eitaa logo
عقل سرخ | مهدی محمدی
4.7هزار دنبال‌کننده
262 عکس
20 ویدیو
4 فایل
تحلیل اطلاعات در حوزه امنیت ملی ارتباط با ادمین: @aqlesorkh
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا دوباره حاج قاسم سلیمانی ظهور خواهد کرد؟ آیا ما دوباره حاج قاسم سلیمانی خواهیم داشت؟ این سوالی است که احتمالا ذهن های بسیاری این روزها مشغول آن است. حاج قاسم قهرمان ملی ما بود و همه ما، برخی خودآگاه و بسیاری هم ناخودآگاه، در دل خود به او تکیه می کردیم و حس می کردیم پشت و پناهی داریم. حاج قاسم که رفت خیلی دل ها لرزید. خیلی ها به زبان نمی آورند ولی این نگرانی یک لحظه هم آنها را رها نمی کند که بدون حاج قاسم چه خواهد شد و حالا چه باید کرد؟ یکی از راه هایی که آدمی را آرام می کند تلاش برای دادن پاسخ مثبت به این سوال است که آیا باز هم حاج قاسم یا حاج قاسم های دیگری ظهور خواهند کرد؟ من این روزها این سوال را بسیار از خود پرسیده ام. جواب این سوال، پیوندی عمیق دارد با پاسخ یک پرسش دیگر که اساسا چه چیز حاج قاسم سلیمانی را حاج قاسم کرد؟ این هیبت، جذبه، صفا، شجاعت و نفوذ کلمه از کجا آمده بود؟ شاید زمانی خداوند توفیق داد و در این باره بیشتر نوشتم. آنچه اینجا می خواهم بگویم این است که قاسم سلیمانی محصول ترکیب تقوا و جهاد بود. هیچ کس سر سجاده قاسم سلیمانی نمی شود. هیچ کس هم بدون سجاده نشینی حاج قاسم نمی شود ولو عمر خود را در جهاد گذرانده باشد. قاسم سلیمانی این دو را ترکیب کرده بود؛ همان که در توصیف امیرالمومنین شنیده ایم: شیران روز و زاهدان شب. آنچه به ما اطمینان می دهد حتما باید امیدوار باشیم و دوباره حاج قاسم ظهور خواهد کرد این است که باب جهاد بسته نشده و جهاد ادامه دارد. مردان خدا هم کم نیستند که در این جهاد درگیرند. از میان سجاده نشین هایی که به میدان مقاتله رفته اند حتما حاج قاسم ظهور خواهد کرد. خیالتان راحت. @mohammadi61
مشارکت پرشور مردم در انتخابات و کارآمدی و کاربلدی انتخاب شوندگان، دو مفهوم همبسته در منظومه توصیه های انتخاباتی رهبر انقلاب است که هیچ یک بدون دیگری به کار ‘انقلابی گری’ نمی آید. مشارکت پرشور لازم است تا روشن شود انقلاب از آن مردم است و آنها خود نگهبان آنند، و کارآمدی هم لازم است تا مردم از مشارکتی که می کنند نفعی ببرند و حضور در انتخابات، آغاز حل مشکلات آنان باشد؛ نه صرفا مناسکی که ممکن است پس از مدتی از خود بپرسند وقتی به حل مشکلات آنها کمکی نمی کند، چرا باید دائما انجام شود؟ ریشه بی میلی بخش هایی از جامعه به مشارکت در انتخابات، ناکارآمدی نهادهای برآمده از انتخابات و ناامیدی مردم از کارآمد شدن آنهاست. بنابراین اگر انقلابیون در پی افزایش مشارکت مردم در انتخاباتند -که باید باشند- داده های معتبرترین نظرسنجی ها می گوید نیازی به قطبی سازی فضا ندارند بلکه صرفا باید مردم را متقاعد کنند نهاد دولت، برخلاف آنچه در دوره آقای روحانی دیده اند، می تواند به یک تشکیلات کارآمد برای کاهش رنج اقتصادی آنها تبدیل شود. این راز خلق مشارکت پرشور است. @mohammadi61
