eitaa logo
محمدجواد کریمی
88 دنبال‌کننده
265 عکس
249 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۵) 👈 سؤال پنجم حضرت فاطمه شش ماهه حامله بوده، حالا از کجا می دونسته که این بچه درون شکمش،پسره؟ که بعد از اون براش اسم هم انتخاب کنند؟! البته شخصیت های سناریو باید اسم داشته باشند! بگذریم. ✍ جواب اجمالی اولا:تشخیص پسر یا دختر بودن حمل ، در آستانه شش ماهگی امری صعب و ممتنع نیست. ثانیا: پیغمبر اسلام(ص) دختر خود را از پسر بودن حمل آگاه کرد و اسم محسن را بر او نهاد. 🔍 جواب تفصیلی شبهه ای که برخی از اهل سنت درخصوص حضرت محسن (ع) ایجاد کرده اند اینکه چه کسی نام محسن را برای فرزند در رحم حضرت زهرا (س) انتخاب نمود و مگر آن زمان سونوگرافی و ... بود که جنسیت جنین مشخص شود؟  ❇️ بر اساس آموزه های اسلامی در مورد نام گذاری فرزندان، شایسته است فرزندانمان را پیش از ولادت نام گذاری کنیم. در این باره از علی (علیه السلام) نقل شده است: فرزندانتان را پیش از تولّد نام گذاری کنید و اگر نمی دانید پسر یا دختر هستند، اسم آنها را از اسم‌ هایى انتخاب کنید که براى مذکّر و مؤنّث هر دو مى‌ گذارند، پس فرزند سقط شده شما بدون این که نامى برایش گذارده باشید روز قیامت که با شما ملاقات کند مى‌ گوید: چرا براى من نامى نگذاشتى، در حالى که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نام محسن را براى فرزندش قبل از تولّد گذاشت(۱). با این مقدمه در رابطه با پرسش چند احتمال بیان می شود.  احتمال اول: اگرچه در گذشته تکنولوژی، مانند الآن پیشرفته نبود و یا اصلاً وجود نداشت و در نتیجه سونوگرافی و مانند آن وجود نداشت، امّا راه تشخیص جنسیت بچه منحصر به سونوگرافی نیست، بلکه در طب قدیم نیز راه هایی برای تشخیص نوع فرزند، پیش از تولد وجود داشته و دارد. علاوه بر آن در بسیاری از موارد خود زنان حامله از راه هایی که خودشان می دانستند، به واسطه نشانه هایی در می یافتند که فرزند پسر است و یا دختر. احتمال دوم: یکی دیگر از راه های انتخاب نام برای فرزندان پیش از تولدشان، علاوه بر نام های مشترک که در روایات آمد، این است که دو نام برای او انتخاب کنند و پس از تولّد نام مناسب او را برای او تعیین کنند. احتمال سوم: در مورد نام محسن پیش از تولد، طبق آنچه در روایت آمده، نام محسن از جانب پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر آن طفل نهاده شده است. همان طور که حضرت عیسی می تواند از ذخیره شده های در منزل مردم خبر دهد(۲)، همچنین پیامبر اسلام (ص) نیز می تواند از جنسیت فرزند در شکم مادر خبر دهد. 📚منابع : ۱- شیخ صدوق، علل الشرائع،(ترجمه ذهنى تهرانى)،، ج ‌۲، ص ۴۸۷. ۲- آل عمران، آیه ۴۹.  @mohammadjavad_karimi
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۶) 👈سؤال ششم وقتی که عمر و یارانش وارد خونه می شند و بند به گردن حضرت علی می اندازند و می برنش؛ فاطمه با دنده شکسته و میخی که به سینه اش[فرو] رفته و بچه ای که سقط کرده، علی را از یک سمت می گیره و از سمت دیگر عمر و یارانش، علی را می کشیدند؛ تازه نمی تونستند از دست فاطمه درش بیارند که عمر مجبور می شه با شلاق به بازوی فاطمه بزنه. اولا: شخصیت حضرت علی را توی این وضعیت تصور کنید. دوماً: فاطمه با او شرایط چقدر قدرت داشته که چندتا مرد قوی نمی تونستند علی را از دستش دربیارند؟ سوماً: بقیه یاران حضرت علی، توی خونه، داشتند چکار می کردند؟ ✍ جواب اجمالی اولا: تصویر تاریخ از به بند کشیدن حضرت علی توسط عمال و عوامل سرکوبگر خلافت، برای گرفتن بیعت اجباری، نه تنها مایه استخفاف آن حضرت نیست، بلکه شاهدی گویا بر مظلومیت اهل بیت پیامبر و دلیلی قاطع بر عدم خرسندی و ناخوشنودی غیرقابل انکار آنان و شماری از صحابه از روند مخدوش انتخاب خلیفه در سقیفه از سویی, و إکراه و اجبار منتقدین به بیعت با ابوبکر از سوی دیگر بود. ثانیا: ممانعت حضرت زهرا سلام الله علیها از بردن حضرت علی و حائل شدن بین آن حضرت و عمر و یارانش در آن شرایط، نیز نشانه اوج غیرت دینی و ولایت مداری سیده زنان عالم و گستاخی و هتاکی مهاجمین به بیت مقدس دختر و داماد پیامبر اسلام است. ثالثا:از آنجا که این واقعه مؤلمه در دومین یا سومین هجوم به خانه حضرت علی(ع)، اتفاق افتاد، در آن روز به گواهی منابع و مصادر معتبر تاریخی اعم از شیعه و سنی به جز خانواده پیغمبر اسلام یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام، احدی از مسلمانان در آن خانه حضور نداشتند. ادامه دارد
محمدجواد کریمی
💠پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۶) 👈سؤال ششم وقتی که عمر و یارانش وارد خونه می شند و بند به گر
✍پاسخ تفصیلی قضیه بسته بودن دستان امیرالمومنین علی علیه السلام و به زور بردن و توسل به خشونت و کشان کشان بردن آن حضرت از قضایایی است که هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل تسنن بدان اشاره شده است.هر چند علمای اهل سنت سعی کرده اند از بیان بسیاری از جزئیات این عمل و حمله وقیحانه خودداری کنند،اما به یقین آنچه در کتب تاریخی آنها باقی مانده گویای حوادث رخ داده می باشد. بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: چون علی(ع) از بیعت با ابوبکر سرپیچی نمود،ابوبکر به عمر دستور داد که برود و علی را با خشونت هر چه تمامتر بیاورد(۱). ابن قتیبه در الإمامة والسیاسة و همچنین عمر رضا کحاله در اعلام النساء، این گونه آورده اند: چون مردم صدای فاطمه(س) و گریه او را شنیدندگریان بازگشتند به گونه ای که نزدیک بود دلها پاره و جگرها سوراخ گردد. اما عمر و عده ای دیگر همراه او ماندند. علی(ع) را بیرون کشیده و می دواندند تا به نزد ابوبکر آوردند(۲). ابوبکر جوهری با ذکر سند به طور روشن تری به بسته بودن دستان حضرت اشاره کرده و آورده است: سپس عمر داخل خانه آمد و به علی(ع) گفت: برخیز و بیعت کن. علی(ع) سرپیچی کرد وخودداری نمود عمر دست او را کشید و گفت: برخیز اما علی(ع) از برخاستن خودداری می کرد. آن گاه بر او حمله کردند و به سختی و زور همان گونه که با زبیر رفتار کردند او را نیز بیرون آورده، خالدبن ولید(دست) آنها را بست و عمر و همراهانش آندو را باخشونت کشان کشان می بردند. در کوچه ها ازدحام جمعیت شده و مردم برای تماشا جمع شده بودند. فاطمه(س) تا درب خانه آمد و فریاد زد: ای ابابکر! چه زود برخاندان رسول خدا(ص) هجوم آوردید، به خدا سوگند که تاهنگام مرگ با عمر سخن نخواهم گفت.این تنها نمونه هایی بود از مطالبی که اهل سنت بدان اعتراف کرده اند(۳). در پایان به ذکر یک نمونه از نقل قولهای علمای شیعه اکتفا می کنیم: از سلیمان بن قیس هلالی نقل شده است: عمر آتش خواست، و بر در آتش افکند و آن را سوزاند و شکست، فاطمه(ع) جلوی او را گرفت و فریاد زد: پدرجان یا رسول الله. عمر شمشیر را با غلاف آن بالا برد و بر پهلوی او کوفت، فاطمه(ع) ناله کرد، عمر تازیانه بر بازوی او زد، فاطمه فریاد زد: پدرجان. در این هنگام علی علیه السلام برجست و گریبان عمر را گرفت و او را فرو کشید و بر زمین کوفت و بینی و گردن او را رنجه کرد، و می خواست او را بکشد اما گفتار رسول خدا(ص) که او را به صبر و طاعت وصیت فرموده بود به یاد آورد، و فرمود: به خدایی که محمّد را به پیامبری مکّرم داشت ای پسر صهّاک! اگر تقدیر و فرمان الهی از قبل نبود هر آینه در می یافتی که نمی توانی به خانه ی من داخل شوی. عمر کمک طلبید، و گروهی آمدند و به خانه وارد شدند و بر علی(ع) ازدحام کرده او را گرفتند و ریسمانی به گردن او افکندند و او را کشان کشان می بردند، فاطمه(ع) جلوی منزل میان آنان و علی (ع) حائل شد و مانع آن گردید که علی علیه السلام را ببرند. قنفذ به او حمله کرد و با تازیانه چنان فاطمه(ع) را مضروب ساخت که هنگام وفات هنوز اثر تازیانه بر بازوی زهرا(ع) همچون دستبندی آشکار بود، و نیز زهرا(ع) را میان در و دیوار قرار داده فشرد به طوری که یک دنده ی او شکست و جنینش سقط شد و به همین جهت همواره بیمار و بستری بود تا به شهادت رسید(۴). 📚پاورقی ۱- انساب الاشراف، بلاذری، ج۱,ص۵۸۷. ۲-الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج ۱, ص ۱۳.و اعلام النساء، عمر کحاله، ج ۴, ص ۱۱۵. ۳-کتاب السقیفه،ابوبکر جوهری، ج ، ص ۱۱۵. ۴-کتاب سقیفه, تألیف سلیم بن قیس هلالی، ص ۸۲-۸۵ و ۲۴۹-۲۵۰. @mohammadjavad_karimi
