🌐 گشت وگذاری در تاریخ صدر اسلام (۳۳)
✍️محمدجوادکریمی
✅ علل و عوامل سکوت تلخ و جانکاه امام علی(ع) در برابر غاصبین خلافت
🔍نکته:
مراد از سکوت،ترک قیام و دست نبردن به شمشیر است، وگرنه امام کرارا در فرصت های مختلف از ولایت و رهبری بر امّت و مظلومیت خویش، سخن گفتند.
🔰 ۱- نداشتن یار و یاور
سکوت امام (ع), سکوتی سازنده ،منطقی و حساب شده بود، نه صرفا ناشی از اضطرار و ناچاری.او از میان دو کار،آن را برگزید که مطابق مصلحت اسلام مسلمین بود، وگرنه از جهت شخصی،شهادت و مرگ در راه خدا چیزی نبود که امام از آن رویگردان و برحذر باشد. سرداری که به خدا سوگند یاد می کند:
به خدا سوگند که انس و اشتیاق پسر ابی طالب به مرگ بیشتراز انس طفل به پستان مادر است(۱), طبعا از مرگ در راه حق، ترس و واهمه ای نداشت. او در دل نه بیم جان، بلکه بیم مکتب و امت اسلام را داشت.
امام علی(ع) جهت آن انتخاب را چنین بیان می فرماید:
فَسَدَلتُ دُونَهَا ثَوْباّ، وَ طَوَیتُ عنهَا کَشْحاً،و طَفِقٰتُ أرتَإی بین أنْ أصُولَ بیدٍ جَذَّاءَ، أوْ أصبِرَ علَیٰ طَخیَةٍ عَمیَاءَ، یَهرَمُ فِیهَاالکبیرُ، و یَشِیبُ فِیهَاالصَّغیرُ، و یَکدَحُ فِیهَا مُؤمِنٌ حتّیٰ یَلقَی رَبَُهُ!
پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنارهگیری کردم و در این اندیشه بودم که با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند،صبر پیشه سازم؟تاریکی ای که پیران را فرسوده، جوانان را پیر،و مردان با ایمان را تا دیدار پروردگارشان اندوهگین نگه می دارد!
فَرَأیْتُ أنَّ الصَّبرَ علَیٰ هَاتَا أحجَیٰ، فصبرتُ و فِی الْعَینِ قَذّی، و فِی الْحَلقِ شَجاّ، أرَیٰ تُراثِی نَهباّ.
پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم.
پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!(۲)
🔰 ۲- نگرانی از بروز تفرقه و تشتت در صفوف مسلمین و درهم شکسته شدن دولت نوپای اسلام
... فمَا رَاعَنی إلّا ٱنْثِیَالُ النَّاس علَیٰ فُلانٍ یُبایِعُونَهُ.
تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند.
فَأمسکتُ یَدِی حتَّیٰ رایتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَد رَجَعَتْ عن الْإسلَامِ، یَدعُونَ إلَیٰ مَحقِ دِینِ مُحمَّدٍ صلّی الله علیه وآله وسلّم. فخشِیتُ إن لم أنصُرِ الْإسلَامَ و أهلَهُ أن أرَیٰ فیه ثَلْماّ أوْ هَدماً، تَکونُ الْمُصیبةُ بِهِ عَلَیَّ أعظَمَ مِن فَوتِ وِلایَتِکُمُ ٱلَّتی إنّمَا هِیَ مَتَاعُ أیَّامٍ قَلَائِلَ،...
پس دست باز کشیدم،تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته می خواهند دین محمد را نابود سازند، پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایّام آن می گذرد، جنانکه سراب ناپدید شود، یا چونان پاره های ابر که زود پراکنده می گردد.
فنَهضت فی تلک الٰأحداثِ، حتّیٰ زَاحَ الْباطلُ و زَهَقَ، وَٱطمَأنَّ الدِّینُ و تَنَهنَهَ.
پس در میان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن که باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، آرام شد(۳).
---------------------------------------
📚منابع
۱- نهج البلاغه، خطبه ۵
۲- همان،خطبه ۲.
۳- همان، نامه ۶۲.
