محمدجواد کریمی
بسم الله الرحمن الرحیم
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
سرکار خانم حاجیه رقیه کریمی رئیس اسبق مرکز تربیت معلم بنت الهدی صدر رشت در غروب روز جمعه نهم دی ماه ۱۴۰۱ پس از ۱۲ روز خوابیدن در بستر بیماری- در بیمارستان فرقانی قم- دعوت حق را اجابت و به عالم ملکوت پیوست.
او سومین فرزند خانواده کاسب پارسا و پرهیزکار بازار لاهیجان مرحوم حاج عباس علی کریمی - مشهور به لاکانی- بود.
که از دامان مادر عفیفه و پاکدامن حاجیه خانم آسیه غبرائی در شانزدهم آذر ماه ۱۳۲۵ در شهر لاهیجان متولد و دیده به جهان گشود.
قرآن کریم را همراه خواهر بزرگش مرحومه حاجیه خانم سکینه در مکتب خانه محله غریب آباد فرا گرفت. سپس وارد دبستان شد. پس از گرفتن دیپلم طبیعی از دبیرستان بزرگمهر لاهیجان در امتحان ورودی مرکز تربیت معلم رشت قبول و وارد آن مرکز شد.
پس از پایان دوره آموزشی وارد آموزش و پرورش شهرستان لاهیجان شد. سال ها به عنوان دبیر در دبیرستان های دخترانه سیاهکل و لاهیجان مشغول تدریس اهتمام داشت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ به عنوان رئیس دبیرستان توحید - شهناز سابق- لاهیجان انتخاب و در سال های اولیه انقلاب مدیریت آن آموزشگاه را با کمال قوت و درایت بر عهده داشت.
پس از چند صباحی از سوی اداره کل آموزش و پرورش گیلان به عنوان مدیر مرکز تربیت معلم بنت الهدی صدر- دانشگاه فرهنگیان فعلی- گیلان مرکز رشت انتخاب گردید. مدیریت ده ساله ایشان در آن مرکز مشحون و مملو از خاطره های به یاد ماندنی از یک مدیریت موفق و عالمانه و مشفقانه نسبت به دانشجویان و اساتید آن مرکز آموزش عالی بود.
🔸علاوه به اشتغال به امر خطیر تعلیم و مدیریت، بانویی متدین، انقلابی و عفیف و سخاوتمند بود.
او حامی و ناصر برادر مجاهد و شهید ما در عصر طاغوت و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بود.
🔸سال ۶۶ که عازم جبهه شدم. وصیت نامه ام را به اطلاع او رساندم. در سال ۸۳ هنگام عزیمت به خانه خدا برای حج تمتع ، او را وصی خودم قرار دادم. خواهری نازنین بود. عقیله خانواده ما به شمار می رفت.
🔸انسانی نیکوکار بود. سی سکه بهار آزادی از پاداش بازنشستگی اش را برای تکمیل بنای مسجدی در یکی از روستاهای محروم لاهیجان اهدا کرد.
ادامه دارد
زندگینامه بانوی مجاهد مرحومه حاجیه خانم رقیه کریمی / بخش اول
به قلم: استاد محمدجواد کریمی
اشاره: این بانوی فاضله و انقلابی که عمرش را در مسیر اسلام و انقلاب اسلامی صرف کرد، خواهر بزرگتر شهید ابوالحسن کریمی بود که در همان خانواده ای رشد کرد که شهید کریمی را پرورش داده بود، این بانوی بافضلیت حامی شهید کریمی قبل و بعد از انقلاب بود. خود او هم شخصیتی مستقل و برجستهای داشت که لازم است اینجا معرفی گردد و این نکات برای دختران و خانمهای جامعه ما که دوره پهلوی را ندیدند، تاثیرگذار است. شرح حال زیر به قلم برادر ارجمند ایشان استاد محمدجواد کریمی است که با ویرایشی اجمالی تقدیم حضور شما میگردد.