دو اشتباه محاسباتی مهم هست که هر طرفی که درگیر مسئله ایران در این روزهاست، باید آن را در ذهن خود تصحیح کند. اشتباه اول این است که تصور شود ایران خواهان بازگشت بایدن به برجام است. این موضوع برای ایران اساسا مهم نیست. مهم این است که تحریم ها باید به گونه ای که نتایج اقتصادی آن قابل راستی آزمایی باشد، لغو شود. از حیث فنی، این هیچ ربطی به عضویت امریکا در 1+5 ندارد. اشتباه دوم این است که تصور شود ایران آماده پذیرش یک مدالیته گام به گام است در حالی که این یکی از بدترین سناریوها برای ایران است. هم از حیث زمانی و هم از حیث محتوایی، ایران خواهان یک رویکرد یکباره و یکپارچه است. از حیث زمانی، ایران خواهان لغو تحریم ها، قبل از بازگشت امریکا به 1+5 و از حیث محتوایی، خواهان لغو همه تحریم هاست. علت این است که ایران به خوبی می داند هر نوع مدالیته گام به گام، نهایتا به حل مشکل عضویت امریکا در 1+5، بدون حل مسئله تحریم ها منجر خواهد شد و اساسا هدف امریکا احیای برجام بدون لغو موثر تحریم ها، به منظور استفاده از تحریم ها برای مذاکرات موشکی و منطقه ای است. @mohamadi61
مرور تحولات 48 ساعت گذشته در پرونده هسته ای ایران درس آموز است. یک خبرنگار که زمانی به وزارت خارجه امریکا نزدیک بود، در یک اکانت توئیتری خبر داد ممکن است بایدن طی سخنرانی اش در کنفرانس امنیتی مونیخ به برجام برگردد. ناگهان کل فضای مجازی پر شد از خبرهایی با این مضمون که بایدن دارد به برجام بر می گردد و برخی حتی درنگ را جایز ندانستند و خبر داد که بایدن به برجام برگشت! برای کسانی که موضوع را پیگیری می کنند البته روشن بود که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و اساسا فعلا راهبرد بایدن بازگشت -حتی بازگشت کاغذی- به برجام نیست. در عمل آنچه بایدن گفت این بود که مایل است مذاکرات با ایران را در چارچوب گروه 1+5 آغاز کند و ضمنا تاکید کرد باید به نگرانی ها بابت رفتار منطقه ای ایران رسیدگی شود. در کنار این جملات که کلا از خاصیت تهی بود، دو اتفاق دیگر هم افتاد. اول اینکه این خبر -البته قدیمی- علنی شد که رابرت مالی مسئول پرونده برجام در وزارت امور خارجه امریکا درخواست داده به عنوان ناظر در جلسه کمیسیون مشترک برجام با حضور ایران شرکت کند و دوم، امریکا نامه دولت ترامپ به رییس وقت شورای امنیت درباره فعال شدن مکانیسم اسنپ بک را پس گرفت. درخواست اول که پیشاپیش رد شده و دومی هم در جهت پروژه ترامپ زدایی است و برای ایران اهمیتی ندارد. در عوض تحولات این دو روز 3 نکته را روشن کرد: 1-برای امریکا احیای مذاکره حتی از احیای برجام هم مهم تر است. 2-دولت امریکا می خواهد به برجام برگردد اما بدون لغو تحریم یا برداشتن گامی که بیش از یک عمل نمادین ارزش داشته باشد. 3-بازی تیم بایدن با افکار عمومی ایران به کمک جریان غربگرا آغاز شده و تشدید خواهد شد. @mohammadi61