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت وگذاری در تاریخ صدر اسلام (۳۴)
✍️محمدجوادکریمی
✅ علل و عوامل سکوت تلخ و جانکاه امام علی(ع) در برابر غاصبین خلافت
۲- نگرانی از بروز تفرقه و تشتت در صفوف مسلمین و درهم شکسته شدن دولت نوپای اسلام
أ:فمَا رَاعَنی إلّا ٱنْثِیَالُ النَّاس علَیٰ فُلانٍ یُبایِعُونَهُ.
🔰تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند.
فَأمسکتُ یَدِی حتَّیٰ رایتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَد رَجَعَتْ عن الْإسلَامِ، یَدعُونَ إلَیٰ مَحقِ دِینِ مُحمَّدٍ صلّی الله علیه وآله وسلّم. فخشِیتُ إن لم أنصُرِ الْإسلَامَ و أهلَهُ أن أرَیٰ فیه ثَلْماّ أوْ هَدماً، تَکونُ الْمُصیبةُ بِهِ عَلَیَّ أعظَمَ مِن فَوتِ وِلایَتِکُمُ ٱلَّتی إنّمَا هِیَ مَتَاعُ أیَّامٍ قَلَائِلَ
🔰پس دست باز کشیدم،تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته می خواهند دین محمد را نابود سازند،
🔰پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایّام آن می گذرد، چنانکه سراب ناپدید شود، یا چونان پاره های ابر که زود پراکنده می گردد.
فنَهضت فی تلک الٰأحداثِ، حتّیٰ زَاحَ الْباطلُ و زَهَقَ، وَٱطمَأنَّ الدِّینُ و تَنَهنَهَ.(۱)
🔰پس در میان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن که باطل از میان رفت، و دین استقرار یافته، آرام شد.
ب:امام علی(ع) قبل از آنکه به سوی بصره برود، در یک خطبه فرمود:
فرأیتُ أنَّ الصَّبرَ علیَ ذَلِک أفضَلُ مِن تفریقِ کلمةِ الْمسلمینَ و سَفکِ دِمائِهم وَالنَّاسُ حدیثُ عهدٍ بالإسلام و الدِّینُ یُمحَضُ مَحضَ الْوَطبِ یُفسدُهُ أدنیٰ وهنٍ و یَعکِسُهُ أقلُّ خَلْقٍ
🔰دیدم صبر از تفریق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتراست؛ مردم تازه مسلمان اند و دین مانند مشکی که تکان داده می شود کوچکترین سستی آن را تباه می کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می نماید.
ج: در شورای شش نفره خلافت پس از تعیین عثمان به خلافت از سوی عبدالرحمان بن عوف خطاب به وی می فرماید:
لَقَد عَلِمتم أنَّی أحقَّ النَّاسِ بِهَا مِن غیری؛ و وَاللّهِ لَاُسْلِمَنَّ مَا سَلِمتْ اُمُورِ الْمسلمین؛ و لم یَکن فُیهَا جَوْرٌ إلَُا عَلَیَّ خَاصَُةً(۳)
🔰شما خود می دانید که سزاوار از همه به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده اید گردن می نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه باشد، و جز به من به دیگری ستم نشود.
---------------------------------------
۱- نهج البلاغه، نامه ۶۲.
۲- سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مطهری، ص ۴۸۸.
۳- نهجالبلاغه،خطبه ۷۴.
@mohammadjavad_karimi
🌐گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام (۳۵)
✍️محمدجوادکریمی
✅ علل و عوامل سکوت تلخ و جانکاه امام علی(ع) در برابر غاصبین خلافت
به نظر استادشهیدمطهری:
سکوت و مدارا در برخی شرایط بیش از قیام و انقلاب خونین، نیرو و تملّک نفس می خواهد.
مردی را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است و هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیم و صولتش می لرزد؛ اوضاع واحوالی پیش می آید که مخالفانش از موقع حساس استفاده می کنند و کار را بر او تنگ می گیرند، تا آنجا که همسرعزیزش مورد اهانت قرار می گیرد و او خشمگین وارد خانه می شود و با جملاتی که کوه را از جا می کند، شوهرغیورش را مورد عتاب قرار می دهد که:
♨️ پسر ابوطالب! چرا به گوشه خانه خزیده ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند؛ اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهی؟! ای کاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم.
علی خشمگین از این ماجراها از طرف همسری بسیار عزیز این چنین مورد تهیج قرار می گیرد.
این چه قدرتی است که علی را از جا نمی کند؟!