🔹🔹🔹
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
سرکار خانم حاجیه رقیه کریمی رئیس اسبق مرکز تربیت معلم بنت الهدی صدر رشت در غروب روز جمعه نهم دی ماه ۱۴۰۱ پس از ۱۲ روز خوابیدن در بستر بیماری- در بیمارستان فرقانی قم- دعوت حق را اجابت و به عالم ملکوت پیوست.
او سومین فرزند خانواده کاسب پارسا و پرهیزکار بازار لاهیجان مرحوم حاج عباسعلی کریمی - مشهور به لاکانی- بود. نیز از دامان مادری عفیفه و پاکدامن حاجیه خانم آسیه غبرائی در شانزدهم آذر ماه ۱۳۲۵ در شهر لاهیجان متولد شد.
قرآن کریم را همراه خواهر بزرگش مرحومه حاجیه خانم سکینه در مکتب خانه محله غریبآباد فرا گرفت. سپس وارد دبستان شد. پس از گرفتن دیپلم طبیعی از دبیرستان بزرگمهر لاهیجان، در امتحان ورودی مرکز تربیت معلم رشت قبول و وارد آن مرکز شد و در رشته فیزیک تحصیلاتش را پی گرفت. وی مدرک فوق دیپلم را از مرکز تربیت معلم رشت و سپس مدرک لیسانس فیزیک را از دانشگاه پلیتکنیک تهران در نیمه اول دهه پنجاه گرفت.
بس از پایان دوره آموزشی، وارد آموزش و پرورش لاهیجان شد و کار معلمی را از اوائل دهه 50 شمسی در لاهیجان شروع کرد. سالها به عنوان دبیر فیزیک در دبیرستانهای دخترانه سیاهکل و لاهیجان مشغول تدریس اهتمام داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ به عنوان رئیس دبیرستان توحید - شهناز سابق- لاهیجان انتخاب و در سال های اولیه انقلاب مدیریت آن آموزشگاه را با کمال قوت و درایت بر عهده داشت.
پس از چند صباحی از سوی اداره کل آموزش و پرورش گیلان به عنوان مدیر مرکز تربیت معلم بنت الهدی صدر- دانشگاه فرهنگیان فعلی- گیلان مرکز رشت انتخاب گردید.
مدیریت هشت ساله ایشان در آن مرکز مشحون و مملو از خاطره های به یاد ماندنی از یک مدیریت موفق و عالمانه و مشفقانه نسبت به دانشجویان و اساتید آن مرکز آموزش عالی بود.
علاوه به اشتغال به امر خطیر تعلیم و مدیریت، بانویی متدین، انقلابی و عفیف و سخاوتمند بود.
او حامی و ناصر برادر مجاهد و شهیدش در عصر طاغوت و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بود. سال ۶۶ که عازم جبهه شدم. وصیت نامهام را به اطلاع او رساندم. در سال ۸۳ هنگام عزیمت به خانه خدا برای حج تمتع، او را وصی خودم قرار دادم. خواهری نازنین بود. عقیله خانواده ما به شمار می رفت.
انسانی نیکوکار بود. سی سکه بهار آزادی حاصل از یک عمر تعلیم و تدریسش را برای تکمیل بنای مسجدی در یکی از روستاهای محروم اطراف لاهیجان، روستای «بندبون»، اهدا کرد.
ادامه دارد...
منبع:
eitaa.com/mohammadjavad_karimi/1921
https://t.me/rangeiman_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
ا نا لله وانا الیه راجعون
ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من
مردمی تا بدیدمی رویت
ارتحال بانوی متدینه عالمه، اخت الشهید المظلوم، خانم رقیه کریمی را به خاندان بزرگوار خاصه جناب مستطاب حضرت آقای محمد جواد کریمی «زید عزه و دام توفیقه» تسلیت می گویم.
خدایش بیامرزد ودر اعلی علیین در حشر با حضرت صدیقه طاهره «سلام الله علیها» از نعم نامحدود ونامحصور خویش او را حظی وافر دهد وبا رضوان خویش میزبان او شود.
این عبد مفتخر است در سال تحصیلی ١٣۵٣/۵۴ هنگامی که دانش آموز سال دوم راهنمایی بوده در سیاهکل محله از توابع شهرستان سیاهکل، در محضر علمی آن بزرگوار زانوی ادب زده وتلمذ نموده است.