ظریف خطای بزرگی کرد. به صورت ماه آسمان آب دهان انداخته و این ننگ پاک نخواهد شد. هیچ توجیه و تاویلی آب رفته را به جو بر نمی گرداند. او دیدگاهش را گفته و اکنون هرچه بگوید ظاهرسازی است. نام او در تاریخ این کشور به عنوان کسی ثبت خواهد شد که ناجوانمردانه پنجه به صورت قهرمان شهید ملت کشید. ظریف امنیت ملی را به خطر انداخته است. سوال این نیست که از این پس چگونه می تواند وزیر خارجه باشد، بلکه سوال این است که او تاکنون چگونه وزیر خارجه بوده است؟ وزیر خارجه چه کسی با چه دیدگاهی و با کدام اهداف؟ فردی با این دیدگاه ها دیگر چه گفته و چه کارهایی کرده است؟ قلب ایران آزرده است. در کوچه و خیابان می شنویم که حاج قاسم را یک بار دیگر شهید کرده اند. من نمی دانم جواد ظریف اکنون در چه اندیشه ای است و به دنبال کدام دست توطئه گر می گردد اما به قول مولانا ادب نگه نداشته و لذا ‘نار شهوت را حطب’ شده است. مقصر دیگری وجود ندارد. دشمنان خونی حاج قاسم هم که گویی تاریخ مصرف ظریف را تمام شده فرض کرده و این فایل را منتشر کرده اند، خطای فاحشی کرده اند. دوقطبی مذاکره- مقاومت قرار بود با کسان دیگری ساخته شود اما اکنون با حاج قاسم ساخته شد. این یعنی پروژه اصلی که بنا بود تکلیف انتخابات را روشن کند به باد رفته است. این مکر خداوند است. داشتن یک روایت امنیتی دقیق از مسئله بسیار مهم است اما تقلیل این موضوع به یک مسئله امنیتی خطاست. این مسئله ای بسیار بزرگ تر و عمیق تر است. نه با چند دستگیری و برخورد قضایی رفع و رجوع می شود و نه با عذرخواهی سرو ته آن هم می آید. پرده ای افتاده است. تعیین تکلیف بسیار بزرگ تری لازم است. قاسم سلیمانی دیپلمات نبود اما دیپلماسی را به معنای تبدیل قدرت میدانی به قدرت سیاسی از هر کسی بهتر می دانست. من نمی خواهم کسی را متهم کنم اما ظاهرا تحقیر مستمر امریکا از سوی حاج قاسم کینه هایی را در برخی دل ها انباشته است. او اذان و نماز در کرملین را از مشارکت روسیه در جنگ سوریه مهم تر می دانست. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! مرتبت حاج قاسم رفیع تر از آن است که دست هر عنان بریده ای به آن برسد. ظریف تا انتهای عمر باید خجالت زده باشد که به صورت آفتاب خاک پاشیده است. اما آفتاب که لطمه نمی بیند. همچنان بر مومن و کافر بی دریغ خواهد تابید، از جمله بر محمدجواد ظریف. @mohammadi61
درباره دفاع از حرم الاقصی جنگ کنونی در سرزمین های اشغالی، پاسخی است به محاسبه راهبردی صهیونیست ها که تصور می کردند نبرد را به شکل عملیات اطلاعاتی پی در پی به داخل ایران کشانده اند و مقاومت گرفتار حصار بازدارندگی شراکتی آنها و امریکا شده است. از حیث راهبردی، مقاومت قبل از هر چیز در حال نشان دادن این نکته است که هراس صهیونیست ها از جنگ گسترده را به دقت محاسبه، و وارد طرح ریزی نظامی خود کرده، و آماده است راهبرد پاسخ در عمق را اجرا کند. صهیونیست ها تصور می کردند از شکل گیری جبهه سوم در سوریه جلوگیری کرده