علی(ع) پس از استماع سخنان زهرا(س)، با نرمی او را آرام می کند که :
🔰 نه، من فرقی نکرده ام ، من همانم که بودم. مصلحت چیز دیگر است. تا آنجا که زهرا(س) را قانع میکند و از زبانش می شنود:
حَسبِیَاللُهُ وَ نِعمَ الٓوکیل(۱).
🔰ابن ابی الحدید در ذیل خطبه ۲۱۵ نهجالبلاغه این داستان معروف را نقل می کند:
روزی فاطمه سلام الله علیها، علی کرّم الله وجهه را دعوت به قیام می کرد، در همین حال ندای مؤذّن بلند شد که:
أشهدُ أنَّ مُحَمَّداّ رسول اللّه! علی(ع) به زهرا(س) فرمود:
آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟
- نه.
علی(ع): سخن من جز این نیست (۲).
---------------------------------------
📚 منابع:
۱-سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مطهری، ص ۴۹۱.
۲- همان.
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام (۳۶)
✍️محمدجوادکریمی
✅ علل و عوامل سکوت تلخ و جانکاه امام علی(ع) در برابر غاصبین خلافت
روی السّید بن طاووس عن رسائل الکلینی،عن علی بن ابراهیم باسناده قال: کتب امیرالمؤمنین (ع) کتاباّبعد منصرفه من النهروان وأمر أن یقرأ علی النّاس، و ذکر الکتاب و هو طویل، وفیه: انّ رسول الله (ص) عهد الیَّ عهداً فقال: یاابن ابی طالب! لک ولاء امّتی فإن ولّوک فی عافیةٍ وأجمعوا علیک بالرضا فقم بأمرهم ، وإن اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه، فانّ اللّه سیجعل لک مخرجا. فنظرت فاذا لیس لی رافد ولامعی مساعد الّا اهل بیتی فضننت بهم عن الهلاک...(۱)
بیان:
«این روایت از روایات معتبر است؛ ناقل آن هم که سند معتبری را ارائه می کند، سیّدبن طاووس است. روایت از کتاب« کشف المحجّة» سیّدبن طاووس از علمای بسیار باارزش قرن هفتم ماست.
❇️ جهت صدور روایت:
حضرت علی علیه السلام در یک جلسه،ده نفر از خصّصین اصلی و حواریّون مورد اعتمادشان را جمع کردند و برایشان داستان طولانی از زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم تا آن روز را توضیح دادند که پیامبر(ص) چه گفتند؟ دعوتشان چگونه شکل گرفت؟ سقیفه چگونه انجام شد؟ در زمان خلفای اول، دوم، سوم چه مواضعی گرفتم ؟ در آخر وقتی مردم از همه مایوس شدند ، اطراف من آمدند و وقتی بدیلی برای من نبود، پذیرفتم .
❇️ از حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام نقل می کند که فرمود:
یک روز پیغمبراسلام (ص) ... _ در همان روزهای سال آخر عمرش،این را به علی (ع) فرمود-
🔰«یابن ابی طالب! لک ولاء امّتی» - این بعد از غدیر{خم}است- یعنی تو ولیّ این امّت هستی و ولایت مال توست؛ چیزی که خدا به تو داده است.
🔰فإن ولّوک فی عافیةٓ و اجمعوا علیک بالرّضا فقم بأمرهم؛ اگر دیدی این مردم(۲) راضی بودند و آمدند تو را قبول کردند، به تو با اجماع این سمت را دادند - البتّه اجماع نسبی است؛تام نمی شود- یعنی به اندازه ی کافی و لااقل اکثریت آنها دور شما جمع شدند، اگر آمدند، شما بپذیر و متولّی امر شو و کارشان را اصلاح کن.
وقسمت بعدی می گوید:
🔰«وإن اختلفوا علیک»؛ اگر دیدی اختلاف کردند و آن مقداری که بایدبیایند، نیامندند با تو،«فدعهم»؛ولشان کن.«و ما هم فیه»؛ بگذار کاری که می خواهند، بکنند.خودشان می دانند؛« وإنّ اللّه سیجعلُ لک مخرجا»؛ و خداوند برای تو راهی پیدا می کند که به اهدافت برسی.