الملهوف- به نقل از بشیر بن حذلَم- هنگامی که به نزدیک مدینه رسیدیم، علی بن الحسین(ع) فرود آمد و‌خیمه اش را برپا کرد و‌زنان کاروان را فرود آورد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت راکه شاعر بود، بیامرزد! آیا تو نیز می توانی چیزی بسرایی؟ کفتم: آری، ای فرزند رسول خدا! من شاعرم. فرمود: به مدینه برو و خبر [شهادت] اباعبدالله را اعلام کن. قال بشیرٌ: فرَکِبتُ فَرَسی و رَکَضتُ حتُی دخَلتُ المدینَةَ،فلمّا بَلَغتُ مسجدَٱلنُبیُِ ص رفعتُ صوتی بِالبکاءِ و أنشَاتُ أقولُ یا اهلَ یثربَ لامُقامَ لکم بها قُتلَ ٱلحسینُ فَأدمعی مِدرارُ الجسم منه بکربلاءَ مُضَرَّجٌ وَالرَّأسُ منه عَلَی القناة یُدارُ(۱) در بعض مقاتل به نقل از بشیر آمده است که وقتی به «ام البینین» رسیدم به من گفت: یا بشیرُ أخبرنی عن الحسین[ع]. خبر مرگ هر پسرش را که به او می دادم ،او همچنان از حسین بن علی از من می پرسید. وقتی که گفتم: قتل العباس؛ گفت: یا بشیر! أخبرنی عن أبی عبدالله الحسین! أولادی و مَن تحتَ ٱلخَضرَاءَ کُلهم فِدَاءُ لِإبی عبدالله الحسین علیه السلام(۲). ای بشیر! فرزندانم و کسانی که تحت این آسمان زندگی می کنند همه آنها فدای اباعبدالله الحسین . هنگامی که گفتم: قتل الحسین. در این هنگام در همان جا بر زمین افتاد و بر صورت زد و فریاد کشید: وَاویلاه! وَا حُسیناهُ. قد قطعتَ نِیاطَ قلبی آه که رگ های قلبم را پاره کردی! ۱- دانشنامه امام حسین، محمدی ری شهری،محمد، ج‌۸,:ص ۴۰۲. ۲-مامقانی از علمای بزرگ علم رجال در ذیل این فرمایش حضرت ام البنین(س)می گوید: این شدّت علاقه، کاشف از بلندی مرتبه او در ایمان و قوّت معرفت او به مقام امامت است که مرگ چهار جوان رشید خود را که نظیر ندارد، سهل می شمرد. @mohammadjavad_karimi
💠 پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۷/۱) 👈سؤال هفتم در ادامه روایت آمده که بعد از این حادثه حضرت فاطمه [س] سوار الاغی شد و دور مدینه،خونه به خونه می گردند که برای حضرت علی[ع] بیعت بگیرند،و بعد به مسجد می روند و سخنرانی می کنند که همه را به گریه می اندازند. سؤال اینجاست که به نظر شما زنی که دنده اش شکسته و میخ به سینه رفته و بچه سقط کرده، اصلا می تونه از جاش بلندبشه؟چه برسه به اینکه از خونه بیرون بیاد؛ چه برسه به اینکه سوار الاغ بشه؛ چه برسه به اینکه بره مسجد و سخنرانی کند!! ✍ پاسخ اجمالی محمد جواد کریمی وقوع همه اینها استبعادی ندارد،البته زنجیره حوادث آن گونه نیست که در این سؤال تصور شده است. ✅ توضیح مطلب برابر گزارشات تاریخی معتبر؛ اولا:رفتن حضرت فاطمه سلام الله علیها به در خانه مهاجر و انصار از جهت زمانی مقدّم بر واقعه آتش کشیده‌ شدن درب خانه حضرت علی(ع) و حوادث اسفبار متعاقب آن است. ثانیا: سخنرانی و ایراد خطابه دختر پیامبر اسلام در مسجد نیز قبل از حادثه هجوم به خانه حضرت علی(ع) بر می گردد، یکی از محورهای مهم خطبه تاریخی حضرت فاطمه(س)در مسجد،مساله غصب فدک و منع خلیفه از تصرف آن حضرت در فدک و میراث پدر گرامی اوست. از این رو خطبه مذکور به خطبه فدکیه مشهور شده است. از این رو در این خطبه هیچ اشاره ای به هجوم به خانه حضرت علی و آتش کشیده شدن آن و سقط محسن نشده است. بدیهی است اگر این خطبه پس از ان وقایع اسفبار اتفاق افتاده بود، علی القاعده باید مطرح می شد؛ حال آنکه کمترین اشاره ای به آن حوادث در آن خطبه به چشم نمی خورد. ادامه دارد.