اند. اکنون جبهه جدیدی در عمق سرزمین های 1948 می بینند. جبهه دریا قبلا گشوده شده. هنوز مانده تا از جبهه های پنجم و ششم، رونمایی شود. توافق آبراهام، امنیت اسرایییل را افزایش نداد بلکه سعودی وامارات را در ناامنی ذاتی محیط پیرامونی اسراییل شریک کرد. الحاق به سنت کام هم نمایشی بود که حقیقت آن وقتی آشکار شد که مکنزی صریحا گفت امریکا بنا نیست به خاطر اسراییل وارد جنگ شود. مقاومت برای نخستین بار در عمق سرزمین های اشغالی در حال استفاده از موشک های نقطه زن است. نه محاصره غزه موفق بوده و نه از دفاع موشکی کاری ساخته است. زیرساخت انسانی جدید شکل گرفته در سرزمین های اشغالی، از موشک های نقطه زن هم خطرناک تر است. جنگ برخلاف تصور امریکا و اسراییل خط قرمز مقاومت نیست. خط قرمز این است که دشمن معادله زمانی و مکانی خود را به درگیری تحمیل کند. اکنون مقاومت، استفاده مستقیم از نیروی نظامی علیه اسراییل به شکلی که دشمن قادر به ایجاد جنگ گسترده نباشد را تست می کند. این یک معادله جدید است. و ناگفته نماند دفاع از حرم، فقط مختص سوریه و عراق نیست. قبل از آنها، مسجدالاقصی حرم امت است و تنها نخواهد ماند. @mohammadi61
حقایقی درباره مذاکرات وین و‌سخنان روحانی مهدی محمدی ۳۰ تیر ۱۴۰۰ ‏۱- سخنان رییس جمهور و‌ مقام های دولت درباره علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته ای فتح باب مهمی است و باید از آن بابت ایجاد فرصت سخن گفتن درباره موضوعی که تریبون آن تا امروز یک طرفه دست دوستان جو بایدن در ایران بوده، استقبال کرد. حقیقت بسیار متفاوت از روایت روحانی است. ‏۲- البته هدف پاسخ به روحانی نیست. جای تعجب است اگر ا‌و هنوز درنیافته باشد به عنوان یکی از نامحبوب ترین سیاستمداران همه ادوار تاریخ ایران، میان مردم، گوشی برای شنیدن حرف هایش وجود ندارد و ملت به خوبی می فهمند دنبال بهانه ای برای توجیه فاجعه ای است که آفریده، نه بیان حقیقت. ‏۳-ایده قانون مجلس زمانی شکل گرفت که پس از شهادت سردار سلیمانی، ضربات پی در پی اطلاعاتی و خرابکارانه به ایران وارد شده و تقریبا همه بی پاسخ مانده بود. همه می فهمدیدند که توازن به هم خورده و بازدارندگی امنیتی در حال از دست رفتن است. شهادت شهید فخری زاده حجت را تمام کرد. ‏۴- این یک حقیقت بسیار مهم است که روحانی در هیچ مقطعی اعتقاد نداشت که به هیچ کدام از این حملات باید پاسخ داده شود. استدلال اصلی او و تیمش این بود که این حملات دام هایی برای کشاندن ایران به ‘جنگ’ است. در واقع، می گفتند از ترس مرگ باید خودکشی کرد! ‏۵-قانون مجلس متقابلا بر این ایده راهبردی مبتنی بود که خطر جنگ، یک توهم است، هیچ ضربه ای نباید بی جواب بماند، مذاکره تولید اهرم فشار نیاز دارد و مذاکره با دست خالی، این بار به همان ‘تقریبا هیچ’ قبلی هم نخواهد رسید. ‏۶- مجلس البته یک جانبه اقدام نکرد. رایزنی ها و مباحثات بسیار مفصلی در عالی ترین سطوح انجام شد و نهایتا شورای عالی امنیت ملی در مصوبه شماره ۷۳۳ که