🔰در این مساله ، مطلبی که مهمّ است، این است که حضرت علی(ع) گفتند:«شما ده نفر در نمازجمعه های منطقه های کشور شرکت کنید.» یکی از این ده نفر کمیل بن زیاد - همان کسی که شما دعای کمیلش را می خوانید- و دیگری أصبغ بن نباته بود. حضرت امیر علیه السلام گفتند: «أصبغ که سخنران زبردستی بود، حرف های مرا به گونه ای که گفتم،برای مردم در نماز جمعه توضیح بدهد و شما ده نفر هم شهادت بدهید»(۳).
______________________________________________________
۱-کشف المحجّة ، سیّدبن طاووس، ج۱۱، ص ۷۸.
۲- مراد از نقش مردم در اینجا،همان مرتبه تحقق ولایت و یا مرتبه فعلیت و عینیت خارجی ولایت است.
۳- خطبه های نماز جمعه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی،۸۸/۴/۲۶
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام (۳۷)
✍️ محمدجواد کریمی
✅ راز سکوت امام علی(ع) در برابر غاصبین خلافت
عن علی علیه السلام:
🔰والله ما منعنی الجبن و لاکراهیة الموت، و لکن منعنی عهدُ اخی رسول الله اذقال:
یا اباالحسن! إنً الامةَ ستغدر بک و تنقضُ عهدی،وانت بمنزلةِ هارون من موسی.
به خدا قسم نه ترس و بزدلی مانع تعرضم شد و نه نفرت از مرگ، بلکه سفارش برادرم پیامبرخد مانع تعرضم شد، چون به من گفت:
ای ابوالحسن! مردم به تو خیانت خواهد کرد و وصیتم را زیر پا خواهد نهاد و تو نسبت به من همان مقام و موقعیتی را خواهی داشت که هارون نسبت به موسی داشت.
🔰فقلت: ماذا تعهد إلیَّ یا رسول الله اذا کان ذلک؟ فقال: إن وجدت اعواناً فبادِر الیهم و جاهِدهم، و إن لم تجد اعواناً فکُفِّ یدَکَ، و احقِن دمَک حتّی تلحقَ بی مظلوماً.
پرسیدم: ای پیامبر خدا! اگر آن وقت فرا رسید و این اتفاق رخ داد چه سفارشی به من داری؟
فرمود: اگر نیروی مددکاری سراغ داشتی به ایشان تعرض و با ایشان پیکار کن, و اگر نیروی مددکاری نیافتی دست از ایشان بدار و خون خویش را از ریختن نگه دار تا مظلومانه به من بپیوندی.
🔰آنگاه افزود: انَّ لی اسوة بسبعة انبیاء: اوّ لهم نوح اذ قال: إنّی مغلوب فانتصر(۱), و الثانی, ابراهیم الخلیل حیث قال: وٱعتزلکم و ما تدعون من دون الله (۲). والثّالث ابن خالته لوط الّذی قال لقومه:«لَوْ أنَّ لِی بکم قوَُةً أوٰ آوِیٓ إلَیٰ رُکْنٍٍ شَدیدٍ»(۳) والرّابعُ یوسفُ إذقالَ:«رَبِّ ٱلسِّجنُ أحَبُّ إلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنی إلَیه»(۴) والخامسُ موسی حیثُ قال: «ففررتُ منکم لمَّاخِفتُکم»(۵). و، السادس هارونُ الّذی قالَ: «أنَّالقومَ ٱسْتَضْعَفُونی و کادُوا یقتلوننی»(۶)والسابعُ محمّد لمّا هرب من المشرکین الی الغار.
آنگاه امیرالمؤمنین(ع) افزود:
من هفت تن از پیامبران را مقتدای خویش در اتّخاذ این رویّه و سیاست ساخته ام.اوّلی؛ نوح است که گفت: من از شما شکست خورده ام مرا یاری کن. دومی؛ ابراهیم خلیل که گفت: من از شما و آنچه به جای خدا برگرفته اید کناره می جویم. سومی پسرخاله اش لوط که به هموطنانش گفت: کاش قدرت چیرگی بر شما را داشتم یا می توانستم به دژی پناه بگیرم. چهارمی؛ یوسف که گفت: پروردگارا! مرا زندان خوش تر از آن است که مرا بدان دعوت می کنند.پنجمی؛ موسی که گفت: چون از شما بیمناک گشتم از دستتان گریختم.ششمی؛ هارون که گفت: این جماعت مرا به خواری و اگذاشتند و نزدیک بود مرا بکشند! و هفتمی؛ محمد{ص} آنگاه که از چنگ مشرکان به غار گریخت(۷). ادامه دارد.