✍پاسخ تفصیلی قسمت هفتم(۷/۲) ۱- تاریخ هجوم به خانه امام علیه‌السلام برخلاف آنچه امروزه تصور عمومی است، شواهد موجود از آن حکایت دارد که حمله به خانه حضرت صدیقه طاهره(س) قریب پنجاه روز پس از رحلت رسول خدا(ص) رخ داده است، نه سه روز پس از آن! علاوه بر نکاتی که تاکنون گفته شد، می توان به قراینی که در پی می آید نیز به عنوان مؤید این مدعا اشاره نمود: ۱- بنا بر روایت هشام بن سالم از امام صادق (ع)، پس از رحلت رسول خدا (ص)، حضرت فاطمه (س) هر هفته، روزهای دوشنبه و پنج شنبه به زیارت قبور شهدا [در احد] می رفتند.[۱] در روایت محمود بن لَبید نیز به استمرار بر این کار توسط آن حضرت اشاره شده است.[۲] با توجه به روایت سلیم بن قیس از سلمان فارسی، حضرت فاطمه (س) پس از هجوم دشمنان به خانه شان، دچار چنان مصدومیتی شدند که منجر به بستری شدن ایشان گردید و همین وضعیت تا زمان شهادتشان ادامه یافت.[۳] روشن است که با توجه به فاصله منطقه احد تا مدینه، در صورت مصدومیت ایشان در همان روزهای نخست، طی این فاصله آن هم به طور مکرر، امکان پذیر نخواهد بود. نتیجه آنکه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (س) و مصدومیت ایشان باید مدتی پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده باشد تا او امکان زیارت قبور شهدا و سوگواری در کنار آن را یافته باشند. ۲- چنان که گذشت، غصب فدک، ده روز پس از شهادت پیامبر (ص) رخ داد. توجه به عبارت های موجود در منابع کهن در توصیف چگونگی راه رفتن حضرت صدیقه طاهره (س) هنگام رفتن به مسجدالنبی برای ایراد خطبه فدکیه، احتمال وقوع حمله در روزهای نخست را منتفی می سازد. در توصیف چگونگی حرکت آن حضرت آمده است: «مَا تخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»[۴]؛ راه رفتن ایشان هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا (ص) نداشت. روشن است که اگر هجوم به بیت آن حضرت پیش از آمدنشان به مسجد در روز دهم برای ایراد خطبه رخ داده بود، باید به جای چنین توصیفی، که حکایت از نوعی حرکت طبیعی دارد، به نوع حرکت مصدوم و مجروح اشاره می شد؛ مثلاً گفته می شد: در حالی که بعضی از زنان زیر بازوهای ایشان را گرفته بودند و برای حرکت یاری می دادند به مسجد آمدند. ۳- در خطبه فدکیه با وجود اعتراض حضرت فاطمه (س) به دیگر رفتارهای غاصبان خلافت، هیچ اشاره ای به هجوم دشمنان به بیت ایشان نشده است و این حکایت از آن دارد که تا زمان القای خطبه، یعنی روز دهم پس از رحلت رسول خدا (ص)، هجومی صورت نگرفته بوده است. ۴- همان گونه که گذشت، امیرمؤمنان (ع) پس از بازگشت لشکر اسامه، چندین شب حضرت صدیقه (س) را سوار بر مرکبی می نمودند و برای اتمام حجت به درِ خانه مهاجران و انصار می بردند. این واقعه، خود گویای سلامت آن بانو تا آن ایام است؛ چرا که در صورت سقط جنین و مجروح بودن بدن، همراهی با امیرمومنان (ع) برای ایشان امکان نداشت. ۵- پیش تر اشاره شد که «بریده بن حصیب اسلمی» پس از بازگشت سپاه اسامه، به میان قومش رفت و اعلام کرد که تا وقتی حضرت علی (ع) بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد. قوم او نیز گفتند: تا وقتی بریده بیعت نکند، ما بیعت نخواهیم کرد[۵]. این گزارش حکایت از آن دارد که تا زمان بازگشت سپاه اسامه، هنوز گروه حاکم موفق به اخذ بیعت از امیرالمؤمنین (ع) نشده بودند، نتیجه آنکه تا زمان بازگشت سپاه اسامه، هنوز هجوم به خانه فاطمه زهرا (س) رخ نداده است، و اصلاً می توان گفت: همین اعلام مخالفت بریده و قومش یکی از عوامل تصمیم غاصبان خلافت به هجوم و یکسره کردن مسئله مخالفت حضرت علی (ع) بوده است. ۶- در روایت صاحب مصباح الانوار از امام باقر (ع) آمده است: بیماری حضرت فاطمه (س) ۵۰ شب پس از وفات رسول خدا (ص) آغاز شده است.[۶] در دیگر روایت این کتاب، به نقل از امام باقر(ع) آمده است: حضرت فاطمه(س) ۶۰ روز پس از وفات رسول خدا (ص) بیمار شدند و سپس بیماری ایشان شدت گرفت. برخی از محققان برای جمع میان این دو روایت، آغاز بیماری حضرت فاطمه (س) را ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) و شدت گیری بیماری ایشان را ده روز پس از آغاز آن دانسته اند.[۷]. ادامه دارد. پاورقی ۱- کلینی، ج۳, ص ۲۲۸. ۲- خزار، ص ۱۹۸. ۳- سلیم بن قیس، ج ۲,ص۵۸۸. ۴- سید مرتضی،الشافی فی الامامة،ج ۴, ص ۷۱. ۵- همان، ج۳,ص۲۴۳. ۶- مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳, ص ۲۰۱. ۷- مصباح الانوار.