هرچند از آن زمان حدود ۴٨سال می گذرد اما حلاوت رفتار وکردار اخلاق محورانه اش در حین تدریس درس ریاضی وشیوه تعامل با دانش آموزان همچنان در ذائقه این شاگرد بی مقدار جایگاهی دلنشین دارد.
با آرزوی علو درجات برای آن عزیز فرهیخته متعبده صالحه، اجری جزیل را به جهت صبری جمیل برای بازماندگان وارادتمندان آن بزرگوار آرزومندم.
غفرالله لها ولنا وحشره الله مع الصدیقه الطاهره «سلام الله علیها»
اسکندر بلوکی
✔️ اتحاد و عدم تفرقه دو حد و دامنه دارد:
۱. تنزل به حداقل ها مثل: داشتن دشمنِ مشترک.
۲. تعالی به حداکثرها مثل: "کلمه سواء"(ایده مشترک)
▪︎ دشمن مشترک، سلبی است: دشمنی باهم نباشد، چون دشمن داریم!
اتحادی در سرحد دشمنی داعش و اسرائیل است؛ تفرقه و واگرایی داخلی را حل نمی کند:
- احتمالا برخی از حزب اللهی ها درباره همین ویدئو به شما گفته باشند برخی از اینها که حاج قاسمِ ماوا دست نیروی انتظامی را مقابل آنها می خواباند، امتداد داعش اند! بنظرشان اینان داعشجویند! و...
- رقیب اصلاح طلب اینان هم سالها پیش از جان کین، "دموکراسی برون زا" نقل و با "دموآمریکاکراسی" اشغال عراق را تئوریزه کرد و پرسید: باید بیاندیشیم که آیا اخلاقی است بخاطر دموکراسی، استقلال را نقض کنیم(و اجازه اشغال دهیم)؟!
⬅️ از اینرو تا بر سر ایده ایجابی توافق نشود، سلب دشمن عامل اتحادِ پایدار نمی شود.
• دشمنِ مشترک برای نهضت خوب است اما برای نظام کافی نیست. آیت الله خامنه ای در زندان پهلوی با هم سلول کمونیست -آنهم خبیث اش- از قول سوکارنو می گوید: ملاک اتحاد ملتهای عقب مانده وحدت نیاز است نه وحدت دین.۱ اما کمتر از او الان براندازِ نظام و عمله دشمن تلقی می شود.
▪︎اما کلمه سواء و ایده مشترک، ایجابی است و همگرایی داخلی را هم میتواند تامین کند.
• کلمه سواء در تطور تاریخی دو قرن اخیر ایرانیان: استقلال، آزادی، مردمسالاری، پیشرفت، عدالت و معنویت، و البته همه ذیل اسلام بوده است؛ که همیشه در شعارهایش تجلی کرده است.
• نسبت ولایت فقیه با این آرمانهای مشترک، باید نسبت پیغمبر اسلام با کلمه سواءِ توحید برای اتحاد با تکثر مدینه باشد! (آیه۶۴آل عمران کثرت واقعیِ مسلمان_اهل کتاب را مخاطب می کند: بگو ای صاحبان کتاب آسمانی، بیایید در عمل به سخنی که میان ما و شما یکسان است(کلمه سواء) گرد آییم، و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا صاحب اختیار(ارباب) خود نگیرد...)
- این از اعتصام به حبل اللهِ جامعه مسلمان(آیه۱۰۳ آل عمران) هم فراگیر تر و کثرت پذیرتر است./ این آرمانها نیز خوانشی اجتماعی در دنیای معاصر از همان کلمه سواء است.