------------------------------------
📚منابع:
۱- قمر،۱۰.
۲- مریم،۴۸.
۳-هود،۸۰.
۴-یوسف،۳۳.
۵-شعراء،۲۱.اعراف,۱۵۰.
۵- یوسف،۳۳.
۶-اعراف،۱۵۰.
۷- انقلاب تکاملی اسلام، استاد جلال الدین فارسی، ص ۵۱.
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام (۳۸)
✍️محمدجوادکریمی
راز سکوت امام علی(ع) در برابر غاصبین خلافت
دستور پیامبر،متضمن اصلی است که مبنای منطقی خط مشی علیه السلام قرار گرفته و آن توجه به یک نیروی مددکار ، و ارزیابی قابلیت آن برای تعرض به نیروی رجعت طلب است.
مقدمه ی صدور دستور و سفارش، پیشگویی بسیار جالب و ارزنده ای است از رجعت عامه امّت و تخلفشان از وصیّت پیامبر در باره ی جانشین و رهبری اینده، و اینکه او وضع هارون را در غیاب موسی دارد؛ یعنی شاهد رجعت پیروانش خواهدبود و همان گونه که هارون نتوانست در غیاب موسی از رجعت بنی اسرائیل به کفر و گوساله پرستی عهدعتیق جلوگیری کند،علی هم در قبال رجعت امّت به جاهلیت همان وضع را خواهد داشت.
این درک منطقی و روشن از حدیث مشهور«منزلت» تا کنون سابقه نداشته است، در حالی که مفهوم اصلی و اساسی آن همین است...
جالب تر از همه توضیحی است که پس از نقل سفارش و پیشگویی پیامبر داده است و در آن وضع خود را که همان وضع هارون و حالت پیشگویی شده توسط پیامبر است وضع یک پیامبر و رهبر در قبال رجعت و کافر روشی دانسته است می فرماید: من مثل نوح پیامبر از خدا یاری طلبیدم تا مرا از حالت مغلوبیت برهاند، و چون ابراهیم از عملیات کفرآلود عامه کناره جستم...و همانند یوسف زندان غمناکی و شکسته دلی را بیعت ناروا و ناخوشایند با ابوبکر ترجیح دادم و همانند هارون که به موسی شکوه برد بر مزار محمد(ص) به او شکوه بردم که این جماعت مرا در خواری نگه داشتند و نزدیک بود مرا بکشند، من هم به شیوه محمدصلی الله علیه و آله که از بیم مشرکان به غار پناه برد و به مدینه هجرت کرد تا در آن سامان، نیروی مبارزی تهیه و تربیت و تدارک کند، سپس تعرض خود را به مواضع کافرکیشان آغاز نماید،به تدارک و تربیت نیروی مبارز همت گماشتم(۱).
-----------------------------------
۱- انقلاب تکاملی اسلام، جلال الدین فارسی، ص ۵۱۶.
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام(۳۹)
✍️محمدجوادکریمی
رمز سکوت امیرالمؤمنین(ع)
🌴 اگر حمزه و جعفر بودند...
✅ فنظرت فاذا لیس لی رافد و لامعی مساعدٌ الًا اهل بیتی فضننت بهم عن الهلاک ؛ و لو کان لی بعد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله، عمّی حمزةُ و أخی جعفرُ، لم ابایع کرهاً ولکنّی بُلیتُ برجلین حدیثی عهدٍ بالاسلام العباس و عقیل...
✅ امیرالمؤمنین علی(ع) در بیان علل بیعت اجباری با خلیفه اول می فرماید:
نگاه کردم که نه کمکاری دارم و نه یاری کننده ای ؛ پس خواستم که خاندانم را از نابودی حفظ کنم ؛ و اگر برای من پس از ( وفات) رسول اللّه (ص) عمویم حمزه و برادرم جعفر [ طیّار] بودند با زور بیعت نمی کردم . ولیکن من مبتلا به دو نفر تازه مسلمان شدم ، عباس [ بن عبدالمطلب] و عقیل [ بن ابی طالب] ، پس خواستم که خاندان خود را از نابودی حفظ کنم ، چشم خود را با وجود خار ( در آن) بستم و آب دهان را با وجود تیغ فرو بردم و بر چیزی تلخ تر از علقم ( گیاهی تلخ) صبر کردم و بر چیزی درد آورتر از تیغ برای قلب صبر نمودم.