ادامه پاسخ تفصیلی به سؤال هفتم(۷/۳) ❇️ ۲- یاری خواستن حضرت فاطمه (س) از مهاجران و انصار در منابع تاریخی ۱-سلیم بن قیس هلالی ماجرای طلب یاری اصحاب کساء، از مهاجرین و انصار را چنین روایت می‌کند: سلمان بعد از جریان بیعت عده‌ای از مردم با ابوبکر می‌گوید: امیرالمؤمنین(ع) صدیقه طاهره (س) را سوار بر مرکب می‌نمودند و شبانه درب خانه انصار می‌رفتند و از آنها یاری می‌طلبیدند: وقتی شب شد علی(ع) حضرت زهرا (س) را سوار بر چهارپایی نمود و دست دو پسرش امام حسن و امام حسین (ع) را گرفت، و به درب خانه تک تک اهل بدر از مهاجرین و انصار رفت و حق خود را بر ایشان یادآور شد و آنان را برای یاری خویش فراخواند. ولی جز چهل و چهار نفر، کسی از آنان دعوت را قبول نکرد. حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهای تراشیده و در حالیکه اسلحه‌هایشان را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سرحد مرگ استوار بمانند. وقتی صبح شد جز چهار نفر کسی از آنان نزد او نیامد. (سلیم می‌گوید: ) به سلمان گفتم: چهار نفر چه کسانی بودند؟ گفت من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. امیرالمؤمنین (ع) در شب بعد هم نزد آنها رفت و آنان را قسم داد. گفتند: «صبح نزد تو می‌آییم». ولی هیچ یک از آنها غیر از ما نزد او نیامد. در شب سوم هم نزد آنان رفت ولی غیر از ما کسی نیامد(۱). ۲- روایت شیخ مفید ... فَقَامَتْ‏ مُغْضَبَةً وَ قَالَتْ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا ظَلَمَا ابْنَةَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ حَقَّهَا فَاشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَيْهِمَا ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ مَعَهَا وَ هِيَ تَقُولُ يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا(۲). ترجمه: فاطمه زهرا پس از احتجاج با خلیفه اول در مورد فدک و پس از آنکه عمر به آن بانو گفت: تو زن هستی و شهادت یک زن به تنهایی کافی نیست. علی هم که به نفع تو شهادت می دهد، آن حضرت خشمگین شد و برخاست و فرمود: پروردگارا این دو بر حق دختر پیامبرت ستم نمودند. تو هم سختی و خشمت را بر آنها فرو بریز. سپس آن حضرت از نزد آن دو بیرون آمد. علی علیه السلام او را بر مرکبی سوار کرد. چهل روز آن حضرت را بر در خانه مهاجران و انصار می برد. حسین و حسین نیز همراهش بودند. فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرمود: ای مهاجران و ای انصار. خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا بیعت کردید متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ میکنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید. اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد... ادامه دارد.  
بقیه پاسخ تفصیلی به سؤال هفتم(۷/۴) ۳- روایت ابن‌قتیبه ابن‌قتیبه دینوری(از علمای اهل سنت) می‌نویسد: «وخرج علی کرم الله وجهه یحمل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم علی دابة لیلا فی مجالس الانصار تسالهم النصرة، فکانوا یقولون: یا بنت رسول الله، قد مضت بیعتنا لهذا الرجل ولو ان زوجک وابن عمک سبق الینا قبل ابی بکر ما عدلنا به، فیقول علی کرم الله وجهه افکنت ادع رسول الله صلی الله علیه وسلم فی بیته لم ادفنه، واخرج انازع الناس سلطانه؟ فقالت فاطمة: ما صنع ابو الحسن الا ما کان ینبغی له، ولقد صنعوا ما لله حسیبهم وطالبهم(۳)». «شبانگاه علی (علیه‌السّلام) فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را بر چهارپایی سوار می‌کرد و به مجالس انصار می‌رفتند و فاطمه از آنها (برای دفاع و پشتیبانی از حق مسلم علی (علیه‌السلام)) یاری می‌طلبید، آنان در جواب تنها یادگار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گفتند: ‌ای دختر رسول خدا، ما با ابوبکر بیعت کرده‌ایم و اگر شوهر تو قبل از ابوبکر برای بیعت پیش ما آمده بود ما با ابوبکر بیعت نمی‌کردیم، علی (علیه‌السّلام) فرمود: آیا جنازه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خانه‌اش رها می‌کردم و ایشان را دفن نمی‌کردم، و بر سر خلافت و جانشینی او با مردم می‌جنگیدم؟! فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) فرمود: علی کاری را کرد که شایسته او بود، ولی آنها (اصحاب