روحانی خود آن را ابلاغ کرده، به مجلس مجوز اقدام داد. بعدها دبیرخانه شورا وجود این هماهنگی را صراحتا تایید کرد. ‏۷- دولت البته به شدت می ترسید. اگر روحانی صادق است من پیشنهاد می کنم اجازه انتشار متن مباحثات آن جلسه ای از هیئت دولت را بدهد که در آن وزیر وی به صراحت هشدار داده بود اگر غنی سازی ۲۰ درصد آغاز شود، امریکا به ایران اولتیماتوم می دهد و سپس حمله خواهد کرد! ‏۸- با روی کار آمدن دولت بایدن، دولت مذاکراتی بسیار با عجله و هماهنگ نشده را آغاز کرد. از همان آغاز هیچ کس مخالف توافق نبود. اختلاف میان دو گروه بود که یکی به دنبال توافق به هر قیمت، با علم به نداشتن انتفاع اقتصادی و گروه دیگر در پی توافق با تضمین انتفاع اقتصادی بود. ‏۹- مذاکرات وین بد آغاز شد و بسیار بدتر پیش رفت. هدف این مذاکرات از همان آغاز چیزی غیر از تضمین نفع اقتصادی برای کشور بود. روحانی اگر به دنبال مقصر می گردد بهتر است به یاد بیاورد در حالی که تیمش در وین در حال مذاکره بود او در تهران خبر از اتمام مذاکرات می داد یا در حالی که تیمش عقیده داشت لغو تحریم ها کافی نیست، او می گفت ۷۰ درصد تحریم ها برداشته شده! اینگونه بود که او اساسا تیم خود را در وین بی اعتبار کرد و امکان چانه زنی را از آنها گرفت. ‏۱۰- خطای دیگر این بود که تیم ایرانی در وین به دلیل فشار سنگین روحانی هدف خود را بازگشت به برجام ۲۰۱۵ بدون تضمین نفع اقتصادی قرار داد. روحانی هرگز اجازه نداد در وین در این باره چانه بزنند که ایران خواهان عادی شدن فروش نفت و روابط بانکی است و تاکید کنند قول و کاغذ امریکا برای آن ارزشی ندارد. ‏۱۱- علاوه بر این، قانون مجلس ابزار چانه زنی بسیار نیرومندی ساخت که با هزینه تقریبا صفر، برای تیم ایرانی دست برتر مذاکراتی ایجاد کرد. نه تنها برخلاف پیش بینی آقایان به ایران حمله نشد، بلکه امریکا و کشورهای اروپایی از صدور یک قطعنامه در شورای حکام هم عاجز ماندند. ضمن اینکه این قانون نیاز امریکا به توافق را به شدت تقویت کرد. ‏۱۲- اگر روحانی صادق است پیشنهاد می کنم اجازه انتشار متن مذاکرات پس از آغاز غنی سازی ۶۰ درصد و یا متن جلسه معاونین وزرای ۱+۴ را بدهد تا همگان ببینند که تیم ایرانی که در رسانه به مجلس بد و بیراه می گفت، درون مذاکرات هیچ دارایی جز قانون مجلس نداشت. ‏۱۳- طرف غربی پس از دیدن جدیت ایران در اجرای قانون رفتار مذاکراتی خود را تغییر داد و آشکارا نشانه هایی ظاهر شد که غرب از بیم پیشرفت های بزرگ تر در برنامه هسته ای و با علم به ناتوانی خود از پاسخ، فقط درصدد متوقف کردن گام های بعدی قانون در ایران است. روحانی اما قدر این فرصت را ندانست. ‏۱۴-در حالی که بایدن به شدت نیازمند بازگشت به ۱+۵ بود -وهست- و اجرای قانون هم نشان داد دست آن به شدت خالی است، بهترین زمان بود که برجام از وضعیت تقریبا هیچ خارج شده و امتیازهای اقتصادی واقعی از امریکا گرفته شود. مردم ایران باید بدانند حسن روحانی این فرصت تاریخی را بر باد داد.
