💠کسانی که از منافقین دفاع میکنند پیش ملت ایران راهی ندارند.
کسانی که از منافقین و لیبرال ها دفاع می کنند پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند.اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شده اند، از این حرکات دست بر ندارند،مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتی طَرد خواهند کرد.
#امام_خمینی
#جمهوری_اسلامی_حَرم_است
📚صحیفه نور جلد ۲۱ صفحه ۱۰۸
💢 امام جماعت پرحاشیه و تناقض گوی این روزهای مسجد مکی زاهدان
🔹 عبدالحمید سرشار از تناقضات است، او اساسا نمی داند دنبال چیست و چه خواسته ای دارد؟ روزی از حقوق زنان سخن می گوید؛ چند صباحی دیگر از رفراندوم سخن می گوید؟ روزی مدافع اغتشاشگران و محاربانی می شود که در خیابان ها علیه امنیت عمومی و ملی دست به سلاح بردند و متعرض نوامیس و جان و مال مردم شدند و همنوا با ضد انقلاب و مغرضان توئیت اعدام نکنید می زند.
🔹 او خود را عالمی دینی و پایبند به سنت ها و آموزه های دینی و اخلاقی می داند و از فقه اهل سنت دم می زند در عین حال مدافع حقوق بهائیت می شود؛ مواضعی که هم برخلاف فقه و هم بر خلاف قانون اساسی و هم خلاف امنیت ملی است.
🔹 اسماعیل زهی در حالی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را متهم به تبعیض می کند که خود بهتر از هر فردی به خدمات و برکات جمهوری اسلامی و نگاه و عنایت ویژه مقامات عالی نظام برای مذاهب مختلف بویژه اهل سنت و مردم منطقه سیستان و بلوچستان واقف است.
🔹 عبدالحمید در سایه امنیت و اقتداری که جمهوری اسلامی ایران برای او به ارمغان آورده، سیاست های کلان نظام را در بالاترین سطح ممکن به چالش می کشد و البته مدعی نبودی آزادی بیان در کشور هم می شود و البته هر هفته در مسجد مکی زاهدان، مطالبی که در اتاق های فکر داخلی و خارجی طراحی و تئوریزه شده را بازگو می کند.
🔹 اجازه بدهید قدری رساتر سخن بگوییم؛ مدعی حقوق بانوان، ای کاش برای زنان بلوچ که در عرف غلط چند همسری و عدم رسیدگی به خاطر ترک همسر اول گرفتار مشکلات معیشتی می شوند کلامی گفته بود تا امروز مواضع حمایت از حقوق زنان از لسان او اندکی باور پذیر می شد.
در حالی که تحصیل برای برخی بانوان محترمه سیستان و مخصوصا منطقه بلوچستان به خاطر برخی مسائل در مدارج بالا بسیار کم شده، تلاش حداقلی هم از امام جماعت مسجد مکی در راستای رفع این موانع دیده نشده است.
🔹 در فرامین اسلامی آمده است "کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ" باید اول خود انسان به آنچه می گوید عمل کند؛ نمی شود کسی با وجود تفاوت و فاصله سنی بسیار، با دختر نوجوان ازدواج کند و بعد دم از حقوق زنان هم بزند؛ نمی توان برای حقوق زنان اشک تمساح ریخت و در جریان شرم آور سه طلاقه در یک مجلس و محلل شدن سه ماهه کمترین اعتراضی نکرد. نمی توان دم از حقوق زنان زد و زنان قبلی را بدون طلاق و پرداخت نفقه به حال خود رها کرد.
اینها تنها بخشی از تناقضات امام جماعت پرحاشیه این روزهای منطقه سیستان و بلوچستان است که صدای او علاوه بر ماذنه مسجد مکی زاهدان، از بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال پخش می شود و موضع گیری های ضد امنیتی اش در صفحات اینستاگرامی سلبریتی های پناهنده شده به دامان غرب، منافقین و سلطنت ها طلب ها بازنشر می شود.
جناب مولوی؛ این تذهبون
🆔 @rasanewsagency
✨﷽✨ دشت اول
رسم بازاریان قدیم بر این بود که اول صبح وقتی دکان را باز می کردند،
کرسی کوچکی را بیرون مغازه می گذاشتند اولین مشتری که می آمد جنس به او می فروخت وبلافاصله کرسی را به داخل مغازه می آورد (یعنی دشت نمودم )،
مشتری دوم که می آمد و جنسی می خواست حتی اگر خودش آن جنسی را داشت نگاه به بیرون می کرد که ببیند کدام مغازه هنوز کرسی اش بیرون است و دشت نکرده است آن وقت اشاره می کرد که برو آن دکان (که کرسی اش بیرون است) جنس دارد و از او بخر که او هم دشت اول را کرده باشد.
و بدین شکل هوای هم دیگر را داشتند...
و اینگونه جوانمردی و انصاف میچرخید ....
@DasTanaK_ir | داناب 👈
داستانهای مثنوی: «خر برفت و خر برفت و خر برفت»
درویشی سوار بر خر، شب هنگام به خانقاهی رسید. خر خود را به طویله ای برد و در آخوری بست. مقداری آب و کاه جلوی خرش گذاشت، پالانش را برداشت و در گوشه ای نهاد؛ سپس به خادم سفارش کرد که مواظب او باشد؛ این را گفت و وارد خانقاه شد.
در آن شب، صوفیانی آنجا بودند بسیار گرسنه!! وقتی مهمان تازه وارد را دیدند، تصمیم گرفتند تا خر او را بفروشند و برای خود غذایی تهیه کنند.