سقیفه) کاری کردند که در روز جزا بخاطر این کارشان مورد سؤال خداوند قرار می‌گیرند (و خداوند آنها را بخاطر این کارشان عقاب خواهد نمود).» ۴- روایت یعقوبی یعقوبی (از علمای اهل‌سنت) می‌نویسد: «واجتمع جماعة الی علی بن ابی طالب یدعونه الی البیعة له، فقال لهم: اغدوا علی هذا محلقین الرؤوس. فلم یغد علیه الا ثلاثة نفر(۴)». جماعتی پیش علی بن ابی‌طالب (ع) رفتند و می‌گفتند ما برای بیعت با تو آمده‌ایم، علی(ع) به آنها فرمود: فردا طبق همین عهد و پیمان با سرهای تراشیده بیایید. فردای آن روز جز ۳ نفر هیچ یک از آنها نیامدند.» اصحاب سقیفه وقتی احساس کردند با بیعت نکردن امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (ع) و جماعتی از صحابه ارکان حکومتشان متزلزل شده و در حال فروریختن است تصمیم گرفتند با یورش به خانه وحی به هر قیمتی شده از اهل‌بیت پیامبراکرم (ص) بیعت بگیرند. 📚 پاورقی ۱-هلالی،سلیم بن قیس،اسرارآل محمد،صص۱۴۸-۱۴۶. ۲- مفید،الاختصاص، ص ۱۸۴. ۳- ابن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ج‌۱, ص۱۹. ۴- یعقوبی، احمدبن الیعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲,ص۱۲۶. @mohammadjavad_karimi
باسمه تعالی به بهانه پنجمین سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی ✍ محمد جواد کریمی در مورد مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و مواضع و عملکرد سیاسی وی می توان از سه برخورد نام برد. ۱- تجلیل مطلق ۳- تخطئه و تکذیب مطلق ۳- قول به فصل(بینابین) قول اول از مواضع و عملکرد مرحوم هاشمی در همه ادوار زندگی حمایت می کند. قول دوم که در مقام نقد و بالاتر از آن نفی اوست می کوشد با تکیه بر نقاط ضعف کارنامه سیاسی او همه کارنامه او را مورد تشکیک و تردید قرار دهد و قائل به هیچ نقطه قوتی برای او در طول ۶۰ سال زندگی مبارزاتی و سیاسی نیست. پر واضح است که این هر دو رویکردافراطی عاشقانه و تفریطی کینه توزانه به مصداق«لاتری الجاهل الّا مفرطا او مفرّطا» جاهلانه و ناصواب است. طریق الوسطی هی الجادة بیان ذلک ما با چند هاشمی رفسنجانی مواجه ایم. ۱- هاشمی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از ۱۵ خرداد ۴۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷. این هاشمی در خط اسلام و امام خمینی است. یکی از چند چهره شاخص و ممتاز مبارزه و جهاد در خط اسلام و امام - که مورد احترام فوق العاده مجاهدان فی سبیل الله است. ۲- هاشمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا تابستان ۱۳۵۹. این هاشمی در متن و درقلب جریان خط امام در برابر فتنه سیاه گروهک ها و جریانات نفاق و سازش تمام قد ایستاد.تا آنکه چشم فتنه نفاق در بهار و تابستان ۵۹ کنده شد. شعار تاریخی «درود بر سه یاور خمینی هاشمی و دو سید حسینی» یعنی آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی. بهترین سند مردمی این حضور تعیین کننده وی در برابر فتنه نفاق و لیبرالیسم می باشد. ۳- هاشمی در تقویت و تثبیت نظام اعم از نقش آفرینی در دولت سازی و نهادسازی(پارلمان) و هدایت دفاع مقدس هشت ساله رماندهی از قرارگاه خاتم در جایگاه جانشین فرمانده کل قوا تا قبول قطعنامه ۵۹۸. اعطای مدال فتح از سوی مقام معظم رهبری به آیت الله هاشمی رفسنجانی گواه عظمت و نقش تحسین برانگیز ایشان در آن دوره تاریخی است. ۴- هاشمی پس از وفات امام خمینی تا پایان دو دوره ریاست جمهوری در مرداد۷۶. این دوره به چند فصل تقسیم می شود. فصل اول تعیین رهبری انقلاب، آغاز بازسازی نقش مؤثر و موفق و مثبت آقای هاشمی در مدیریت مجلس خبرگان برای انتخاب سریع و بهنگام و شایسته آیت الله خامنه ای برای جانشینی امام راحل بر احدی از ناظران و آگاهان امور سیاسی و تاریخی پوشیده نیست. فصل دوم مرحوم هاشمی پس از برعهده گرفتن ریاست جمهوری در تابستان ۶۸ کار عظیم سازندگی کشور و زیرساخت های توسعه اقتصادی و اجتماعی را با قوت و صلابت و درایت آغاز و به پیش بردند. از تاسیس و توسعه راههای مواصلاتی و شبکه برق و گاز و تلفن تا آموزش و پرورش و آموزش عالی و سد و نیروگاه های برق آبی و صنایع سنگین و متوسط و .... بخشی از خدمات به یاد ماندنی او در ۸ سال ریاست جمهوری است. شاید جمله تاریخی رهبر انقلاب در خرداد۷۶ در پای صندوق انتخابات ریاست جمهوری که : هر کسی که انتخاب