‏۱۵- پالس های پی در پی ضعف و نیاز، که روحانی با هدف توافق قبل از انتخابات علنا به غربی ها می داد درکنار رفتار تیم مذاکره کننده اش که عملا درون مذاکرات توافق را راهبرد، و پیشرفت هسته ای را تاکتیک نشان می دادند، امریکا را به این طمع انداخت که بدون برداشتن واقعی تحریم ها، توافق شدنی است! ‏۱۶- روحانی در وین، مرحله به مرحله کوتاه آمد و از حداقل های یک توافق خوب فاصله گرفت. محاسبه امریکا این بود که وقتی رییس جمهور ایران به ‘هیچ’ راضی است، چرا باید امتیاز واقعی و موثر به آن بدهد؟ ‏۱۷- جالب است که روحانی فراموش کرده پس از خرابکاری در نطنز خود او دستور غنی سازی ۶۰درصد را صادر کرد گرچه وضعیت دیگر به گونه ای نبود که امریکا به تیم او امتیاز راهبردی بدهد. آنها با کوتاه آمدن های پی در پی و اعلام علنی بی اعتقادی به پیشرفتهای فنی، پیشاپیش خودرا بی اعتبار کرده بودند. ‏۱۸- این را هم بگویم که در اسفند ۹۹ روحانی و تیمش ناگهان به سخنگویان امریکا در داخل تبدیل شدند. پشت سر هم طرح هایی از جانب وزیر خارجه ارائه می شد که هیچ تفاوتی با آنچه امریکا می خواست نداشت. سوال این بود که چرا وزیر خارجه دائما طرح هایی می دهد که هیچ نسبتی با سیاست های نظام ندارد؟ ‏۱۹-حدود یک ماه قبل روحانی اعلام کرد مذاکرات به مرحله جمع بندی و تصمیم رسیده. اما در واقع نه مذاکرات جمع بندی شده بود و نه چیزی برای تصمیم وجود داشت. او می خواست یک مذاکرات نیمه کاره را تبدیل به توافق کند و این یعنی در همه مسائل باقی مانده ایران باید حرف امریکا را دربست می پذیرفت. ‏۲۰- هنوز در مذاکرات؟ بسیاری مسائل باقی مانده و لذا حرف از اتمام مذاکرات بی معناست. در موضوع تحریم ها، نه تنها امریکا تضمینی برای حداقل انتفاع اقتصادی ایران نداده بلکه حتی زیر بار لغو همه تحریم های دوره ترامپ از جمله کاتسا که مادر تحریم هاست هم نرفته است. ‏۲۱- درباره تضمین عدم خروج مجدد، امریکا حاضر به واگذاری هیچ تضمین معتبر یا حتی نوشتن یک جمله با ارزش در متن توافق نیست. ‏۲۲- درباره تحریم های تسلیحاتی که مطابق قطعنامه ۲۲۳۱ اکنون لغو شده، امریکا اصرار دارد آن را ادامه خواهد داد و این یعنی از سال هشتم برجام به بعد هم قصد ندارد زیر بار بقیه تعهدات خود برود. ‏۲۳- درباره تبدیل ارزهای غیردلاری ایران به یورو، امریکا زیر بار هیچ فرمولی نرفته و این یعنی توافق احیا می شود بی آنکه ایران به هیچ یک از دارایی های خود -حاصل از فروش نفت یا غیر آن- دسترسی داشته باشد. ‏۲۴- امریکا هیچ فرمول واقعی برای راستی آزمایی اجرای تعهداتش را هم نپذیرفته و روی یک زمان بندی مضحک اصرار دارد که در نتیجه آن ایران کل برنامه هسته ای خود را تعطیل می کند بی آنکه کمترین تضمینی در اختیار داشته باشد که امریکا واقعا و عملا تحریم ها را برخواهد داشت. ‏۲۵- همه اینها و بسیاری مطالب دیگر را که اینجا مجال بحث از آنها نیست هیئتی متشکل از نمایندگان مجلس، دولت و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بررسی و جمع بندی کرده است. روحانی اگر با مردم صادق است کافیست اجازه انتشار جمع بندی ‘هیئت تطبیق’ را که با حضور نمایندگان دولت او انجام شده