📗کشف المحجة لثمرة المحبة ، سید رضی الدین ابی القاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس، ص ۲۴۹. نشر : بوستان کتاب.
🍃🍀اللّهم صلِّ علیٰ محمَّدٍ و آل محمَّد
@mohammadjavad_karimi
گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام (۴۰)
✍️محمدجوادکریمی
🌗 عکس العمل ابوسفیان در برابر خلافت عثمان
ابوبکر جوهری گوید:وقتی با عثمان بیعت شد، ابوسفیان گفت:این«أمر»در دست« تیم»{طایفه ابوبکر} قرار گرفت, در حالی که ربطی به آنان نداشت؛ بعد از آن در دست{طایفه}«عدی» قرار گرفت که دور و دورتر بود. اکنون به منزلگاه خود بازگشته و قرارگاه خویش را بازیافته است. او خطاب به عثمان و بنی امیه گفت: آن را در میان خود موروثی کرده میان فرزندانتان بگردانید؛ هیچ بهشت و جهنمی در کار نیست.(۱)
به روایت مسعودی، عمّار که خبر این سخن را شنیده بود، در مسجد برخاست و اعتراض کرد.
البته این توصیه ی ابوسفیان به بنی امیه، عقیده وی را نشان می دهد نه عقیده عثمان را؛ اما به هر حال بیانگر امید ابوسفیان به خلافت عثمان برای بازگشت سیادت بنی امیه به قریش و قبائل عرب است(۲).
ملاحظه:
به روایت ابومخنف به نقل از ابوحمزه ثمالی: وقتی یزید با چوب خیزران بر لب و دندان امام حسین (ع) می زد، ابوبرزه اسلمی به او گفت: من دیدم که رسول خدا(ص) لبان آن حضرت را می بوسید!
یزید در پاسخ به وی تمثّل به شعر ابن زبعری کرد، شعری که ابن زبعری به مناسبت انتقامی که در احد از مسلمانان گرفته شد.
🔺لیت أشیاخی ببدرٍ شهدوا / جزع الخزرج من وقع الأسل
🔺فجزایناهم ببدر مثلها/ وأقمنا مثل بدر فاعتدل
کاش پیران و بزرگان من در بدر، می دیدند؛ بی تابی خزرج را از فرود آمدن نیزه ها
مهم نکاتی بود که یزید بر شعر ابن زمری افزوده بود و کفرش را آشکار کرد:
◾️فأهلوا و استهلوا فرحاُ/ثم قالوا:یا یزیدُ لاتشل(۲)
تا شادباش گویند و هلهله کنند از سر شادی؛ و بگویند: ای یزید! دست مریزاد!
لعبت هاشم بالملک ولا/ خبر جاء و لاوحی نزل.
بنی هاشم با سلطنت وحکومت بازی کردند. نه خبری در کار است و نه وحیی آمده است!
یزید سرمست از باده غرور و پیروزی ظاهری، با این اشعار علنا کفرش را علناُ اظهار کرد. آیا این همان امتداد کفر مستور پدران و اجدادش نبود که در اینجا آشکار شد؟!
-----------------------------------
📚منابع:
۱- تاریخ خلفا،رسول جعفریان,ج۲,ص ۱۴۹ به نقل از السقیفه ابوبکر جوهری، الأغانی راغب اصفهانی، ج۶,ص،۳۵۶.
۲- همان،ص ۵۴۹، به نقل از تاریخ طبری،ج۵ص۴۶۵, الفتوح این اعثم کوفی،ج۵,ص،۲۴۱.
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام(۴۱)
✍️محمدجوادکریمی
💹 ریشه های اختلاف بنی امیّه و بنی هاشم
وقتی مغیره هم از دست معاویه عصبانی می شود❗️
بنا به نوشته مسعودی ، مطرف پسر «مغیرة بن شعبة» می گوید: « همراه پدرم به شام پیش معاویه رفته بودم. پدرم هر وقت از دربار می آمد برای من از هوش و درایت معاویه داستانها می گفت و از آنچه در خلال مذاکره دیده بود با شگفتی و تحسین یاد می کرد. شبی به خانه آمد اندوهگین، هیج نخورد و دم نزد. لختی انتظار کشیدم دیدم لب نمی گشاید.
