eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
817 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
خانواده هاتون از خواستگار تون چه انتظارات مالی ای دارن؟ @mohammadii3 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستگارم پولدار باشه دکتر باشه البته نه انصافا با مامانم که صحبت میکردیم بابت جهاز گفت اگه خواستگارت پول داشته باشه باید بهترین جهاز رو بخره اما وقتی که پولدار نیستن در حد متوسط و مناسب باید برات جهاز بخرن نباید الکی خودشون رو تو فشار بذارن الحمدلله مادرم این فهم رو دارن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شغل ثابت و اداره ای اگه چندساله شغل داره ولی هیج ذخیره مالی نداره لابد مشکل داره پاسدار باشه نمی‌پذیرند ولو پولدار باشه فقط چون پاسداره مامان باباش برای پولاش نقشه نداشته باشن و ازش بگیرن ولی خانواده به فکری باشن و بهش خط داده باشن که چطوری پس انداز کنه مثلا طلا بخره بذاره کنار و از این چیزا اسمش به ولخرجی و خسیسی در نرفته باشه همینجور خانواده اش
امشب ی مراجعه کننده داشتم، گفتن: "درگیر درس و دانشگاه و کار هستم، وقت نمی کنم برای بررسی خواستگارم. چیکار کنم؟ " منم بهشون گفتم هیچی شوهر نمی شه! برید خواستگارتون رو بررسی کنید. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ کس منو درک نمی کرد. هر روز از بقیه و حتی خودم دور تر می شدم. چرا من عزیز دل کسی نبودم؟ ستار که هم اتاقیم بود هر ماه ی دوست دختر عوض می کرد اما این که کسی منو دوست نداشت برام عذاب آور بود. چرا من عزیز دل کسی نبودم؟ ستار از باباش پول توجیبی می گرفت و سرش با دوست دخترهاش گرم بود. هر شب توی تختش تا صبح پچ پچ می کرد و گاهی هم در حین صحبت کردن، صفحه گوشیش رو چن بار می بوسید. گاهی هم توی راهرو خوابگاه به دوست دخترهاش فحش می داد و سرشون داد و فریاد می کرد. اما من سرم با کار و هیئت رفتن گرم بود. شب های ماه رمضون تا ساعت ده یا یازده شب سرکار بودم. کارم که تموم می شد، با همون لباس می رفتم مسجد ارگ هیئت حاج منصور❤️😍. از مناجات فقط اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ رو می شنیدم و بعد از شدت خستگی پای مناجات خوابم می برد. ی جورایی، با خستگی و حال روحی بدی که داشتم، خوش بودم. مناجات ماه رمضون از زبان حاج منصور برای منی که عزیز دل کسی نبودم، حس آرامش داشت. در تهران بی پناه بودم. و به خدا پناه می بردم. راستی چرا من عزیز دل کسی نبودم؟ (4) 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقای محمدی پدرم معتقدن که پسر باید یا از خودش خونه داشته باشه یا خانواده براش تهیه کرده باشن به خصوص اگه میانگین حقوق شون زیر ۲۰ میلیون تومن باشه. یا حقوق بالا داشته باشن شخصا صد درصد موافق نیستم چون خودم آدم ولخرجی نیستم و به نظرم میشه زندگی خوبی داشت اگه زیادی سخت نگیریم و مدیریت کنیم. ولی خب چون خودمون هیچ وقت مستاجر نبودیم پدرم اصلا نمی‌پذیرند و فکر میکنن کسی که این شرایط رو نداره حتما نیت تیغ زدن داره😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای حاج فِصال والدین من هیج خواستگاری رو به خاطر نداشتن پول یا خونه و ماشین تا به حال رد نکردند اتفاقا قبول هم کردن پدر من به این معتقد هستند که پسر باید جُربُزه داشته باشه و کسی باشه که برای خانوادش کار و تلاش کنه تنها موردی که روش گیر هستن همین هست خصوصا پدرم تو یکی از جلسات خواستگاری به آقای خواستگار گفتن ما تا لنگ ظهر خوابیدن تو این خونه نداریم همه ی بچه ها 7 صبح پا میشن و میرن دنبال کار بار خودشون وقتی رفتیم برای صحبت اقا پسر پرسیدن واقعا اینطوریه؟ منم تایید کردم و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتظار مالی بابام از خواستگارام: علاف و بیکار نباشه، یه لقمه نون حلال، یه سقف بالای سر، بی لباس نمونید. بیشتر هم شد الحمدلله 😐😂 البته این‌که همه موردامون طلبه بودن و بابام انتظار داشت درس و طلبگیشون خوب باشه هم بی‌تاثیر نبودا.😂 تو اون مورد سخت می‌گرفتن. مثلا سر داماد بزرگمون تا کارنامه‌های سالانه‌شم چک کرده‌بودن🤣🤦‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راستی صاحب فرم سمی شماره ۲ کجاست بیاد از انتظاراتش بگه؟😂 دلمون براش تنگ شده، چند وقته مسموم نشدیم🥴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج فصال کانال خیلی ساکته یا فرم سمی رو صدا کنین یا آقای فرم عفونی جناب استانبولی نهایتا با ماست نهایتا اگه نشد از خاطرات خواهران تشکل یا خواستگاریاتون تعریف کنین😂 با تشکر فراوان
مراسم که تموم می‌شد می‌رفتم کوچه پشتی هیئت حاج منصور که معروف بود به کوچه فلافلی‌ها😍🖐️ غذای روح رو توی هیئت خورده بودم و حالا نوبت به غذای جسم بود🙃. اون کوچه حسابی شلوغ بود و هر کسی برای خودش بساطی پهن کرده بود. سینی‌های بزرگ خیار و خیار شور، گوجه، کاهو، کلم و انواع ترشی‌های ترش و تند و شور و شیرین به همراه انواع سس، ذائقه هر آدم سیری رو به اشتها می آورد. حالا چه برسه به منی که حسابی گرسنه ام بود و ی افطار ساده خورده بودم. هر شب از یک نفر فلافل می گرفتم تا ببینم مزه کدومش بهتره🤣✋ خلاصه سحری ی فلافل پر و پیمون می خوردم و با همون روزه می گرفتم. گاهی شب‌ها هم که هیئت نمی‌رفتم یه هم اتاقی داشتم که دانشجوی دکترا بود و اسمش صادق بود. صادق سحری درست می‌کرد و با هم می‌خوردیم. پول نداشتیم که بخوایم گوشت و مرغ و غذاهای گرون بخریم. معمولاً یا صادق عدس پلو درست می‌کرد یا ماکارونی با سویا یا سیب زمینی با تخم مرغ یا املت. هر دومون مجرد بودیم. صادق هم پسر نماز خونی بود و اهل دوست دختر بازی نبود. هر دوی ما عزیز دل کسی نبودیم. (5) 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