- ولایت فقیه در نظر امام خمینی، فقط "مجری احکامِ فقه" نبود بلکه "ولیّ بر فقه" برای رسیدن به آرمانهای اسلام(عدالت و آبادانی و مردم سالاری) است۲
از اینجا بود که امام آنرا حتی برای جوامع غیر مسلمان هم نسخه می دانست.۳
چنین ولایتی بنظر سردار شهید برای غیر شیعیان و غیر مقلدان هم یک اعتقاد عقلی است.۴
همین ولایت بود که بار اول در قانونی کردن حجاب، خلیفه گری ارامنه ایران را برانگیخت بیانیه دهد به احترام خمینی، اهل کتاب هم حجاب را رعایت کنند.۵
• فاصله اندازی عینی_ساختاری یا ذهنی_رسانه ای بین عدالت و ولایت، جمهوریت و ولایت، آزادی و ولایت، پیشرفت و ولایت ؛ نتیجه اش ایستادن بخشی از مردم در جانب آرمانهای ۲۰۰ساله و تنزل به اتحاد حداقلی در مواجهه با دشمن خارجی است.
⬅️ تصویر کردن سردار سلیمانی در این ایده ی اثباتی جذاب تر و از قضا غنی تر است او نمونه ای از امتداد ولایت فقیه خامنه ای بود که شیعه و سنی، باحجاب و بدحجاب، این جناح و آن جناح، ملی و امتی او را کارآمد و مورد وفاق می دیدند.
- فرمانده نظامی بود اما در سیل و محرومیت کنار خوزستان و سیستان و کرمان بود.
- پاسداری بود که هیچوقت در جناح بندی ها و انتخاباتها مداخله نکرد و سر صبحگاه معروف ایام انتخابات ۲خرداد وصیتنامه امام را بر ابلاغ نمایندگی ولی فقیه در سپاه ترجیح داد!
- خط روشن در فتنه ها -از جمله۷۸و۸۸- داشت اما این مانع نمی شد کتاب حاج آخوند یکی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز در لندن را نخواند و حتی زمینه زیارت او در سوریه را فراهم نکند!
- دقیقا همو بود که اگر کمکی به غزه و لبنان میشد، متصدی اش او بود؛ "جانم فدای ایران" هم بیشتر از همه برازنده همو بود!
⬅️ جمهوری اسلامی ای که او نماینده و مجسمه اش بود جمع بین عالی ترین سطح ولایت پذیری با جمهوریت و آزادی و عدالت و پیشرفت بود. جمع بین ملی ترین و امتی ترین آموزه ها بود.
در فهم برین او چنین معجونی -از تجلی عالی ترین ارزشهای انسانی با ولایت- از همه حرم ها مهمتر بود.
ان شاء الله در اثر بعدی این وجه ایشان تصویر شود.
...........................................
۱. خون دلی که لعل شد. ص۲۴۶تا۲۵۱
۲. کتاب البیع ج۲ص۶۳۲: ...بل یمکن ان یقال الاسلام هو الحکومه بشوونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شان من شئونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیّه لاجرائها و بسط العداله...
۳.منشور حوزیان ۳ اسفند۶۷: یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد ...(صحیفه امام ج۲۱ص۲۷۳تا۲۹۳)
۴. وصیتنامه سردار سلیمانی
۵. تیرماه۵۹
📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
☑️
کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الإکرام
به مناسبت هفتمین روز ارتحال رئیس مرکز تربیت معلم دخترانه بنت الهدی صدر گیلان
حاجیه خانم رقیه کریمی دردشتی
خواهر مؤمنه و عالمه سردار حزب الله حاج شیخ ابوالحسن کریمی
مجلس فاتحه ای در
مسجد جامع لاهیجان
از ساعت 3/30 الی 5 بعدازظهر روز پنجشنبه 15دی ماه سال جاری برگزار می شود.
شرکت مؤمنین و مؤمنات - إن شاء الله- موجب شادی روح آن مرحومه و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود.
خانواده های کریمی، قوامی، انصاری، غبرائی، پیروز،درفشکار و سایر بستگان نسبی و سببی
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً ۖ وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
«أنبیاء/۳۵»
هر نفسی مرگ را میچشد، و ما شما را به بد و نیک و خیرات و شرور عالم مبتلا کنیم تا شما را بیازماییم و (هنگام مرگ) به سوی ما بازگردانده میشوید.