چند نفر از آنان برخاستند، به طویله رفتند و خر صوفی را باز کردند تا او را برده و بفروشند؛ خادم سعی کرد تا جلوی این کار آنها را بگیرد؛ ولی او را تهدید کردند و گفتند: «برو کنارا در این کار دخالت نکن!»
خر صوفی را با خود به بازار بردند و آن را فروختند. غذایی تهیه کردند و بساط عیش و نوش را برپا کردند
جشنی بر پا شد؛ آن صوفی بی خبر از همه جا را هم، به آن جشن دعوت کردند. هر کدام از صوفیان در حین جشن سروصدای زیادی به راه انداخته بودند و صوفی مسافر نیز وارد جشن دیگر صوفیان شد و شروع به همراهی آنان کرد. یکی از صوفیان که مطرب و خواننده ای حرفه ای بود، ترانه ای ساخت و شروع به خواندن کرد، شعر این ترانه این بود:
«خر برفت و خر برفت و خر برفت!»
صوفیان دیگر هم، همراه او این ترانه را تکرار می کردند، برخی نیز می خندیدند و هیچ نمی گفتند. صوفی که اصلا نمی دانست، منظور از خر در ترانه همان خر اوست، تصور می کرد که ترانه صوفیان زیباست؛ پس او نیز همراه دیگران شروع به خواندن شعر «خر برفت»
در این حالت، خادم چند بار به درون خانقاه آمد تا بلایی را که صوفیان بر سر خرش آورده اند، را به صوفی بگوید؛ اما با وجود آن همه سروصدا، نتوانست چیزی به صوفی بگوید؛ از طرف دیگر خود صوفی هم همراه دیگران می خواند: «خر برفت و خر برفت و خر برفت!»
آنان تا نیمه های شب و حتی نزدیکی های صبح به جشن و شادمانی یا ترانه خواندن ادامه دادند و صوفی نادان هم با آنان همراه شده بود.
صبح فرارسید، هر کسی دنبال کار خودش رفت؛ صوفی مسافر هم، آماده شد تا از خانقاه برود. وسایلش را برداشت و به سمت طویله رفت؛ اما خرش را ندید. با خود گفت: «احتمالاً آن خادم، خر را برای آب خوردن، بیرون برده است؛ زیرا او دیشب آب کمی خورده بود؛ پس نباید زیاد نگران باشم.» رفت و گفت: «خر من کجاست؟» لحظاتی بعد سر و کله خادم پیدا شد؛ اما خری با او نبود؛ صوفی با تعجب نزد او رفت و گفت: «خر من کجاست»
خادم تعجب کرد و گفت: «خر!... کدام خر؟!... خجالت بکش مرد!...»
صوفی عصبانی شد و با خادم شروع به جر و بحث کرد و گفت: «یادت نیست، دیشب خرم را به دست تو سپردم و گفتم که مواظب او باش؟ حال می گویی کدام خر؟»
خادم گفت: «مرد حسابی، برو دنبال کارت!... خودت که از همه چیز باخبری.... دوباره می گویی، خرم را بده!»
صوفی گفت: «من نمی دانم!... من خرم را از تو می خواهم!... اصلا من چه چیزی را می دانم!...»
خادم قضیه را تعریف کرد.
صوفی دو دستی، بر سرش زد و گفت: «اگر دیشب به من گفته بودی، لااقل می رفتم و خرم را پس می گرفتم، یا می توانستم به قاضی شکایت کنم؛ اما حالا چه کنم، همه اینها تقصیر توست!» و باز یقه خادم را گرفت و گفت: «باید به من می گفتی؟!»
خادم گفت: «ولم کن بابا! من دیشب چند بار آمدم، به تو بگویم که خرت را برده اند؛ ولی دیدم، تو هم، همراه صوفیان می خوانی: «خر برفت و خر برفت...» حتی از آنها هم بلندتر آواز می خواندی، خیال کردم، حتما خودت هم خبر داری و از ایـن کـار ناراحت نیستی!
👈اینجا بود که درویش متوجه شد «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» کلاه گشادی است برای بیچاره کردن مردم!!
@DasTanaK_ir | داناب 👈
♦️ زمین لرزه خوی تا این لحظه هیچ خسارتی نداشته است
فرماندار ویژه شهرستان خوی:
🔹زمین لرزه ۵.۴ ریشتری، تا این لحظه هیچ خسارتی نداشته است و امیدواریم در ادامه نیز نداشته باشیم.
🔹ارزیابان در اولین دقایق وقوع زمین لرزه به منطقه اعزام شدند.
@akhbarefori
🔘 دوگانگی در حمایت از حریم مرجعیت
🔻اولین مراسم سالگرد حضرت آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی فردا در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم و با سخنرانی آیت الله اعرافی برگزار میشود.
🔹 مهرماه پارسال بود که در پی نقدی بر مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی(ره)، رسانههای اصلاح طلب، دولتمردان و چهرههای حوزوی طیف اصلاحطلب دوشادوش هم قرار گرفتند و این انتقاد را اهانت به مقام مرجعیت وانمود کردند!
♨️ اما همین طیف اصلاح طلب در مورد اهانت شارلی ابدو علیه مقام مرجعیت و ولایت، مُهر سکوت بر دهان زدند و نشان دادند که دفاع آنها از آیت الله صافی، در واقع دفاع از مرجعیت نبود، بلکه نوعی تسویه حساب سیاسی با جریان انقلابی بود.
#رحا
#رسانه_حوزه_انقلابی
@resanehenghelabi