از همون اول و نادانسته، بچش را ببنده به باد انواع قرص و داروها.
ارادتمند: محمد »
اینو با کد خبری خودم ارسال کردم اما سیستممو خاموش نکردم.
داشتم وسایلمو جمع و جور میکردم که دیدم این جواب را برام ارسال کرد:
«سلام. تشکر. شما هم خسته نباشید.
لطفا پاشو بیا بالا که کارت دارم.»
لحظه ای که میخواستم برم بالا خانمم زنگ زد. بعد از سلام و احوالرسی، گفتم: «خانمی داشتم میومدم که گفتن برم بالا و یه چند لحظه صحبت کنیم و بعدش بیام. راستی چیزی از تو راه نمیخوای؟»
خانمم گفت: «نه ... فقط گفتم دیر کردی و میخواستم ببینم کی میایی؟ راستی یه کم نون بخری بد نیست ... اگر هم خودت خواستی، عرق بیدمشک...»
✅ کانال دلنوشته های یک طلبه:
@mohamadrezahadadpour
گفتم چشم و خدافظی کردیم.
رفتم بالا... نشستیم و شروع به صحبت کردیم.
گفت: «از مشهد بوی خوبی به مشام نمیاد. پیامها و تحرکات خاصی گزارش شده!»
گفتم: «دقیق اطلاع ندارم اما وقتی اسم اونجا میارین، ینی ممکنه خط و ربطی از اونجا به ما ... یا به کل کشور ... آره؟»
گفت: «احتمالش هست! مخصوصا با آتیشی که توپ خونه های دشمن بر علیه آیت الله علم الهدی و داستان شاندیز و پیگیری های دولتی های اونجا و... الان موضوع اصلی حملات فضای مجازی شده ... »
چند لحظه سکوت کردیم و هرکدوممون یه وری نگا می کردیم.
گفتم: «میشه بگین الان چه خدمتی از من برمیاد؟»
نفس عمیقی کشید و همینطوری که گوشیشو از رو میزش برمیداشت و داشت صفحشو باز میکرد گفت: «پریشب پیامکی بین عده زیادی کارگر سند تو آل شده که نوشته: هم وطن به پا خیز! هم صدا با کارگران مظلوم و اخراج شده سراسر کشور، امشب ندای الله اکبر سر میدهیم»
گفتم: «جسارتا یه بار دیگه پیامکو دقیقتر بخونید!»
دقیق تر خوند و کامل گوش دادم!
یه پوزخند زدم ... با خودم این کلمات را تکرار کردم و رییس هم شنید: «هم وطن ... هم صدا ... کارگر ... مظلوم ... اخراج ... الله اکبر!!
نه ... یه جای کار میلنگه! یا چند تا بچه ماجراجو هستن که هنوز خار تو ناخونشون نرفته ... یا یه مشت کارگر بدبخت هستن که دنبال همدرد میگردند! قطعا آدمای سازمان یافته و پدرسوخته نیستن!»
رییس هم تایید کرد و گفت: «درسته ... چینش کلماتش ترکیبی هست و به هیچ گروهی نمیخوره ... ضمن اینکه بیچاره با یه شماره فعال و داعمی ارسال کرده به دوستاش و اونا هم فرستادن برای بقیه!»
گفتم: «شیرازیه؟»
گفت: «کوار زندگی میکنه ... دادم دایره تحقیقات و یه چیزایی ازش میدونیم.»
گفتم: «اجازه میدید یه سلام و علیک باهاش داشته باشم؟»
لبخندی زد و گفت: «واسه همین گفتم بیایی بالا»
ادامه دارد...
✅ کانال دلنوشته های یک طلبه:
@mohamadrezahadadpour
نازم به این خدا که گنهکار می خرد
هر روزه دار را دَم افطار می خرد
باآبروی رفته به میهمانی آمدم
هربار آبروی مرا یار می خرد
یک لحظه ام کنار نزد پرده ی مرا
با احترام حضرت ستار می خرد
من روی آمدن به ضیافت نداشتم
اما دلم خوش است که غفار می خرد
اشک جوان ز گونه ی چشمم که می چکد
بارگناه او به شب تار می خرد
رو میکنیم سوی کرم خانه ی کریم
اینجا ندیده صاحب آن بار می خرد
در روز حشر هم به امیر نجف قسم
مارابه عشق حیدرکرار می خرد
حُب علی هدیه ی مخصوص فاطمه است
مارابه این بهانه خریدار می خرد
درحسرت یَموت ویَرَنی میکشد مرا
حیدر غلام خود دَم دیدار می خرد
باب الرضای صحن نجف باب الجنت است
اینجا بهشت ناز گنهکار می خرد
مارابه نام تشنه لب کربلا حسین
با یک سلام لحظه ی افطار می خرد
اذن دخول کرببلا نام زینب است
زینب فقط گدای گرفتار می خرد
هرکس که مویش ازغم زینب سپیدشد
اورایقین کنید که علمدار می خرد
از روی ناقه دیدکه درکوچه های شام
از اخنس وسنان کسی گوشواره می خرد
پیش رباب حرمله فریاد زد کسی
گهواره ی شکسته شیرخوار می خرد
قاسم نعمتی
@mohamadrezahadadpour
arzi-doaye sahar&rozeh-1392-64kb.mp3
6.87M
💠دعای زیبای سحر💠
با نفس حاج منصور ارضی
@mohamadrezahadadpour
May 11