بدین وسیله از کلیه اقربا و خویشاوندان، دوستان و آشنایان که از راه های دور و نزدیک - از قم، کاشان، تهران و لاهیجان- خصوصا علماء و فضلای مکرم حوزه علمیه قم، با حضور در مراسم تشییع و تدفین و مجلس ختم رئیس اسبق مرکز تربیت معلم دخترانه بنت الهدی صدر گیلان، بانوی عالمه و عفیفه، سرکار خانم حاجیه رقیه کریمی، با خانواده آن مرحومه اظهار همدردی کردند و نیز عزیزانی که با إقامه نماز لیلة الدفن و تماس تلفنی و ارسال پیام تسلیت موجبات تسلی خاطر بازماندگان را فراهم کردند، تقدیر و تشکر می کنیم.
برای آن عزیز سفرکرده غفران و رضوان و حشر با محمد و آل محمد علیهم السلام و برای همه عزیزان صحت تن و سلامت دین و عاقبت بخیری را از ذات اقدس الهی مسألت می نمائیم.
قم المقدسة: العبدالراجی محمد جواد کریمی پنجشنبه، ۱۵ دی ماه ۱۴۰۱ شمسی
بسم الله
🔵انصاف امیرالمؤمنین علیه السلام در مجازات خائنان
✅وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ!
سختگیری را با آمیزهای از نرمخویی در هم آمیز. مادامی که رفق و مدارا کارگشا است مدارا کن ولی وقتی چارهای جز سختگیری نیست عزمت را برای سختگیری جزم کن. نامه 46 نهج البلاغه
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) مأموری را برای تعقیب یک متهم (بشر بن عطارد تمیمی) که سخن ناپسندی گفته بود، و ظاهرا به سوی قبیله بنیاسد گریخته بود، فرستاد. هنگامی که مأمور امام (ع) به مقر قبیله بنیاسد رسید، نُعَیم بن دجاجة اسدی متهم را فراری داد. امام (ع) پس از اطلاع از نحوه فرار متّهم، دستور داد نعیم را بیاورند تا تنبیه شود.
وقتی نعیم را به محضر امام آوردند، با جسارت گفت: ای علی به خدا قسم، پیوستن به تو موجب ذلت است هرچند جدا شدن از تو هم کفر است!(إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْر).
امام (ع) در پاسخ او فرمود: "تو را بخشیدم؛ زیرا خداوند میفرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة» چون این که گفتی پیوستن به من ذلت است، این سخن گناهی است که تو مرتکب شدی و اما آن سخنت که گفتی جدا شدن از علی کفر است، آن نیز حقیقتی است که آن را اظهار کردی. لذا آن گناهت با این کلام ثوابت پاک شد(فَهَذِهِ بِهَذِهِ.).
📚رجال کشی، ص 90؛ ذیل عنوان نعیم بن دجاجه الأسدی، فروع کافی، ج 7، ص 268، حدیث 40.
#با_معارف_نهج البلاغه246
#اخلاق #اجتماعی
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
(صف/۸)
کافران میخواهند تا نور خدا را به گفتار باطل (و طعن و مسخره) خاموش کنند و البته خدا نور خود را هر چند کافران خوش ندارند کامل و محفوظ خواهد داشت.
یکشنبه ۱۸ دی ماه ۱۴۰۱
⚫ به جای «اعتقاد»👇
«فکر» بنشانید
🖋️ آیت الله محقق داماد
📚 دو کتاب « فاجعه جهل مقدس » و « در دادگاه جهل مقدس » اثر آیتالله سید مصطفی محقق داماد طی نشستی با عنوان «شب روشنگری دینی» در بنیاد موقوفات افشارکه رونمایی شده بود ؛
♈ آیت الله سیدمصطفی محقق داماد در این مراسم بیان داشته بود : آنچه که دانش و علم در جهان است و تمام خدماتی که بشر امروز از علم می بیند، معلول جهل است. اما کدام جهل؟ جهلی که فرد در آن متوجه باشد که جاهل است.