بدهد. ‏۲۶-به جز راستی آزمایی، هیچ یک موضوعات باقی مانده در مذاکرات ربطی به قانون مجلس ندارد. جالب است که امریکا هیچ تضمینی هم نداده که تحریم هایی را که ظاهرا روی کاغذ تعلیق شده اند به سرعت به بهانه های دیگر وضع نکند یا با بهانه هایی مانند FATF جلوی انتفاع واقعی اقتصادی ایران را نگیرد. ‏۲۷- و جالب تر است که همه اینها در حالی است که امریکا راهبرد خود را شفاف کرده و‌ بدون تعهد ایران به مذاکرات هسته ای، موشکی و‌ منطقه ای فراتر از برجام حاضر نیست مذاکرات را نهایی کند. در واقع امریکا شفاف کرده که تحریم ها را برای وادار کردن ایران به مذاکرات بیشتر، گروگان خواهد گرفت. ‏۲۸- من نمی دانم وقتی روحانی از برداشتن تحریم سخن می گوید مقصودش واقعا چیست. دروغ ارزان شده است. او در پی توافقی بود که تحریم ها نگه می داشت، به تحریم های آینده مشروعیت می داد و برنامه هسته ای را در ازای هیچ نابود می کرد. تازه همین را هم امریکایی ها با او جمع بندی نکردند. ‏۲۹-علت ناتمام ماندن مذاکرات نه روی کار آمدن دولت جدید است و نه قانون مجلس. علت این است که امریکا از دادن حداقل امتیازهایی که حداقل انتفاع را برای ایران تضمین کند خودداری کرد. علت این رفتار امریکا هم طمعی بود که به ‘توافق آسان’ با روحانی داشت. ‏۳۰- نه مجلس و نه تا جایی که من می دانم هیچ مقام دیگری مخالف یک توافق خوب نیست و توافق خوب در دسترس است. روحانی می خواست مشکل امریکا برای بازگشت به ۱+۵ را حل کند بی آنکه چیزی گیر ایران بیاید. امریکا باید بداند روحانی دیگر واقعا رفته است. @mohammadi61
از شروع حملات به زیرساخت های مقاومت در سوریه، فرض بنیادین رژیم صهیونیستی در راهبرد جدید خود که آن را ‘جنگ میان جنگ ها’ می نامید این بود که می تواند با فراتر بردن خشونت از حدود محاسبات مقاومت، نوع پایداری از بازدارندگی ایجاد کند. زمان منطقی را که باید صرف تغییر کاربری بخشی از زیرساخت های مقاومت از حوزه نظامی به حوزه عملیات ویژه می شد، صهیونیست ها حمل بر ‘ضعف’ کردند. این محاسبه باعث شد اسراییل با ایجاد یک جهش، به سمت راهبردی حرکت کند که ماشین پروپاگاندای موساد آن را ‘کشتن از طریق هزاران زخم، نامید. به طور کلی، تصور صهیونیست ها این بود که با انتقال منازعه به حوزه عملیات ویژه اطلاعاتی، نبرد را به منطقه مزیت خود منتقل می کنند و به تدریج خواهند توانست ضمن از کار انداختن ماشین جنگی مقاومت، نسل جدیدی از بحران های مزمن داخلی را در ایران ایجاد کنند. اکنون زمان تصحیح محاسبات است.جبهه داخلی اسراییل با انواع سرگیجه آوری از عملیات ویژه اطلاعاتی مین گذاری شده و این مین ها به موقع عمل می کند. همزمان، عملیات اربیل به معنای مکان یابی برنامه موشکی درون یک راهبرد پیچیده نبرد زیرآستانه جنگ است که قطعا فراتر از معادلات پیشین می رود. تازه این نیمی از داستان است. نبرد سیف القدس نشان داد مقاومت گزینه جنگ گسترده را هم حفظ کرده. همه راه ها به جبهه داخلی اسراییل ختم می شود، یعنی همان جایی که قرار بود مصونیت پایدار پیدا کند. تعبیر ‘شلیک از درون خانه’ را موساد و شاباک باید شبانه روزی چند بار رونویسی کنند. @mohammadi61