eitaa logo
محامین
892 دنبال‌کننده
982 عکس
558 ویدیو
43 فایل
نهایت آرزویمان؛ حمایت حضرت حجّت عجل الله فرجه🌱 اللهم اجعلنا من أنصاره و أعوانه و المُحامين عنه...اهداف: ایجاد تشکیلات مهدوی_انقلابی تربیت نیروی متخصص و متعهد انقلابی ارتباط با ادمین @Yalatif213 آدرس اینستاگرام ما:instagram.com/mohameen.center
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا 💥سلام و عرض احترام خدمت مخاطبین گرامی 📣📣📣📣📣📣 🌺محتوای غدیری با زبان‌انگلیسی و عربی برای کودکان آماده کرده ایم ✅ 💢در صورتی که میتوانید مُبلّغ غدیر برای کودکان خارج از کشور باشید به ادمین پیام دهید و کلیپ را تحویل بگیرید.✅ @montazerenoor110
بهترین نام در این گنبد دَوّار علی‌ست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق را در دلِ یک جمله‌ی کوتاه بگو اَشْـهَـدُ أَنَّ عَلِـیاً وَلِی اللّه بگو 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/4162322450Ce6537df690
📌 (۳۹) اعزام اجناس اهدایی برای نبرد! 😳 شاید بعد از ظہر بیستم بهمن [۱۳۶۴] بود ڪہ سوار بر کامیون‌هاے سر پوشیده، پنهانے اردوگاه کارون رو بہ سوے مقصدۍ نامعلوم ترک کردیم. این نحوه‌ے انتقال برای این بود ڪہ ستون پنجم دشمن متوجہ جا‌بہ‌جایی نیروها نشود و عملیات لو نرود. تازه براے این که پوزه‌ی ستون پنجم بو نکشد ڪہ درون کامیون‌ها پر از رزمنده است، پلاکاردهایی روے همہ‌ے خودروها چسبانده بودند ڪہ "اهدایی مردم ... بہ جبہه‌هاے نور علیہ ظلمت"؛ یادم نیست مردم کرج یا کہکلیویہ و بویر احمد. تا موقع حرکت حتے آنتن بسیج هم هنوز کشف نکرده بود ڪہ مقصد ڪجاست. هیچ کس خبر نداشت ڪہ بہ ڪجا مےرویم. براے رعایت نکات امنیتی کسے حق نداشت برزنت روے قسمت بار کامیون را کنار بزند، سرک بکشد یا بیرون را نگاه ڪند. حتے بلند شدن سر و صدا هم ممنوع بود. بنابراین مثل بچہ‌هاے باادب کف کامیون نشستیم و تا بہ مقصد برسیم، دخل یک صندوق پرتقال را درآوردیم. در میانہ‌ے راه البته سر شوخی بچہ‌ها باز شد؛ آرام و کم صدا؛ چنان ڪہ صداے بچه ها در دل زوزه‌ے کامیون گم بود. چون ما را اجناس اهدایی جا زده بودند؛ یکے مےگفت: من گونی عدس هستم. یکے دیگر مےگفت: من هم گونی لوبیا چیتے هستم؛ از بس بهمان خوراک لوبیا داده‌اند. یکی بع بع مےکرد 🐏ڪہ یعنے من گوسفندم. دیگرۍ قدقد مےکرد 🐓 ڪہ یعنۍ مرغم 😂😂😂 📚دسته ی یک، بازروایی خاطرات شب عملیات، ص ۵۰ و ۵۱ @mohameen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام وتشکرازهمه عزیزانی که درمسابقه شرکت کردند اسامی برندگان اعلام می شود...