◼️خانم دکتر اعوانی چه خوب از قول سقراط فرمودند که خردمند است کسی که می داند که نمیداند. چرا که آنچه تاکنون در پزشکی و تکنولوژی پیشرفت شده از سوی جاهلانی بوده که متوجه جهل خود بودند.
♈ وی افزود: جهلی که در آن انسان به جهلش توجه دارد یا همان « جهل بسیط » یک نعمت است. این جهل خوبی است اما امان از جهلی که انسان نداند جاهل است. زمانی فکر می کردم مغول ها خیانت زیادی کردند، خون زیادی ریختند و فاجعه آفریدند.
◼️اما اینها در برهه ای احساس کردند که نمی دانند. از این رو خواجه طوسی را به استخدام درآوردند و خدماتی که در دوره مغول شد، بعد از آن بود که اینها فهمیدند چیزی نمی دانند.
♈ این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: امان از زمانی که مدیریت جامعه به دست کسانی باشد که جاهلند و ندانند که جاهلند. خدایا آن روز را برای هیچ ملتی نیاور. چرا که روزگاری تلخ تر از این برای ملت وجود ندارد که عده ای جاهل توجه نداشته باشند که جاهلند.
◼️ از این بدتر و فاجعه آفرین تر زمانی است که کسانی جاهل باشند و ندانند جاهلند و این جهل خود را به خدا ببندند و برای خدا جاهلی کنند و به نام خدا خون ریخته و سرببرند.
♈ وی گفت: گوش دهید! هم اکنون صدای بچه هایی را می شنوید که در منطقه خاورمیانه سر پدرانشان را جلو چشمانشان می برند و مادرانشان را به نام خدا برده می کنند؛ جاهلانی که گرفتار جهل اعتقادی هستند.
◼️تمام ایدئولوژی های خطرناک شرقی همین بود، مگر نه این بود؟ ایدئولوژی های شرقی فاجعه آفرین جهلی بود که با اینکه به نام خدا یا مقدس نبودند ولی خطرناک بودند. همین ایدئولوژی اگر بُعد قدسی پیدا کند چه می شود؟
♈ محقق داماد در توصیف صحنه های 👈🏿 فاجعه عاشورا، افزود: ( شمر ) نشست روی سینه سیدالشهداء(ع) و گفت می دانم تو چه کسی هستی ولی برای خدا سرت را می برم. من در نوشته هایم نقل کردم
◼️ که ابن عباس گفت در حجر اسماعیل مکه نشسته بودم دیدم فردی دولا دولا آمد و لباس احرام خود را نشان داد و گفت بعد از طواف متوجه شدم قطره خون پشه ای به احرامم بوده، طوافم چه می شود؟ گفتم اشکالی ندارد، تو که هستی؟
◼️گفت من «شمر بن ذی الجوشنم» گفتم نامرد سر پسر پیغمبر را بریدی تردید نکردی حالا برای خون پشه بر احرامت تردید می کنی؟!
◼️گفت ساکت باش! من برای خدا او را سر بریدم. به وظیفه شرعی ام عمل کردم چون از ولی امرم اطاعت کردم.
♈ وی بیان کرد: خانم ها، آقایان! به عنوان یک طلبه کوچکی که عمرش را در الهیات صرف کرده از من بشنوید.
◼️ از من به عنوان یک موعظه یا پیشنهاد، الهیات را کم نگیرید و معرفت داشته باشید. حتی خدای بدون معرفت را بی ارزش شمارید. به جای اعتقاد، فکر بنشانید و دیگر نگویید، « من معتقدم » بلکه بگویید، « من چنین فکر می کنم ». اگر بگویید « من چنین فکر میکنم » با دیگری هم گفت و گو خواهید کرد، اما اگر بگویید « من معتقدم » دیگر با کسی گفت و گو نمی کنید و کسی هم با شما گفت و گو نخواهد کرد....
─┅═༅𖣔𖣔༅═┅─
محمدجواد کریمی
⚫ به جای «اعتقاد»👇 «فکر» بنشانید 🖋️ آیت الله محقق داماد 📚 دو کتاب « فا
نقد استاد غلامعباس هاشمی همدانی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم👇