با خود گفتم؛شاید اتّفاقی افتاده یا خللی در کارمان پدید آمده باشد، پرسیدم: امشب چرا غمگینی؟ گفت: پسرم! از پیش بدطینت ترین آدمها برگشته ام! - چرا،مگر چه شده؟
- با معاویه گفت وگوی خصوصی داشتم. به او گفتم: ای امیرالمؤمنین! اگر ره دادگری پوئیده و سایه ی احسان بر همگان بگسترانی، به عظمت خواهی رسید. اگر بیایی و نسبت به بنی هاشم که هم قبیله و خویشاوند تو هستند،نظر لطفی بیفکنی و وظیفه خویشاوندی را در حقشان ادا کنی، به خدا امروز دیگر نیّت یا قدرتی ندارند که تو را از ایشان بیمناک نگه دارد.» با شگفتی جواب داد که « نه، هرگز، ابدا ! آن تیمی - یعنی ابوبکر- به سلطنت رسید(۱) دادگری پیشه ساخت و کرد آنچه کرد. امّا تا مرد، نامش هم مرد؛ چنانچکه اگر کسی بخواهد نامش را بر زبان آورد می گوید: ابوبکر. بعد، آنکه از قبیله عدی -یعنی عمر- بود به سلطنت رسید و ده سال تمام با جدّیت تلاش کرد ولی تا از جهان برفت نامش از میان برفت به طوری که هرکه بخواهد نامش راببرد می گوید: عمر. سپس هم عشیره ما،عثمان به سلطنت رسید که در نسب هیچ کس همتایش نبود و کرد آنچه کرد، و دیدیم چه بر سرش آوردند. به خدا قسم تا به هلاکت رسید آوازه اش فرو مرد و هیچ کس از بلایی که بر سرش آوردند یاد نکرد. امّا نام آن هاشمی - یعنی رسول خدا(ص)- را هر روز پنج بار به بانگ رسا می برند: أشهدُ أنَّ محمّداّ رسولُ اللّه. آخر ای بی مادر! با وجود این، چگونه نام ما جاوید تواند بود؟! راهی جز این نیست که نام او را به گور نهیم و دفن کنیم.»(۲)
————————————————
۱-تصور او از زمامداری اسلامی در خور دقّت است!
۲- انقلاب تکاملی اسلام, جلال الدین فارسی، ص۵۵۰ به نقل ازمروج الذهب، ابوالحسن مسعودی، ج ۲، ص ۳۴۱.
@mohammadjavad_karimi
🌐 گشت و گذاری در تاریخ صدر اسلام(۴۲)
✍️محمدجوادکریمی
💹 ریشه های اختلاف بنی امیّه و بنی هاشم
✅ امام صادق علیه السلام منشأ اختلاف و مبارزه مداوم بنی امیّه را در این جمله توضیح می دهند:
نحن و بنوامیّه اختصمنا فی اللّه عزوجلّ، قلنا صدق اللّه و قالوا کذب اللّه(۱)؛ ما و بنی امیّه بر سر مسأله خدا به مخاصمه برخاسته ایم.
🔰 ابن عباس در نطقی در صفین می گوید:علی بن ابی طالب(ع) دوشادوش پیامبر(ص) می جنگید و معتقد بود که خدا و پیامبرش راست می گویند، ولی معاویه و ابوسفیان معتقد بودند که خدا وپیامبرش دروغ می گویند.(۲) پس عداوت و دشمنی این دو خاندان نتیجه تضاد کفر و ایمان بوده است. {هاشیمیان؛به ویژه} علویان مظهر ایمان و مصدّق نبوت محمّد(ص) ، و امویان؛ تندیس کفر و انکار بوده اند.
◾️معاویه ؛ نه از آن جهت در خور نکوهش و مظهر کفر دانسته می شد که فرزند ابوسفیان نامی بود، بلکه به این دلیل که با عمل و رویه اش تبعیت خود را از پدر به ثبوت رسانیده بود.