به نام خدا 🔸برندگان قرعه کشی جشنواره عید ولایت (مشاهده کلیپ)🔸 🔸🔸 برندگان چهار هدیه پانصد هزار تومانی 🔸🔸 🌸نفر اول: خانم زهره شیرازی نژاد 27 ساله 🌸 962....0921 🌼نفر دوم: آقای امیرحسین صالحی 23 ساله 🌼 299....0914 🌸 نفر سوم: آقا یا خانم ؟؟؟؟ 🌸 381....0936 🌼 نفر چهارم: خانم فاطمه رضا علی 27 ساله 🌼 052....0913 🔹🔹 برندگان ده هدیه 300 هزار تومانی 🔹🔹 1) آقای امین خلیلی 2) خانم یگانه زعفرانی 3) خانم وحیده آقایی 4) خانم طاهره دهقانی احمدآبادی 5) خانم فاطمه طباطبایی 6) خانم یا آقا ؟؟؟ 307***0910 7) خانم زینب رضوی 8) خانم فاطمه مهدوی 9) خانم یا آقا ؟؟؟؟ 740****0902 10) خانم یا آقا؟؟؟؟ 236****0937 🔹🔸برندگان بیست پک فرهنگی🔸🔹 1) خانم یا آقا ؟؟؟ 366****0901 2) خانم یا آقا ؟؟؟ 377****0933 3) خانم یا آقا ؟؟؟ 896****0913 4) خانم فاطمه سمیعی 5) خانم مریم افخمی ستوده 6) خانم یا آقا ؟؟؟ 975****0911 7) خانم روح انگیز صمدی 8) خانم مریم افشاری 9) خانم یا آقا ؟؟؟ 427****0939 10) خانم مبینا نریمانی 11) آقای میکائیل سلمانی 12) خانم فاطمه محمودی 13) خانم زهرا محمودی پور 14) آقای هانی یوسفان 15) آقای ابوالفضل صالح پور 16) خانم سمانه نارویی 17) خانم یا آقا ؟؟؟ 232****0910 18) خانم زینب مطواعی 19) خانم عصمت محمودی 20) خانم ندا بهرامی 🎁برندگان هدایای نقدی، شماره کارت و نام و نام خانوادگی🎁 و 🎁برندگان پک فرهنگی، آدرس، کد پستی و نام و نام خانوادگی🎁 خود را با همان شماره ای که جواب ها را ارسال کردند، به سامانه 50002030404060 ارسال نمایند در صورت نیاز به توضیح بیشتر با ادمین کانال ارتباط بگیرید: https://eitaa.com/Smm1399
📌 (۴۰) شیرین تر از عسل چند جعبہ مہمات عراقے به غنیمت گرفتہ و با دلگرمے شلیک مےکرد. هر بار پایه‌ے خمپاره‌انداز کمے در زمین نرم فرو مےرفت. تانک‌ها خط سوم را پشت سر گذاشتہ و بہ سمت خط دوم مےآمدند. گلوله‌هاے خمپاره‌ے خودسیانی در کنار تانک‌ها به زمین مےنشست و مانع پیشروۍ نیروهاے پیاده‌ۍ عراقے مےشد. الان فقط نیمے از لوله‌ی خمپاره‌انداز بیرون مانده بود، اما علی همچنان گلولہ‌ها را بہ درون لوله مےانداخت و شلیک مےکرد. در یک لحظہ گلوله‌ی خمپاره‌ای در کنارش به زمین نشست و او را نقش زمین کرد. بنی لوحی خودش را بہ او رساند و سرش را روے زانو گرفت. ترکش بزرگے یک پایش را قطع کرده بود. نگاه خودسیانی رو بہ آسمان و لبخندۍ دل‌نشین بر چهره‌اش نشست. گویۍ چیزے در مقابل خود مےدید ڪہ او را به وجد مےآورد و چهره‌اش را درخشان مےکرد؛ درخششی ڪہ بنی لوحی را هم متوجہ خود کرده بود. خودسیانی کم‌کم لب گشود و گفت: "دارم بهشت را مےبینم. اگر بدانے چقدر زیباست. حیف است ڪہ با این دنیا قیاسش کنیم. از کجایش بگویم سید؟ بہ هر نقطہ‌اش ڪہ نگاه مےکنی، پر از صفا و صمیمیت است. مثل همین چند ماهی ڪہ در خط شیر جنگیدیم. دلت مےآید ولش کنے؟ من ڪہ دیوانه‌اش شدم. خدایا مرا ببر ..." سید اشکش جارے شد و خودسیانی آرام گرفت. تانک‌هاے عراقے نتوانستند بہ خط دوم برسند و بچہ‌ها با چنگ و دندان خط را حفظ ڪردند. 📚عقیق، زندگی نامه ی داستانی ، فرمانده ی لشگر ۱۴ امام حسین علیه السلام، ص ۵۱