شود برای من هاشمی نمی شود. اشاره به این بخش از خدمات وی در ساخت زیر ساخت های پیشرفت کشور بوده است. اما در همین دوره نیز آقای هاشمی در رویکرد اقتصاد توسعه محور به ویژه در مورد سیاست تعدیل که منجر به افزایش قیمت ها و تحت فشار قرار گرفتن اقشار مستضعف شد مورد انتقاد جریانات عدالت خواه قرار داشت وسیاست کاری او مورد چالش قرار می گیرد. از جمله پیامدهای این سیاست عملگرا، کم رنگ شدن فرهنگ بسیجی و رو آمدن ارزش های سرمایه داری یا شبه سرمایه داری بود. در سال دوم ریاست جمهوری، مرحوم هاشمی با درایت و هوشمندی پرونده جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را با تحمیل عهدنامه ۱۹۷۵ الجزائر به رژیم صدام و استرداد آزادگان به خاک وطن به نفع ایران اسلامی سر و سامان می دهد. و بدین گونه مجاهدات دهها شهید و جانبار و مدافعان وطن اسلامی به بار می نشیند. ۵- هاشمی دوره اصلاحات که از سال ۷۶ شروع و تا ۸۴ ادامه می یابد. هاشمی در این دوره در مجموع در میانه راست و چپ که بعدها اصولگرا و اصلاح‌طلب خوانده شدند، قرار داشت. در بخش اعظم این دوره مورد بی مهری و حتی تحقیر و طعن و توهین پیاده نظام رسانه ای جریان اصلاح طلب قرار داشت. اوج این خصومت ها به فصل انتخابات مجلس ششم باز می گردد. عالیجناب سرخپوش لقبی بود که از سوی اکبر گنجی(پناهنده فعلی به آمریکا) به ایشان داده شد! ۶- هاشمی فصل دولت بهار در این دوره هاشمی در برابر رقیبی به نام احمدی نژاد که منادی عدالت و منتقد سرمایه داری و لیبرالیسم بود قرار گرفت. پس از پیروزی و سبقت احمدی نژاد از هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری در سوم تیرماه ۸۴ اندک اندک فاصله ها رو به فزونی نهاد. با فاصله گذاری و نقد سیاست های دولت محبوب پابرهنه‌ها توسط مرحوم هاشمی نیروهای انقلابی اعم از اصولگرایان متحد احمدی نژاد و عدالت خواهان از هاشمی دور و اصلاح طلبان به او نزدیک شدند. ادامه دارد
۷-هاشمی ۸۸ در این فصل، سیاست و مواضع هاشمی رفسنجانی در برابر فتنه مبهم و لااقل مناقشه برانگیز بود. اگرچه مرحوم هاشمی می کوشید تا از جانبداری از یک طرف دعوا فاصله بگیرد اما پس از سوق تدریجی یک طرف دعوا از ضدیت با دولت مستقر و درخواست ابطال انتخابات به بهانه تقلب و مهندسی انتخابات، به ضدیت تلویحی با نظام و رهبری، انتظار ملت و انقلابی ها این بود که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی با آن همه سوابق ممتاز در تاریخ انقلاب و نظام، به صورت روشن و صریح در برابر فتنه و فتنه جویان بایستد. شاید غرض او حفظ موقعیت داوری در بین دو جناح رقیب اصولگرا و اصلاح‌طلب و به راه آوردن عناصر عصبانی از طریق دلجویی بود؟ اما اشکال این رویکرد در آن بود که سران اصلاح طلب در یک روند تدریجی عملا از مرزهای نظام و یک جناح درون نظام عبور کرده بودند. اوج این جهالت و بلاهت در راهپیمایی روز قدس و اعلام تظاهرات همبستگی با بهار عربی در روز ۲۵ بهمن و اغتشاشات روز عاشورا ۸۸ می توان مشاهده کرد. علی ایحال در یک جمع بندی اجمالی شاید بتوان گفت که آن مرحوم در این فصل از جهت تولی به رهبری خیلی خوب ظاهر شد اما از جهت تبری از مخالفان و معارضان رهبری، ظهور و بروزی همتا و همپای قسیمش نداشت و اگر هم داشت به چشم نمی آمد. اللهم انّا لانعلم منه الّا خیرا و انت اعلم به منّا اللهم ان کان محسنا فزد فی احسانه و إن کان مسیئا فتجاوز عنه وٱغفرله و لنا. @mohammadjavad_karimi
💠 پاسخ به سؤالات هشتگانه جوان اهل سنت(۸/۱) 👈سؤال هشتم طبق روایت صحیح- هم از اهل سنت و هم شیعه- علی[ع]،دختر خودش امّ کلثوم را به عقد عمر در میاره؛ چطور ممکن است کسی دختر خودش رو به قاتل همسرش بده؟ واقعا عقل هم نعمت بزرگیه! ✍ پاسخ اجمالی ازدواج اُم‌ّکُلْثوم دختر امام علی(ع) با عُمَر بْن خَطّاب رخدادی تاریخی است که در وقوع، چگونگی و انگیزهٔ آن میان شیعیان و اهل سنت اختلاف است. برخی از اهل سنت با تأکید بر وقوع این ازدواج، آن را شاهدی بر عدم اختلاف بین امام علی (ع) و عمر بن خطاب دانسته‌اند. تعدادی از منابع شیعه،‌ اصل وقوع ازدواج را رد می‌کنند و نقل‌ها را غیرمعتبر می‌دانند، اما دیگر منابع شیعه، با پذیرش این رخداد، آن را از می‌دانند و ادعای میان امام علی و عمر بن خطاب را می‌کنند. دربارهٔ این ازدواج، کتاب‌های زیادی نوشته شده است.