🔰امام علی علیه السّلام در این مورد در نامه اش خطاب به معاویة بن ابی سفیان می نویسد:
و لَبِئسَ الخَلفُ خلفٌ یَتَّبعُ سلفاً هویٰ فی نارِ جهنّم (۳)؛ و چه زشتند آنان که اسلاف و گذشتگان خود را در ورود به{آتش}جهنّم پیروی کنند. ابن ابی الحدید همین مساله را که «آیا می توان بر مسلمان به دلیل کافر بودن اسلافش عیب گرفت؟» مطرح کرده و پاسخ داده است که اگر مسلمانی پیرو اجداد{مشرک}ش باشد و قدم جای قدمشان بگذارد، آری. آنگاه به استناد فرمایش امام می گوید: امیرالمؤمنین(ع) فقط از آن جهت که پدر معاویه کافر بود او را سرزنش نمی کرد، بلکه به این دلیل بر او عیب می گرفت که دنباله رو ابوسفیان بود(۴)
————————————
۱- خصال صدوق،ص ۴۳.
۲-انقلاب تکاملی اسلام، جلال الدین فارسی،ص ۵۴۸ به نقل از شرح ابن ابی الحدید، ج ۱،ص۵۰۴.
۳- -نهج البلاغه,نامه۲.
۴- انقلاب تکاملی، ص ۵۴۹ به نقل از شرح ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۴۲۳.
@mohammadjavad_karimi
فرازهایی از دعای انسان ساز عرفه
آقااباعبدالله الحسین علیه السلام در بخشی از آن دعای عالیه المضامین می فرماید:
ای خدای من! از هرآنچه بترسم،کفایت کن و از آنچه هراسانم نگاهم دار؛
اللّهمّ مااخاف فاکفنی و ما احذر فقنی.
ودر جان و دینم محافظتم فرما و در سفرم نگهداریم کن، و در اهل و خانواده و مال مرا جانشین عطا کن، و در آنچه نصیبم کردی برکت بخش.
و فی نفسی و دینی فاحرسنی،و فی سفری فاحفظنی، و فی اهلی و مالی، فاخلفنی، و فی ما رزقتنی فبارک لی.
و مرا در پیش خودم خوار و در چشم مردم بزرگ ساز، و مرا از شر جن و انس سلامتم دار، و به گناهانم مفتضح مگردان؛
و فی نفسی فذِلّلنی، و فی اعین النّاس فعظّمنی، و من شرّالجنّ و اللانس فسلّمنی، و بذنوبی فلاتفضحنی.
@mohammadjavad_karimi
راه علاج عجب در دعای عرفه(۲)
امام حسین علیه السلام در بخشی از دعای عرفانی عرفه خویش اشاره ای به عجب و راه درمان،بلکه راه پیشگیری آن دارد.
آنجا که می فرماید:
وفی نفسی فذِلّلنی، و فی أعین النٌاس فعظٌمنی
خدایا! مرا در نزد خودم خوار و در چشم مردمان بزرگ ساز.
برای درک و فهم ژرفا و گستره ی فرمایش امام،توجه به مطالب زیر لازم است.
اول؛معنا و مفهوم عجب و سپس راه چاره و طریقه درمان آن می باشد.
به گفته علمای اخلاق، «عجب» از جمله صفات رذیله قوه غضبیه انسان است، و آن بزرگ شمردن آدمی است به جهت کمالی که در خود بیند، اعم از آنکه آن کمال را داشته باشد یا ندارد و داند که دارد. و بعضی گفته اند که عجب آن است که صفتی یا نعمتی که داشته باشد بزرگ شمرد و از منعم آن فراموش کند(۱).
عارف واصل معاصر امام خمینی در اربعین حدیث خویش در شرح عجب گوید:
عجب،بنا به فرموده ی علماء رضوان الله علیهم،عبارت است از بزرگ شمردن عمل صالح و کثیر شمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن، و غنج و دلال(۲) کردن است به واسطه آن، و خود را از حد تقصیر خارج دانستن است. و اما مسرور شدن به آن با تواضع و فروتنی کردن از برای خدای تعالی و شکر ذات مقدس حق کردن بر این توفیق و طلب زیاده کردن عجب نیست و ممدوح است(۳).
ادامه دارد.
@mohammsdjavad_karimi
---------------------------
۱- مقامات العلیّه،حاج شیخ عباس قمی، ص ۵۳.
۲- دلال: ناز و کرشمه.
۳- اربعین حدیث،امام خمینی،ص ۶۲.