✅ پاسخ به سؤال هشتم(۸/۲) 👆سؤال: آیا ازدواج امّ کلثوم با عمر نشانه دوستی و روابط حسنه میان امام علی و عمر نیست؟ پاسخ تفصیلی: ✍آیت الله ناصر مکارم شیرازی موضوع ازدواج ام کلثوم با عمر از دو دیدگاه قابل بحث و بررسی است: الف. از منظر منابع اهل سنّت؛ ب. از منظر منابع شیعه. 🖌منابع اهل سنت: در بین اهل سنت، مشهور است که امیرالمؤمنین علی(ع) دختر خود امّ کلثوم را به ازدواج خلیفه دوم، عمر بن خطاّب، درآوردند. آنها این ازدواج را نشانگر دوستی و روابط حسنه میان علی(ع) و خلیفه دوم قلمداد می کنند. در نقد و بررسی این موضوع به چند نکته اشاره می شود: 1. هیچ یک از صحاح شش گانه(1) اهل سنّت ازدواج امّ کلثوم را با عمر ذکر نکرده اند. مهمترین آنها دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم است که در نزد اهل سنت معتبرترین کتابها بعد از قرآن شمرده می شوند. برخی از دانشمندان سنّی، بسیاری از حقایق تاریخی را صرفاً به دلیل اینکه در صحیح بخاری و مسلم بیان نشده، مورد انکار و تردید قرار می دهند. 2. برخی از مسانید معتبر نزد اهل سنت، مانند: مُسند احمد بن حنبل نیز این رویداد را بیان ننموده اند. 3. برخی از منابع تاریخی و روایی اهل سنّت، مانند: «طبقات» ابن سعد(2) و «المستدرک» حاکم نیشابوری(3)، ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم را مطرح نموده اند که روایات آن کتابها از حیث سند و دلالت قابل نقد است : 📌نقد سندی: براساس مبانی رجالی اهل سنّت، تمام راویان این روایت، متّهم به صفات «کذّاب»، «وضّاع»، و «ضعیف» و «مدلَّس» می باشند؛ لذا براساس منابع اهل سنت، موضوع ازدواج امّ کلثوم با عمر بن خطّاب به لحاظ سندی فاقد اعتبار و ارزش می باشد.(4) 📌نقد دلالتی: صرف نظر از ضعف سندی، این روایت به لحاظ دلالت و معنی نیز دچار تعارض، چندگانگی و تشویش در نقل می باشد؛ به گونه ای که برخی از نقلها برخی دیگر را تکذیب می نمایند. به عنوان مثال، در برخی نقلها این گونه آمده است که وقتی عمر به خواستگاری امّ کلثوم آمد، علی(ع) مسئله کوچکی سنّ ام کلثوم را مطرح نمودند و در برخی نقلها آمده است که حضرت فرمودند: «من او را برای فرزندان برادرم جعفر بن ابی طالب نگه داشته ام». در نقل دیگری بیان شده است که علی(ع) بدون درنگ ام کلثوم را نزد عمر فرستاد تا او را نگاه کند. 🖌دیدگاه شیعه: در مورد ازدواج امّ کلثوم با خلیفه دوم، در میان دانشمندان شیعه دیدگاه های متفاوتی مطرح است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود: 1. برخی از دانشمندان شیعه از جمله شیخ مفید، این تزویج را به شدّت انکار نموده و بر این باورند که چنین ازدواجی اساساً رخ نداده است.(5) 2. دیدگاه دیگر این است که اُمّ کلثوم دختر واقعی علی(ع) نیست؛ بلکه ربیبه - دختر خوانده - علی(ع) بوده است. بر اساس این دیدگاه، امّ کلثوم دختر واقعی ابوبکر بوده، مادرش أسماء بنت عمیس است. پس از مرگ ابوبکر، اَسماء به همسری علی(ع) در آمد و امّ کلثوم همراه مادرش به خانه علی(ع) آمدند. این دیدگاه متعلّق به آیت اللَّه العظمی مرعشی نجفی(ر)است. ایشان در این باره می فرمایند: «امّ کلثوم که با عمر ازدواج کرد، ربیبه علی(ع) و دختر اسماء بنت عمیس از ابوبکر بود. او کودک بود و با ازدواج اسماء با علی(ع) پس از مرگ ابوبکر به خانه علی(ع) آمد و بزرگ شد و با عمر ازدواج کرد. او را همه جا امّ کلثوم بنت علی(ع) می گفتند. او با پسرش زید بن عمر در زمان امام مجتبی(ع) فوت کردند. امام(ع) بر او و پسرش یک نماز میّت خواند و همین دلیل بر جواز نماز بر دو میّت در یک نماز شد. امّ کلثوم دختر فاطمه(ع) در کربلا با خواهرش زینب(ع) بود و در شب یازدهم تا صبح مواظب اطفال امام حسین(ع) بود که خود دلیل دیگری بر نفی ازدواج او با عمر است؛ زیرا اگر زن عمر بود و فرزندی داشت، در جریان کربلا منعکس می شد، در اسارت کوفه و شام مطرح می گشت. اصولاً برای او حرمتی قائل می شدند».(6) 3. دیدگاه دیگر این است که این ازدواج صورت گرفت؛ ولی از روی تهدید و اکراه و اجبار. در منابع حدیثی شیعه روایاتی وجود دارد که نشانگر وقوع این ازدواج از روی تهدید و ارعاب می باشد. برای نمونه: محمد بن ابی عمیر از هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: «هنگامی که عمر ( از اُم کلثوم )نزد علی(ع) خواستگاری نمود، حضرت در پاسخ او فرمودند: او کم سنّ و سال است. عمر با عباس - عموی علی(ع) - ملاقات کرد و گفت: آیا در من عیبی هست؟ عباس گفت: چه شده؟ عمر گفت: به خواستگاری دختر برادرزاده ات رفتم؛ (ولی او پاسخ منفی به من داد و ) من را ردّ نمود. به خداوند سوگند! چاه زمزم را پُر می کنم و هیچ نشانه بزرگی و کرامت برای شما نیست، مگر آنکه آن را از بین خواهم برد و هر آینه دو شاهد برای او اقامه کرده، به اتّهام سرقت دست راست او را قطع خواهم نمود.